|

در گفت و گوی شرق با صادق ملکی بررسی شد:

ارومیه در دو راهی؛ الگوی شهروندی یا میدان تقابل قومیتی؟

صادق ملکی پیرامون ارزیابی اتفاقات اخیر ارومیه معتقد است که این شهر (ارومیه) می‌تواند نمود تحقق شهروندی در ایران باشد یا به بن‌بست شهروندی و میدان جنگ هویت‌ها تبدیل شود. از این منظر، ارومیه را "بیروت ایران" نامیدم. سیاست‌ها و نظام حکمرانی باید رویکردهای راهبردی خود را به‌گونه‌ای تنظیم کنند که ارومیه به الگوی شهروندی تبدیل شود. در این شهر، بازی پیچیده و چندوجهی‌ای در جریان است که بازیگران متعدد داخلی و خارجی مترصد فرصتی هستند تا آن را به عرصه بروز چالش‌های قومی و مذهبی تبدیل کنند.

ارومیه در دو راهی؛ الگوی شهروندی یا میدان تقابل قومیتی؟

 

 

به گزارش گروه رسانه ای شرق، به دنبال تحولات اخیر در ارومیه، صادق ملکی در یادداشتی به بررسی وئ تبیین آن پرداخته است و باور دارد که این شهر (ارومیه)، با تنوع قومیتی و مذهبی، از آن جهت "بیروت ایران" نامیده شده که می‌تواند الگویی برای تحقق شهروندی و عبور از تعصبات قومی باشد. اما در سال‌های اخیر، این شهر به بستری برای تحریکات قومی تبدیل شده که در صورت نبود تدبیر، می‌تواند تهدیدی جدی برای ایران باشد. به گفته این تحلیلگر سیاسی، نقش بازیگران داخلی و خارجی در این تنش‌ها انکارناپذیر است. نمایش نمادهای تجزیه‌طلبی کردی در مراسم نوروز و علائم پان‌ترکیسم در تجمعات، همراه با موضع‌گیری‌های مقامات ترکیه، نشان از دخالت‌های بیرونی دارد. در عین حال، برخی سیاست‌های داخلی نیز به این بحران دامن زده‌اند؛ ملکی ادامه می دهد که در کنار چالش‌های قومی، تحولات منطقه‌ای نیز بر شرایط تأثیر گذاشته است. در شرایط کنونی، نارسایی حکمرانی، همراه با فشارهای خارجی، فرصتی برای تجزیه‌طلبان ایجاد کرده است. برای حفظ همبستگی ملی، باید از سیاست‌های تفرقه‌افکنانه پرهیز کرد و به جای دامن زدن به قومیت‌گرایی، شهروندی را به‌عنوان اصلی‌ترین عامل توسعه و انسجام ملی تقویت کرد. با توجه به این نکات در گفت وگویی با صادق ملکی به بررسی چند مبحث از نوشته‌اش پرداخته ایم که در ادامه ماحصل این گپ و گفت را می‌خوانید. 

چرا در مقاله اخیرتان ارومیه را "بیروت ایران" نامیده‌اند و این تشبیه چه مفهومی دارد؟ 

بیروت، پیش از جنگ‌های داخلی، علاوه بر اینکه عروس خاورمیانه بود، الگویی از تعامل و تساهل میان مذاهب و قومیت‌های مختلف به شمار می‌رفت که توانسته بودند با عبور از تعلقات مذهبی و قومیتی، تبلور شهروندی در خاورمیانه‌ای شوند که همچنان درگیر بحران هویت بوده و هست. ارومیه نیز، علیرغم بافت متفاوت مذهبی و قومیتی، تبلور شهری بود که با عبور از تنگناهای قومی و مذهبی، به مفهوم واقعی شهروندی نزدیک شد. بیروت، متأسفانه دهه‌هاست که درگیر جنگ هویت‌ها شده و امروز آن با دیروز آن قابل قیاس نیست. ارومیه می‌تواند نمود تحقق شهروندی در ایران باشد یا به بن‌بست شهروندی و میدان جنگ هویت‌ها تبدیل شود. از این منظر، ارومیه را "بیروت ایران" نامیدم. سیاست‌ها و نظام حکمرانی باید رویکردهای راهبردی خود را به‌گونه‌ای تنظیم کنند که ارومیه به الگوی شهروندی تبدیل شود. در این شهر، بازی پیچیده و چندوجهی‌ای در جریان است که بازیگران متعدد داخلی و خارجی مترصد فرصتی هستند تا آن را به عرصه بروز چالش‌های قومی و مذهبی تبدیل کنند. 

چه نقش‌هایی را بازیگران داخلی و خارجی در تشدید تعلقات قومی ایفا کرده‌اند؟ 

 بسیاری از قومیت‌ها و هویت‌های مذهبی در ایران و کشورهای پیرامونی، عقبه‌های اتصالی بیرونی دارند. این عقبه‌ها، اگر بر پایه عقلانیت باشند، می‌توانند به فرصت و عامل پیوند مثبت تبدیل شوند، اما در صورت نبود تدبیر، به تهدید مبدل خواهند شد. ایران و دولت‌های خاورمیانه‌ای از این عناصر قومی و مذهبی برای اهداف سلبی خود و تنظیم سیاست‌های داخلی و خارجی بهره می‌برند. استفاده ابزاری از چالش‌های قومی و مذهبی، نه‌تنها به‌جای ایجاد فرصت، می‌تواند خود به عامل تهدید تبدیل شود، بلکه تجربه تاریخی خاورمیانه نشان داده است که در صورت عدم اصلاح سیاست‌ها، این روند ادامه خواهد یافت. 

چگونه نارسایی‌های داخلی می‌تواند بستر رشد جریانات قوم‌گرا را فراهم کند؟ 

حکمرانی نارسـا و دور از عقلانیت، که مبتنی بر سازوکارهای مدنی و مدرن نباشد، با ایجاد محدودیت‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و از همه مهم‌تر، شرایط بد و نابسامان اقتصادی، می‌تواند در ظهور و اولویت‌بخشی به هویت‌های قومی و مذهبی تأثیر بسزایی بگذارد و شرایط بحرانی برای ایران و ایرانیان ایجاد کند. تضعیف اراده و منافع ملی و تقویت منافع قومی، بزرگ‌ترین خطر برای کشوری است که در تاریخ نزدیک خود تجربه جمهوری‌های مهاباد و آذربایجان را داشته است. نفی هویت‌های قومی و مذهبی ایران، که در طول تاریخ به‌عنوان نمودی موفق از هم‌زیستی اقوام شناخته شده، می‌تواند پیامدهای جدی در پی داشته باشد. شرایط اقتصادی حرف اول را در همگرایی یا واگرایی اقوام ایرانی خواهد زد.

در این راستا، توسعه یا عدم توسعه مناطق مختلف کشور، تعیین‌کننده میزان گرایش به آن‌سوی مرزها خواهد بود. 

چگونه می‌توان با تقویت حس شهروندی، از نفوذ جریانات قوم‌گرا جلوگیری کرد؟ 

شهروند شدن و تحقق شهروندی در جوامع، امری تدریجی و منطبق بر سازوکارهای مبتنی بر دموکراسی است. ایران و ایرانی باید در مسیری هدایت شوند که امر شهروندی به‌درستی تحقق یابد.