|

آصف بیات در گفت‌وگو با «شرق» درباره اعتراضات آبان ۹۸ ‌:

اعتراض نسلی که نمی‌شناسیم

استاد جامعه‌شناسی دانشگاه ایلینوی آمریکا معتقد است در آبان 98 طبقه متوسط فرودست و طبقه تهیدست شهری با‌هم تلاقی کردند؛ طبقه‌ای متفاوت که هنوز شناخت دقیقی از آن وجود ندارد و بین دو دنیا در رفت‌و‌آمد است.

اعتراض نسلی که نمی‌شناسیم

فرانک جواهری-اعتراضات آبان 98 با جرقه افزایش قیمت بنزین آغاز شد و به سرعت در سراسر کشور گسترش پیدا کرد. ناآرامی ها به سرعت رنگ خشونت گرفته و بیش از 200 نفر جان خود را از دست دادند و هزاران نفر دستگیر شدند. هرچند ماه ها بود که شاخص های اقتصادی، زنگ هشدار را به صدا درآورده بودند اما ابعاد این اعتراضات بعد از انقلاب بی سابقه بود. آصف بیات، استاد جامعه شناسی دانشگاه ایلینوی آمریکا در گفت وگو با روزنامه «شرق» ماهیت اعتراضات آبان 98 را بررسی و تفاوت آن را با بقیه اعتراضات پس از انقلاب تشریح کرده است. او معتقد است در آبان 98 طبقه متوسط فرودست و طبقه تهیدست شهری با هم تلاقی کردند؛ طبقه ای متفاوت که هنوز شناخت دقیقی از آن وجود ندارد و بین دو دنیا در رفت و آمد است. طبقه ای تحصیل کرده که ندارد و به نداشته های خود آگاه است.

آقای بیات! بعد از دو سال از اعتراضات آبان گذشته، زیاد درباره ماهیت این اعتراضات در فضای عمومی صحبت نشده است. اگر بخواهیم در سوال اول یک دید کلی داشته باشیم، به نظر شما علت و ماهیت اعتراضات آبان 98 چه بود؟

اعتراضات آبان 98 به بهانه افزایش قیمت بنزین آغاز شد ولی در واقعیت اینها محصول مجموعه ای از نارضایتی های مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در کشور بودند که خود را به این صورت بروز دادند. از این حیث اعتراضات آبان 98 شبیه تجمع های اعتراضی لبنان در 2019 بود که با جرقه مالیات بستن به روی برنامه تلفنی واتس اپ (whats app) آغاز شد. در حالی که بسیاری از مردم لبنان از فساد اقتصادی و سیاسی در رده های بالای حاکمیت و سیستم سیاسی مبتنی بر تقسیم فرقه ای - مذهبی که در عمل مفهوم شهروندی را مخدوش کرده است، معترض بودند. در اعتراضات آبان 98 به نظر می رسد که دلایل اقتصادی نقش مهمی داشتند ولی دلایل سیاسی نقش پررنگ تری داشتند. اینکه دولت، انتخابات مجلس و ریاست جمهوری قادر به پاسخ گویی به نیازهای جامعه نیست. این احساس وجود دارد که اراده مردم در مدیریت کشور دخیل نیست و اینکه دولتمردان کشور در سودای تحقق تصورات خود هستند که چندان ربطی به خواسته ها و انتظارات شهروندان ندارد. این نارضایتی ها شامل سیاست داخلی و نیز سیاست خارجی و روابط بین الملل به خصوص در منطقه می شود.

از لحاظ شکل اعتراضات چطور؟

از حیث شکل اعتراضات، آبان 98 بسیار شبیه روزهای نخست شورش های تونس در سال 2010 بودند. از این رو فکر می کنم که آبان 98 نزدیک به آن دسته از خیزش های مردمی-سیاسی بود که در دهه گذشته در بسیاری از کشورها به خصوص در دنیای عرب ظهور کردند. اینها عمل جمعی گروه های مختلف اجتماعی است که خواستار تغییرات عمیق اقتصادی، اجتماعی و... هستند. در شرایطی که استفاده از وسایل ارتباط نوین مانند اینترنت، توییتر، تلگرام و... بسیج توده را آسان تر و سریع تر کرده است. جامعه در شرایطی است که نارضایتی ها بالاست، کنشگران وسیعی وجود دارند، درخواست تغییر واضح است، دولت در عمل پاسخ گو نیست. در این شرایط وجود ابزار و شیوه های اعتراضی، با میانجی وسایل ارتباط جدید، گروه های معترض مجزا (مانند زنان، کارگران، روستاییان، بی کاران یا جوانان) را به صورت یک واحد ملی معترض تبدیل می کند.

اعتراضات آبان با بقیه اعتراضات بعد از انقلاب چه تفاوتی داشت؟

ما چند فقره از اعتراضات توده ای پس از انقلاب داشتیم. اعتراضات کوی طلاب در مشهد همین طور در تهران، شیراز، تبریز و اراک در بین سال های 1374 تا 1376 که مشخصا مربوط می شوند به حاشیه نشینان که مقامات شهری خانه هایشان را تخریب کرده بودند. اگرچه این دسته از شورش ها در مشهد بسیار برانگیخته و آمیخته به خشونت بود، توسط یک گروه مشخص (حاشیه نشینان) و مرتبط به یک موضوع معین (تخریب منازل) عملی شد. از جانب دیگر اتفاقات سال 1388 که به جنبش سبز معروف شد، ماهیتی اساسا سیاسی داشت که از اعتراض به حوادث انتخابات آغاز و به جنبش تبدیل شد. معترضان اغلب در مناطق شهری، به خصوص شهرهای بزرگ و بیشتر از طبقه متوسط بودند. شکل این اعتراضات هم عمدتا تظاهرات خیابانی مسالمت آمیز شامل تظاهرات بسیار عظیم و همین طور اعتراضات کوچک تر می شد.

تاکنون باید روشن شده باشد که آبان 98 با این اعتراضات تفاوت داشت. به نظر من آبان 98 با اعتراضات 96 نیز متفاوت بود. چنانکه یادمان هست که اعتراضات دی ماه 96 شامل گروه های اجتماعی متعددی بود که در شهرهای مختلف کشور و طی 10 روز متوالی دست به خیزش گسترده ای زدند. مهم این بود که این گروه های اجتماعی به میانجی تکنولوژی ارتباطی جدید، به هم گره خوردند. ولی با این وجود این گروه های اجتماعی درخواست های ویژه خودشان را فریاد کشیدند، مانند کشاورزان برای بی آبی، کارگران برای دستمزد عقب افتاده، مال باختگان برای پس اندازشان و البته طبقه فقیر به خاطر مطالبه شغل آبرومند و دیگران برای داشتن امنیت در برابر پلیس اخلاقی، شعارهای سیاسی هم داده شد ولی به نسبت قابل توجه نبودند.

در آبان هم با همین طبقه در اعتراضات روبه رو بودیم؟

در آبان 98 یک تغییر کیفی در اعتراضات ظهور کرد. به طوری که این برهه را به خیزش نزدیک کرد. در آبان 98 گروه های مختلف اجتماعی شامل (فرودستان، زنان، دانشجویان، جوانان، طبقه متوسط فقیر و...) با وجود نگرانی ها و درخواست های مخصوص خودشان، به طرح درخواست های عمومی تر و سیاسی تر اقدام کردند. از دیدگاه من این تغییر کیفی بسیار مهمی بود، به طوری که مسئولیت دولت در ایجاد ناکامی و بحران های کنونی به گفتمان مشترک معترضان با پایگاه های اجتماعی متفاوت درآمد.

چرا اعتراضات آبان 98 تا این میزان با واکنش تند مواجه شد؟

گفته می شود که برخی عناصر مخرب و محرک در این اعتراضات وارد شده بودند که جنبش را رادیکالیزه کنند. وجود عوامل نفوذی یعنی (خارج از یک جنبش) در یک جنبش اعتراضی یک چیز غیرعادی نیست، آنها می توانند هم ضد حاکمیت باشند و هم عرض آن. ولی اینها ضرورتا نمایشگر شیوه مبارزاتی یک جنبش نیست. باید دید که معترضین عادی چه رفتاری دارند. باید تاکید کنم که منتقدان عادی نیز در زمان هایی دست به خشونت می زنند. تصور من این است که آبان 98 شاهد رفتار خشونت آمیز معترضین عادی هم بود و البته چیز عجیب و غیرقابل انتظاری نیست. جالب است که بحث روی مسئله خشونت در ادبیات جنبش های اجتماعی بسیار داغ است. واقعیت این است که از حیث نظری قدرت یک جنبش اجتماعی- سیاسی یا اعتراضی در ایجاد هزینه (مادی و غیرمادی) به طرف مقابل نهفته است. حتی تهدید به واردکردن هزینه به طرف مقابل مثلا ضربه به مقبولیت یک دولت (هزینه غیرمادی) نیز از مصادیق قدرت یک جنبش اعتراضی است. از این رو خشونت می تواند به عنوان یک شیوه آگاهانه و عقلانی به کار رود. می دانیم که فرانتس فانون ایده های بانفوذی در این باره دارد. از دیدگاه عقلانی همین طور باید پذیرفت که خشونت می تواند واجد هزینه بسیار به خود جنبش اعتراضی نیز باشد. این بستگی دارد به فرم حاکمیت سیاسی و فرهنگ سیاسی عمومی. ولی دینامیک اعتراض خیابانی ضرورتا دنباله رو منطق انتخاب عقلانی نیست. واقعیت این است که احساسات (EMOTIOM) بخش غیرقابل تفکیک جنبش اجتماعی اعتراض هستند. معترضین ماشین های روبات نیستند و عمل اعتراض هم خالی از احساسات نیست. هیجان، خشم، شادی، یاس، مهرورزی، امید و... عناصر کلیدی روان شناسی عمل جمعی و جنبش های اعتراضی است و خشم و قهر از مهم ترین های اینهاست. خشم و خشونت غیرقابل انتظار نیست و می توانند خود را در اعمال اعتراضی نشان بدهند، مگر اینکه یک جنبش به طور استراتژیک بخواهد از خشونت پرهیز کند و از انسجام کافی برخوردار باشد که بتواند پرهیز از خشونت را تحقق ببخشد. در آبان 98 نه جنبش اعتراضی از انسجام و سازماندهی مشخص برخوردار بود نه یک اتوریته مورد قبول افراد را از خشونت منع کرد. این در هنگامه ای بود که بسیاری از این معترضین از شیوه های معمول ابراز عقیده و اعتراض ناامید شده بودند. آنها در انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری شرکت کرده بودند یا از طریق اعتراضات مسالمت آمیز نیز صدای خود را به گوش مقامات رسانده بودند ولی در انتها نتیجه ای ندیده بودند، در چنین شرایطی می توان انتظار خشونت را داشت.

شما پیش از این گفته بودید که اعتراضات توسط طبقه متوسط فرودست شهری انجام شده است. آیا طبقه متوسط فرودست سیاست مداران را غافلگیر کردند؟ این طبقه چه مشخصه ای دارد؟ آیا در ایران فهم محدودی نسبت به این طبقه وجود دارد؟

من قبلا گفته بودم که طبقه متوسط فرودست (middle class poor) نقش بسیار مهمی در اعتراضات اخیر یعنی دی 96 و آبان 98 ایفا کرد. آبان 98 به عبارت دقیق تر نقطه تلاقی اعتراضات تهیدستان شهری و طبقه متوسط فرودست بود. قبلا به این اشاره کرده بودم که طبقه متوسط فرودست، هم به لحاظ نظری و هم در واقعیت تشکلی پیوندی با وضعیت اجتماعی متعارض است. اعضای این طبقه اغلب تحصیل کرده و حتی دارای مدارک دانشگاهی هستند. اغلب می دانند در دنیا چه خبر است، از تکنولوژی شبکه های اجتماعی و استفاده از آنها خوب آگاهی دارند و به خصوص آنها علایق و آرزوهای طبقه متوسطی دارند. در این حال همین افراد از حیث اقتصادی به بخشی از تهیدستان شهری پیوسته اند. بسیاری از این افراد بی کارند یا در کارهای کم درآمد و بی ثبات مشغول اند که عموما ارتباطی با تخصص و تحصیلاتشان ندارد. بسیاری از این افراد به علت درآمد پایین تن به زندگی در مناطق فقیرنشین و محلات حاشیه شهر دادند. اغلب این افراد می دانند که چه چیزهای خوبی در کشورشان وجود دارد (مانند سرپناه خوب، اتومبیل شخصی، توانایی تشکیل خانواده، مسافرت و رفتن به رستوران و...) با این حال می دانند که از این فرصت های زندگی محروم هستند. از این رو این افراد حامل نوعی خشم اخلاقی هستند و به شدت احساس مظلومیت و بی عدالتی می کنند. مهم است تاکید کنم که به لحاظ جامعه شناختی این افراد دنیای فقر و محرومیت و زندگی تهیدستی را به دنیای دانشگاه و اینترنت و کتاب و روشنفکری و مصرف جهانی پیوند می دهند و همواره بین این دو جهان در رفت وآمد هستند.

ما چقدر این طبقه را می شناسیم؟

به نظرم هنوز شناخت دقیقی از این طبقه چه در ایران و چه در سایر کشورهای هم تراز تا آنجایی که من می دانم وجود ندارد؛ چراکه این خودش یک فرماسیون اجتماعی نسبتا جدید است که شاید در سه دهه گذشته با اوج گیری سیاست های اقتصادی سرمایه داری لیبرال تکوین یافته است. ترجمه این فرماسیون نسبتا جدید اجتماعی در کشورهای غربی پدیده  precarity یا ناپایداری وضعیت اقتصادی-اجتماعی طبقات تحصیل کرده است. به عبارت دیگر برخلاف سابق که فارغ التحصیلان دانشگاه ها به آسانی به مشاغل نسبتا پایداری دست می یافتند این روزها بسیاری از آنها مشاغل نیمه وقت، کوتاه مدت و اغلب بدون قرارداد نصیبشان می شود. این وضعیت جدید این گروه های اجتماعی را به معترضین مهمی تبدیل کرده است. نمایش این اعتراض ها را می توان در جنبش اشغال  occupy movment در دهه گذشته مشاهده کرد.

و به نظر شما پیامد اعتراضات آبان چه بود؟

انتظار می رفت که خیزش آبان 98 هشداری باشد به مقامات مسئول کشور که در نظام حکمرانی و سیاست های اقتصادی اجتماعی تعدیل ایجاد کنند و راه حلی برای این معضلات اقتصادی و اجتماعی پیدا کنند. درعوض به نظر می رسد که مقامات با این پدیده اجتماعی از دیدگاه سیاسی- امنیتی برخورد می کنند. گویی برای آنان اولویت در چگونگی برخورد با معترضین و خنثی کردن آنان است. دیدیم که چگونه دولت به حل این مسئله پرداخت، طبق گزارش ها حدود 200 نفر از معترضین جان خود را از دست دادند و هزاران نفر بازداشت شدند، شبکه اینترنت به مدت یک هفته تعطیل شد. واقعیت این است که تا زمانی که چنین مشکلات و ناکامی ها و نارضایتی های سیاسی و اجتماعی باقی است، همواره خیزش های توده ای شبیه آبان بسیار محتمل است. آنچه نمی توان به روشنی پیش بینی کرد، عبارت است از اینکه چه زمانی و با کدام جرقه.