|

هادی خانیکی:

بحران آموزش و پرورش پیچیده‌تر از آن است که راه‌حل تک‌خطی داشته باشد

هادی خانیکی نوشت: بحران آموزش و پرورش غامض‌تر و پیچیده‌تر از آن است که راه‌حل‌های تک‌خطی به حل مساله کمکی کند. نجات آموزش و پرورش ایران نیازمند مشارکت و عزم همگانی است و مدرسه جایی است که می‌تواند بستر بی‌نظیری برای گفت‌وگو و تعامل اجتماعی معطوف به حل مساله باشد.

بحران آموزش و پرورش پیچیده‌تر از آن است که راه‌حل تک‌خطی داشته باشد

به گزارش شبکه شرق، «روایتی از مسائل آموزش و پرورش ایران»‌ عنوان یادداشت هادی خانیکی برای روزنامه اعتماد است که در آن آمده: 1) گزارش مسائل آموزش و پرورش ایران، حاصل گفت‌وگوهای مستمر و فشرده جمعی از صاحب‌نظران، محققان، کارشناسان، مدیران عالی حوزه آموزش و پرورش، معلمان و کنشگران مدنی این حوزه است که همگی در حضور رییس دولت اصلاحات کوشیدند تا مسائل و بحران‌ها، داشته‌ها و نداشته‌های این حوزه و در عین حال ظرفیت‌های نهفته در جامعه ایرانی برای گذار به فرآیند حل این مسائل را مورد بازنگری قرار دهند.

این گزارش کارشناسانه در واقع زمینه‌ای است برای دعوت به گفت‌وگوی ملی و فراگیر در راستای بازاندیشی در مساله مدرسه و مسائل آموزش و پرورش و اقدام برای فهم و حل آنها.

2) این جمع در پی آن بودند تا فارغ از منازعات روز بتوانند زمینه‌ساز گفت‌وگوی فراگیرتر درباره آموزش و پرورش شوند.

بنابراین در این گزارش ابتدا به طرح نگرش‌های بنیادین درباره آموزش و پرورش می‌پردازند. در هر گفت‌وگویی ابتدا باید روشن کرد که از کدام منظر به ماجرا نگاه می‌شود به همین جهت قبل از هر توصیف و تحلیلی ۶ نگرش بنیادین برشمرده شده که سایر بحث‌های این متن درباره آموزش و پرورش بر اساس این نگرش‌ها و ارزش‌ها بنابر بخش نخست: نگرش‌های بنیادین شده است.

بحث از حق و کرامت انسان شروع شده و سپس به اهمیت آموزش در توسعه آموزش برای تربیت شهروند آگاه مسوول پذیرش تنوع فرهنگی حق دسترسی همه به آموزش نگاه معطوف به آینده و نه گذشته و یادگیری مادام‌العمر پرداخته شده است.

3) بر اساس این نگرش‌های بنیادین 3بحران غالب بر ساختار آموزش و پرورش مطرح شده که شامل 3بحران کیفیت، بحران عدالت و بحران مشروعیت است. در تحلیل علل ناکارآمدی نظام آموزش و پرورش و مزمن شدن مسائل و مشکلات آن، 6 علت آورده شده که بیشتر آنها معطوف به رویکردهای حکمرانی و سیاستگذاری در این حوزه است. به این معنا سیاستگذاری‌ها در این حوزه ماموریت روشن ندارد. نهادهای مختلف در امر آموزش و پرورش دخالت می‌کنند و این حوزه سیاست‌زده است.

4) در عین همه کاستی‌ها، تنگناها و حتی بحران‌ها، ظرفیت‌های بسیار بزرگی در ایران برای تغییر نظام آموزش و پرورش است که در این بخش، در قالب ۸ ظرفیت، زمینه اصلی را می‌توان برشمرد: دانش‌آموزان ایرانی خانواده‌های‌شان، معلمان، کنشگران مدنی، محتواهای آموزشی غیررسمی و خود نظام آموزش و پرورش چه ظرفیت‌های بالایی برای ایجاد تحول دارند که معطل مانده است.

5) گام نهادن در فرآیند حل مساله موضوع مهم بعدی است. بر این اساس، از ارایه راه‌حل خاص و تمرکز برای احکام قطعی، آمرانه و سیاسی پرهیز شده است. جهت‌گیری‌های اصلی این بوده است که گام نهادن در مسیر حل مساله از طریق جلسات اداری و پشت درهای بسته و بخشنامه‌ها و درک سیستم متصلب از بالا به پایین میسر نیست.

رسیدن به هر راه‌حلی نیازمند مشارکت جامعه مدنی و نظام حکمرانی است. (12 نقش برای حاکمیت و ۵ نقش برای جامعه مدنی) تا بتوانند ضمن رمزگشایی از ناکامی مزمن آموزش و پرورش، فرآیند حل مساله را آغاز کنند.

سخن آخر: سخن پایانی این گزارش فراخوان گفت‌وگو و هم‌اندیشی ملی است. به این معنا، بحران آموزش و پرورش غامض‌تر و پیچیده‌تر از آن است که راه‌حل‌های تک‌خطی به حل مساله کمکی کند.

نجات آموزش و پرورش ایران نیازمند مشارکت و عزم همگانی است و مدرسه جایی است که می‌تواند بستر بی‌نظیری برای گفت‌وگو و تعامل اجتماعی معطوف به حل مساله باشد.

سپس این سوال در قالب دعوت به یک کنش گفت‌وگویی طرح شده است ما از نظام آموزش و پرورش خود چه انتظاری داریم؟ و نخستین گزاره‌هایی که همه اعم از دانش‌آموزان، والدین، معلمان جامعه مدنی و حاکمیت می‌توانند روی آن توافق کرده و قدم مشترکی بردارند. 

 

منبع: اعتمادآنلاین