قتل داریوش مهرجویی و همسرش چگونه باعث افغانستانیستیزی شد؟
در پی پوشش غیرمسئولانه خبر قتل داریوش مهرجویی و همسرش، ادبیات ضدافغان و نژادپرستانه بسیاری از کاربران در شبکههای اجتماعی، یک سوال بزرگ مطرح کرد؛ وظیفه رسانهها در پوشش اخبار چیست؟ آیا نباید از ادبیاتی پرهیز کرد که به شکلی نالازم باعث بروز اختلاف میشود؟
به گزارش شبکه شرق، حادثه تلخ قتل داریوش مهرجویی و همسرش به یک انگاره اخلاقی در جامعه دامن زد. در پی این قتل، در رمزگشایی حادثه به نوشتهای قدیمی از همسر مهرجویی در شبکههای اجتماعی استناد شد.
در پست اینستاگرامی همسر مهرجویی که در ظاهرا به تاریخ ۱۵ مهر امسال برمیگشت، او از یک حادثه در ساعت ۸ شب خبر داده بود که فردی با چاقو آنها را تهدید کرده که «لهجه ایرانی» نداشته است.
یکی از رسانهها یک روز قبل از حادثه از قتل فجیع و دردناک مهرجویی و همسرش، در بازنشر این پست اینستاگرامی، لهجه غیرایرانی را به منزله «افغان» بودن فرد تهدیدکننده در نظر گرفته و این نظریه را منتشر کرد.
پس از آن پست قتل مهرجوییها، به شکلی نالازم و البته نسنجیده، به توییت هشدار همسر مهرجویی «کوت» شد! و بعد از حادثه این پست یک بار دیگر به عنوان سندی دال بر هشدار قبلی خانواده نسبت به وجود یک تهدید در چند رسانه دست به دست شده و به طور طبیعی، فرضیه افغان بودن قاتل با استناد به تفسیر یک رسانه، به فرضیه غالب تبدیل شد، در حالی که موضوع مهاجران افغان هیچ ارتباطی به این ماجرا نداشت.
افرادی البته منتقد این رویکرد بودند و یکی از مواردی که در پاسخ به شبهات بیان شد این بود که قصد افغانستیزی وجود نداشته و همچنین گفته شد که سایر رسانهها باید در محل حاضر میشدند و روایت خود را مطرح میکردند.
اینکه خبرنگاران رسانهای در نیمههای شب خود را به محل اتفاق برسانند، قابل تحسین است اما رافع این سوال نیست که آیا اگر رسانههای دیگر حاضر نباشند، نمیتوان منتقد نحوه پوشش اخبار بود؟ نمیتوان تذکر داد؟
موضوع مهاجرت بیرویه، افغانها یا افراد هر کشور دیگر، موضوعی نگرانکننده است که در جای خود باید بر آن تامل شود، نه آنکه در میانه حادثهای تلخ، دو موضوع به یکدیگر پیوند بخورد؛ صرفا به این دلیل که کسانی مخالف مهاجران در ایران هستند!
به همین دلیل بود که نخستین اثر وضعی این نوع خبررسانی، تقویت ادبیات «نژادپرستانه» و «افغانستیزانه» در جامعه بود. برخی کاربران شبکههای اجتماعی با هشتگ «اخراج افغانی»، در حال بازتولید ادبیات نفرت پراکنانه و نژادپرستانه علیه افغانهای ساکن ایرانند.
این ادبیات البته چیز جدیدی نیست. با موج جدید مهاجرت افغانها به ایران بعد از بازگشت طالبان به قدرت، موجی از افغانستیزی و نژادپرستی در ایران به راه افتاد که با انتشار تصاویر یا خبرهای منفی در ارتباط با افغانهای ساکن ایران تکرار میشود.
رسانهها در تقویت موج نژادپرستی یا قرار گرفتن این اخبار در مسیر درست و اخلاقی موثرند و در واقع عیار انسانیت و مسئولیتپذیری رسانهها در زمانه همین ابهام، هیجان و چند دستگی است که مشخص میشود نه روزگار ثبات.
در نگاه اول، کسانی که خواسته یا ناخواسته به ادبیات نژادپرستانه دامن زدند، اقدامی غیرحرفهای کرده بودند اما واقعیت آن است که بهتر است به جای «غیر حرفهای» از عبارت «بیمسئولیتی اجتماعی» سخن بگوییم.
حرفهایترین رسانههای جهان هم از این دست اتهامات بری نبودهاند. در جریان حمله روسیه به اوکراین ابررسانههایی همچون «سیبیاس» و «بیبیسی»، نژادپرستی خود را نشان دادند. سیبیاس در توضیح وخامت وضعیت اوکراین گفته بود «اوکراین جایی شبیه به عراق با افغانستان نیست... دراینجا مردمی تقریبا متمدن و تقریبا اروپایی زندگی میکنند که انتظار چنین وضعیتی را نداشتهاند» یا بیبیسی در گزارشی گفته بود از حمله روسیه به اوکراین به شدت ناراحت شده بپد، چون اوکراینیها «مردم اروپایی با چشمان آبی و موهای بلوند هستند که کشته میشوند.»
در رسانهها، نمونههای بیشماری وجود دارد که نشان میدهد چگونه گروههای نژادی از طریق بازیهای کلامی، در جامعه به حاشیه رانده میشوند. استفاده از این زبان، بینندگان را به این باور میرساند که یک گروه به دلیل نژاد یا قومیت، ذاتا محکوم هستند.
وظیفه رسانهها در پوشش اخبار چیست؟
رسانهها بعضا هنگام بررسی داستانهایی که «شایسته» پوشش داده شدن هستند، هم رویکرد نژادپرستانه دارند. نیمنگاهی به رسانههای معیار نشان میدهد جهان عمدتا زمانی به بحرانها اهمیت میدهد که این بحران، زندگی سفیدپوستان را تحت تأثیر قرار دهد. در ایران این رویکرد به گونهای دیگر عمل میکند.
این در حالی است که گردانندگان رسانهها وظیفه دارند در نحوه انتشار خبر به اثر وضعی آن توجه کنند. ویروس کرونا از چین آغاز شده بود، اما استفاده از واژه «ویروس چینی» برای کرونا، آثار نژادپرستانه و نفرتپراکنانهای داشت که اکثر رسانهها با کاربرد آن مقابله میکردند.
مسئولیت اجتماعی رسانه، توزیع و تقویت برابری است. به زعم «مالکوم ایکس» فعال حقوق بشر در آمریکا «رسانه قدرتمندترین موجود روی زمین است. آنها این قدرت را دارند که بیگناهان را مجرم جلوه دهند و مجرمان را بیگناه کنند، و این قدرت است. زیرا آنها ذهن تودهها را کنترل میکنند.»
ایجاد جهانی امن، عادلانه و برابر برای همه، مستلزم آن است که هر سیستم و ساختاری که وجود دارد، از جمله رسانههای جمعی را مورد نقد قرار دهیم. خبرها و نحوه پوشش گزارشها ممکن است سوگیرانه باشند اما هیچکس مخالف سوگیری رسانه نیست، کما آنکه رسانه و خبرنگار بدون جهت، رسانه و خبرنگار مرده است.
یک رسانه میتواند منتقد سرسخت حضور مهاجران باشد اما این دقت لازم است که خبرنگاران بدانند که کلمات قدرتمندند و پیامهایی که مخاطب از رسانهها دریافت میکند، اغلب نادیده گرفته میشوند. ما باید در برابر پیامهایی که این نابرابریها را بازتولید میکنند، هوشیار باشیم.
اما همزمان مخاطب رسانه و کاربر شبکه اجتماعی هم بدون مسئولیت نیست. تماشاگران هم در توقف یا بازتولید یک گفتمان نژادپرستانه نقش بازی میکنند. موسسه تحقیقاتی بروکینگ سال ۲۰۲۱ تحقیقاتی درباره مداخله تماشاگران در شبکههای اجتماعی در موقعیت آزار و اذیتهای سایبری و در واکنش به نژادپرستی سیستمیک نوشته است.
این نشریه مداخله تماشاگران را به چهار نوع فراخوانی، توهین یا تمسخر، تلاش برای آموزش یا ارائه مدرک یا تعدیل محتوا تقسیم کرده و گفته اقلیتهای نژادی با انواع زورگوییهای سایبری مواجه میشوند و اگر تماشاگران تمایلی به کمک یا همدلی نداشته باشند، نتیجه خوبی در پی نخواهد داشت.
به گفته موسسه بروکینز، یکی از پیامدهای واضح چنین بیعملی، بیاهمیت شدن و در نهایت کمرنگ شدن خبرهای مربوط به آزار و اذیت سایبری برای افراد به حاشیه رانده شده است. «سکوت و بیعملی نتیجهای جز تقویت رفتارهای سوگیرانه نخواهد داشت.»
نتایج تحقیقات موسسه بروکینز نشان داده تماشاگران و کاربران زمانی تمایل به واکنش دادن دارند که موارد خطا از نظر آنها متعدد، شدت پرخاشگری بالا و تعداد خطاکاران زیاد باشد، اما انتظار برای رخ دادن چنین ضربه مهلکی به یک نژاد یا قومیت، مضر است.
در مورد اظهارات نژادپرستانه در فضای سایبری، تاثیر دیدگاههای مغرضانه بر کل جامعه میتواند قابل توجه باشد و در نتیجه کاربر و تماشاگر آنلاین باید نسبت به چنین وضعیتی حساسیت بالاتری داشته باشد.