چرا عراق؟
در میان سؤالات و مسائل مختلفی که در متن و حاشیه نشست روزگذشته بغداد با نام «حمایت از عراق» مطرح خواهد بود، یک سؤال مهم شاید این باشد که بعد از مدتها چرا چنین گردهمایی مهمی باید در عراق رخ دهد.
در میان سؤالات و مسائل مختلفی که در متن و حاشیه نشست روزگذشته بغداد با نام «حمایت از عراق» مطرح خواهد بود، یک سؤال مهم شاید این باشد که بعد از مدتها چرا چنین گردهمایی مهمی باید در عراق رخ دهد. نگاهی به مسائل این کشور و منطقه نشان میدهد عراق شاید منطقیترین میزبان برای چنین نشستی در راستای حل اختلافات در منطقه باشد. کشورهای منطقه خاورمیانه با چالشهای متعددی مواجه هستند، برخی داخلی، برخی بین کشورها و برخی تحمیلشده از بیرون اما همه این چالشها به نوعی در عراق نیز نمود یافتهاند.
بحران منابع و انرژی با مسائل مربوط به آب و برق مدتهاست در عراق نمایان شدهاند. بحران مدیریتی و معیشتی نیز در ناکارآمدیهای دولت عراق در سالهای گذشته دیده میشوند و بحران نارضایتی حاصل از این مسئله نیز در عراق به شکل تظاهرات و اعتراضات گسترده از سوی مردم و گروههای سیاسی مختلف شکل گرفته بود. بحران کرونا هم دردی به دردهای عراق افزود هرچند ادامه اعتراضات به شکل پیشین را ناممکن کرد. در مسئله بحران گروههای تروریستی، عراق مدتها با این قبیل گروهها درگیر بوده و برای مدتی بخش بزرگی از سرزمین خود را در اختیار یکی از آنها میدید. اختلافات بازیگران داخلی و خارجی در منطقه همواره در عراق نیز نمود داشته است. تنشها بین ایران و آمریکا به شکلی واضح در عراق تا حد ترور و شهادت یک فرمانده نظامی ایرانی در عراق توسط آمریکا و البته حمله متقابل ایران به یک پایگاه نظامی دراختیار آمریکا در خاک عراق پیش رفت. البته مسئله تنها اختلاف ایران و آمریکا نیست. نفس حضور نظامی آمریکا در عراق البته در کنار دیگر متحدان ایالات متحده خود مسئلهای غامض برای عراق بوده است. اختلافات ایران و عربستان نیز عراق را درگیر کردهاند و علاوه بر اثرگذاری این تنش بر مسائل سیاسی عراق، در بزنگاههایی این تقابل به تهدیدی برای عراق نیز تبدیل شده است. مثل وقتی در اوج جنگ یمن و زمانی که حملاتی از سوی انصارالله به عربستان سعودی انجام شد و سعودیها و متحدان آمریکاییشان، ایران را در این زمینه متهم کردند، یکی از ادعاهای آنها این بود که حمله از درون خاک عراق کلید خورده است. مسئله دیگری نیز در این زمینه تأثیرگذار بوده که بار دیگر نمود یک مشکل دیگر خاورمیانهای در عراق است. نقش برجسته و پررنگ دستهبندیهای قومی و قبیلهای در صحنه سیاسی عراق، خود چالشی در روند سیاسی و حتی روند اداره روزمره کشور شده است، به شکلی که بیش از اینکه احزاب با برنامهها و سیاستهای خود در جلب آرا با هم رقابت کنند، دستهبندیهای شیعه، سنی و کرد هستند که عامل اصلی پیروزیها و شکستهای صحنه سیاسی هستند، تا حدی که رسما سمتهای اصلی در حکومت عراق بین این سه گروه تقسیم شدهاند. این نوع دستهبندی مشخصا به تشدید بحران ناکارآمدی، رانتخواری و فساد سیاسی در این کشور کمک میکند و البته اثرگذاری بحرانهای تحمیلی از خارج به عراق را افزایش میدهد. سه گروه نامبرده در کنار اقلیتهای دیگر در این کشور، البته تا حد زیادی همزیستی مسالمتآمیز دارند اما اگر هرازگاهی که گروههای مختلف با اهداف مختلف، آتش اختلافات مذهبی یا قومی میان مسلمانان یا بین مسلمانان و دیگر ادیان یا بین اعراب و دیگر قومیتها را برافروخته کنند، عراق با ترکیب جمعیتی، مذهبی و قومیتی خود و بهخصوص با توجه به قدرت ناکافی حکومت مرکزی در مدیریت چنین اختلافاتی، از اولین نامزدهای آسیبدیدن از این اختلافافکنیها و تنشآفرینیها خواهد بود. بحران دیکتاتوری البته درحالحاضر در عراق برقرار نیست و این کشور مثل برخی دیگر کشورهای منطقه حاکمیت فردی دیکتاتوری ندارد اما کمتر تحلیلگری در این حوزه است که باور نداشته باشد، تبعات متعدد سالها حکومت دیکتاتوری صدامحسین همچنان دامنگیر عراق است و مسائل مختلف، از چالشهای سیاسی تا چالشهای مدیریتی و معیشتی مردم، ردی از بقایای دوران او را نشان میدهند، برای مثال در بحران نخبگان در این کشور. حتی بحرانهای محیطزیستی نیز در عراق نمایان هستند و خشکسالی و آسیب به منابع آبی در عراق و مسئله برخاستن ریزگردها در این سرزمین، چالشی برای همسایه غربی این کشور، ایران نیز ایجاد کرده است. درگیریهایی که در ترکیه و سوریه وجود دارند هم دست بر قضا در حوالی مرز عراق رخ میدهند و هرازگاهی به عراق صدماتی میزنند. با حضور همه این بحرانها، بدیهی است که بحران آوارگی، بیجاشدن و مهاجرت مردم مناطق مختلف عراق نیز در سالهای گذشته در میان مشکلات عراقیها بوده است.
درعینحال عراق درمجموع با هیچکدام از بازیگران و آسیبدیدگان اصلی خارجی این بحرانها رابطه منفی ندارد و حتی پیشازاین زمانی شاهد گفتوگوهایی بین ایران و آمریکا بر سر مسئله خود عراق بوده است. بهاینترتیب، حل هر کدام از این بحرانها که قریببهاتفاقشان نیاز به همکاری منطقهای دارند، معضلی از معضلات دولت و مردم عراق کم خواهد کرد و البته چنین وضعیتی باعث میشود عراق به شکلی ویژه پتانسیل و انگیزه میزبانی و پیگیری چنین گفتوگوهایی برای حل بحرانها را داشته باشد. شاید از همینروست که بعد از سالها تلاشهای مشابه از سوی کشورهایی مانند عمان، قطر و حتی پاکستان، این عراق بود که سرانجام توانست میز را بچیند.