این داستان واقعی است؛
پاسکاری کودک گمشده مبتلا به سندروم داون میان 110 و 123
یک کودک مبتلا به سندرم داون چند روز پیش گم می شود. حدود 12 ساعت در خیابان ها سرگردان می چرخد.
یک کودک مبتلا به سندرم داون چند روز پیش گم می شود. حدود 12 ساعت در خیابان ها سرگردان می چرخد. گزارش مفقودی آن نه تنها در ساعات پایانی شب بلکه طول روز به نیروی انتظامی و اورژانس اجتماعی (123) اعلام شده است اما هر کدام از این نهادها از مسئولیت در این زمینه شانه خالی کرده و موضوع را به یکدیگر حواله می دهند. این ماجرا اتفاقی است که برای خبرنگار شرق رخ داده است.
نیروی انتظامی: خودرو برای اعزام نداریم
همیشه کار اطلاع رسانی در حوزه مشکلات قانونی و روال های پر چالش گم شدن این بچه ها را انجام دادم و پای صحبت و روایت های مادران نشستم اما حالا پسربچهای را در خیابان پیدا کردم که مبتلا به سندروم دان است. یاد خانواده های نگرانی که فرزند معلولشان را گم میکنند و ساعتها سرگردان میشوند، میافتم. حالا در همین پروسه گیر کرده ام و پاسکاری می شوم. برای دفعهی چهارم ، پنجم، ششم با 110 تماس میگیرم. می گویند: «خودرویی برای اعزام ندارند...! بچه را خودتان به کلانتری بیاورید...!»
ساعت ها انتظار برای نیروی انتظامی
واقعیت این است که خانواده ها بعد از گم شدن فرزند، قبل از هر اقدامی سراغ کلانتری می روند اما کلانتری به فردی که کودک سندرم داونی را پیدا کرده و ساعت ها منتظر مامور کلانتری است، می گوید که خودرویی برای اعزام به ماموریت ندارند. نیروی انتظامی بارها مشخصات کودک و آدرس محل پیدا شدن او را می گیرد که به محل اعزام شوند اما بعد از تماس های مکرر با 110، هیچ ماموری اعزام نمی شود.
نیروی انتظامی: بچه امشب در بازداشتگاه می خوابد!
حدود 2 ساعت بعد، نیروی انتظامی از راه میرسد و میگوید: «بدون مجوز خودروی نیروی انتظامی را بیرون آورده است که به کار ما رسیدگی کند. پس 123 در این مملکت چه کاره است که باید کلانتری این بچه را با خودش ببرد؟» می پرسم حالا تکلیف این بچه چه میشود که با عصبانیت میگوید: میبریمش کلانتری. _شب کجا میماند؟ با طعنه میگوید: «بازداشتگاه میخوابد تا فردا که قاضی باشد.» می گویم که بچه را تحویل نمی دهم که می گوید برگه ما را امضا کنید و بگویید که خودتان بچه را تحویل ندادید!
رانندگی سرباز نیروی انتظامی بدون داشتن گواهینامه
مجبور میشوم که همراه با پسربچه به کلانتری بروم. مامور در خودرو می گوید: « در نیروی انتظامی مامور موتور سوار هستم؛ اشتباه کردم که به این ماموریت آمدم. به راننده که سرباز است اشاره می کند و می گوید که گواهی و مجوز رانندگی ندارد اما مجبور شدیم بیاییم.» به کلانتری 136 فرجام می رویم. درمحوطه کلانتری حدود 5 خودرو پارک شدهاست، درحالیکه نیروی انتظامی ادعا کرده بود خودرویی برای اعزام به مأموریت ندارد!
کدام مادر آشنا و پارتی دارد؟
بیرون از کلانتری با روابط عمومی سازمان بهزیستی تماسی میگیرم و از عدم همکاری 123 گله می کنم، می گوید: چرا قبل از هر اقدامی با او تماس نگرفتم که جواب میدهم : «به شکل قانونی مثل تمام مادران دیگری که پارتی و آشنایی ندارند، یا حتی با روال قانونی آشنا نیستند اقدام کردم.» حالا که به خوبی پاسکاری شده بودم، حال مادرانی را درک کردم که فرزند با نیاز ویژه شان را گم کردند. قرار نیست با مادری تماس بگیرم و ماجرای سرگردانی بین نهادها را از زبانشان اطلاعرسانی کنم؛ خودم، درست وسط ماجرای مشابهی ماندهام.
سرگردان در خیابان
پدر این کودک که ماجرای گم شدن فرزندش را به کلانتری 126 اطلاع داده بود، به صورت ناگهانی از حضور فرزندش در کلانتری فرجام باخبر و برای تحویل پسرش به کلانتری آمده می گوید: «به والله از صبح گرفتار نیروی انتظامی و خیابانها شدیم. همسرم بارها با 123 هم تماس گرفت اما آنها گفتند که به رای قاضی نیاز دارند و نمی توانند اقدامی کنند. کلانتری هم گفت که باید به آگاهی «شاپور» برویم. اما ترجیح دادیم خیابان و مغازه ها را پرس و جو کنیم.»
انتهای نا امیدی یک مادر
مادر این کودک هم از تماس بینتیجه اش با اورژانس اجتماعی (123) و التماسهایش به آنها میگوید؛ «در اوج نا امیدی باز هم با 123 تماس گرفتم اما نتیجه ای نداشت. تمام خیابان های اطراف و پارک ها را گشتم و پرس و جو کردم. عکس پسرم را به مغازه دار ها نشان دادم. حتی مردی را همراه با یک سگ بزرگ در خیابان دیدم. لباس پسرم را به او دادم که دستش باشد، شاید سگ از راه بو کشیدن، بفهمد که پسرم کجاست... اما صاحب سگ هم قبول نکرد.»
خانواده ها سرگردان رها می شوند
از این فرد دارای معلولیت که تکلم درست و واضحی ندارد چه توقعی میتوان داشت؟ وقتی کارشناسان و روانشناسان تاکید دارند که آمار گمشدگی این بچه ها به خاطر بیقراری امری طبیعی و بسیار بالا است، نبود هماهنگی میان نیروی انتظامی، اورژانس اجتماعی و پاسکاری وظایف در زمان گم شدن یک کودک دارای معلولیت، خانوادهها را به خاطر خلأهای قانونی در این حوزه در اوج نگرانی و ناراحتی، تنها و سرگردان رها می کنند.
جای خالی مرکز امن و واسط برای کودکان
این داستان در کنار نمونه های بیشماری از وضعیت پیگیری کودکان گمشده دیگری که قدرت تکلم و تشخیص برای گفتن و پیدا کردن نشانی شان ندارند، ابهامات را همچنان باقی گذاشتند. پرونده خلا و نبود مرکز واسط و موقتی که قبل از کلانتری، جای امنی برای نگهداری موقت این دسته از کودکان در معرض آسیب باشد، همچنان باز بوده و نیاز به رسیدگی از سوی فعالان اجتماعی و مددکاران دارد.