یادداشت نفیسه آزاد در گزارش سالانه دیجیکالا
پروژههای مسئولیت اجتماعی بدون سمت و سوی خیریهای
مسئولیت اجتماعی مدتی است مورد توجه استارتاپها و کسبوکارهای نوآور قرار گرفته است.
در گزارش سال ۱۴۰۲ دیجیکالا به فعالیتهای این فروشگاه اینترنتی در حوزه مسئولیت اجتماعی پرداخته شده و نفیسه آزاد جامعهشناس نیز یادداشتی درباره اهمیت این مساله برای کسبوکارها نوشته است.
در بخشی از یادداشت نفیسه آزاد که در گزارش سالانه دیجیکالا منتشر شده، آمده است:«نگاهی به پروژههای مسئولیتپذیری اجتماعی دیجیکالا که در گزارشی کوتاه به آن اشاره شده است، از این جهت امیدوارکننده است که کمتر سمت و سوی خیریهای دارند و بیشتر متوجه هسته مرکزی و اصلی این کسبوکار هستند.»
متن کامل یادداشت نفیسه آزاد را میخوانید:
«شرکتهای خصوصی، متعهدِ وظایف دولتها نیستند. همانطور که الزامی به کارِ خیریهای ندارند اما اگر مسئولیتپذیری اجتماعی را جدی نگیرند و اگر نتوانند آن را از تله نگاه خیریهای نجات دهند در چرخهای همافزا و طولانیمدت، آسیب خواهند دید.
هر کسبوکاری در بخش خصوصی از دنیای فناوری تا سنتیترین بخشهای اقتصاد و صنعت، در فضایی اجتماعی، کالبدی، اقتصادی و محیطزیستی رشد میکند. این فضاست که به او اجازه میدهد رشد کند، ثروت کسب کند، سرمایه اجتماعی و نمادین بسازد و در یک کلمه ببالد.
باید جامعهای برای کسبوکار بماند که مشتری باشد، باید نیروی انسانی صاحب مهارتی باشد که کار کند و باید آبی برای خوردن و هوایی برای نفس کشیدن و زمینی برای کاشتن باقی بماند که کسبوکار، هر کسبوکاری، زنده بماند و زنده ماندنش توام با رشد باشد.
پس هر پروژهای زیرِ نامِ «مسئولیتپذیری اجتماعی» اول و مهمتر از هر چیزی باید متضمنِ توسعه پایدار باشد، اقدامی در جهتِ برداشتنِ شکافها و نابرابریها، حفظ محیطزیست و شاملکردن گروههای حذف شده.
دوم باید در چارچوب تواناییهای کسبوکار و پاسخ به نیازهای کسبوکار و البته تخریبی باشد که در محیط ایجاد میکند.
سوم باید منجر به توسعه محیط و توسعه کسبوکار بهصورت همزمان شود و چهارم باید بشود تاثیراتِ چندجانبه محیطی، اجتماعی و اقتصادیِ آن را تا حد امکان ارزیابی کرد.
تنها در این صورت است که میشود امیدوارم بود، مسئولیتپذیری اجتماعی از دام کار خیر، رها شده و ظرفیتهای خودش را یافته است.
مسئولیتپذیری اجتماعی دیجیکالا
نگاهی به پروژههای مسئولیتپذیری اجتماعی دیجیکالا که در گزارشی کوتاه به آن اشاره شده است، از این جهت امیدوارکننده است که کمتر سمت و سوی خیریهای دارند و بیشتر متوجه هسته مرکزی و اصلی این کسبوکار هستند. آموزشی که منجر به تربیتِ نیروی انسانی مورد نیاز دیجیکالا میشود، اقداماتی که منجر به کمکردن اثراتِ محیطزیستی دیجیکالا میشود و فراهمآوردنِ امکانی که خیریهها میتوانند بر بسترِ دیجیکالا کمک بگیرند، هر سه با درجاتی اقداماتی توسعهای به حساب میآیند اما به نظر میرسد جای خالی این موارد دستکم در گزارش پیداست که میتواند هم حساسیت عمومی را برانگیزد و هم آگاهیِ اجتماعی پیرامون مسئولیتپذیری اجتماعی را بالا ببرد:
اول؛ نحوه انتخاب، اجرا و ارزیابیِ اقدامات
گزارش اعدادی را نشان میدهد اما میتواند نحوه اولویتبندی پروژههای پیشنهادی دیگر را نیز مختصر توضیح بدهد و انتخابهای خود را در چشم مخاطب معنادارتر کند. اجرایِ مدلهای ارزیابیِ اثربخشی اجتماعی میتواند نشان دهد که آیا پروژههای مسئولیتپذیری اجتماعی انجامشده تاثیرات مورد انتظار را داشتهاند یا نه؟ رها کردنِ گزارش در نقطه گزارشِ عددها این ایده را به ذهن متبادر میکند که فقط رسیدن به این عددها کار مسئولیتپذیری اجتماعی را تمام کرده است.
دوم؛ بازگشت سرمایه به دیجیکالا
جامعهشناسی به ما میآموزد که سرمایه فقط سرمایه اقتصادی نیست. ما در زندگی اجتماعی انواع دیگری از سرمایه را در اختیار داریم که دائم در حال تولید و تبدیل به یکدیگر هستند سرمایه اجتماعی و نمادین از مهمترین این سرمایهها هستند. پروژههای مسئولیتپذیریِ اجتماعی فقط هزینه نیستند بلکه باید در قالب تولید انواعِ سرمایه به بنگاه برگردند. بهعنوان مثال پژوهشی در آمریکا نشان میدهد که ۶۷درصد افراد جامعه معتقدند شرکتها در قبالِ بهبود اوضاعِ اجتماعی و محیط زیستیِ دنیا مسئول هستند.
یا ۵۵ درصد مشتریان توقعِ موضعگیریهای اجتماعی، سیاسی و محیط زیستی از شرکتهای خصوصی دارند، اتفاقی که کموبیش در ایران هم نشانههایش دیده میشود و از همه اینها مهمتر روندها نشان میدهد که سرمایهگذاران جوانتر (۴۱درصد) بسیار بیشتر از نسلهای پیش از خود به تاثیرات محیطزیستی و اجتماعی شرکتها برای تصمیم به سرمایهگذاری اهمیت میدهند.
در نتیجه پروژههای مسئولیتپذیریِ اجتماعی در قالب انواعِ سرمایه به شرکت برمیگردند و شفافکردنِ این مسیر هم تقویتِ بنیانهای پروژههای مسئولیتپذیریِ اجتماعی است و هم بالابردن حساسیتِ جامعه نسبت به این موضوع. مسئولیتپذیریِ اجتماعی، به این معنا وبالِ گردنِ کسبوکارهای خصوصی نیست بلکه مسیری است که به شیوهای امنتر و پایدارتر، رشد آنها را ممکن میکند.»