منتظر فاجعه بعدی نمانیم
صبح روز ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ که از خواب بیدار شدیم، فضای مجازی پر بود از عکسها و نام «بابک خرمدین» که به دست پدر و مادرش کشته شده بود. پدر و مادرش؟
کتایون خانجانی.روانشناس: صبح روز ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ که از خواب بیدار شدیم، فضای مجازی پر بود از عکسها و نام «بابک خرمدین» که به دست پدر و مادرش کشته شده بود. پدر و مادرش؟
روز ۲۷ اردیبهشت ابعاد گستردهتری از پرونده بیان شد و اکبر خرمدین اعتراف کرد با کمک همسرش، فرزندش را کشته و جسد را مثله کرده است. او با افتخار از قتل دختر و دامادش هم پرده برداشت و با صراحت بیان کرد اگر فرصت داشت دختر دیگرش را هم که با نوهاش بدرفتاری میکند، به قتل میرساند.
کمکم ویدئوهایی از بابک خرمدین در فضای مجازی دست به دست میشد که در زمان تقدیر از او به عنوان کارگردان فیلم کوتاه، پدرش روی صحنه در حال سخنرانی و تعریف از خودش است؛ به همان شکل که در مصاحبههایش پس از قتل فرزندانش میگفت کار درستی کرده و سعی کرده ریشه فساد را از بین ببرد.
در واقع دیدن فیلم تقدیر از بابک خرمدین تحلیلهای روانشناختی بسیاری را تداعی میکند که صرفا نظریهپردازی شخصی است، ولی مشاهدات ما این بود که بابک خرمدین با والدینش روی صحنه میرود و پدرش سخنرانی میکند. بعدها میشنویم او به خاطر پدر و مادرش به ایران برگشته بود ولی حالا به دست آنها به قتل رسیده است. پیامد این اتفاق این بود که حس ناامنی از پیشبینیناپذیری روابط افزایش یافت و گویی ترس جامعه را فراگرفت.
تقریبا همه متعجب و وحشتزده با روشهای مختلف سعی در هضم این واقعه داشتند، ولی بهترین وکلا و قضات هم بهسختی میتوانستند چنین واقعهای را درک کنند. متخصصان زیادی از بیسابقه یا نادربودن چنین اتفاقی میگفتند و فضای مجازی بهشدت ملتهب بود. دانشجویان، دوستان، همکاران و همسایهها برای بابک خرمدین سوگواری میکردند و او را در قطعه هنرمندان به خاک سپردند. در واقع کل جامعه در حال سوگواری برای قربانیشدن بابک بود.
کمکم جوانان شروع به ساختن طنز کردند، در واقع شوخیهای فضای مجازی نشانهای از افزایش دفاعهای روانی افراد در چنین شرایط استرسزایی بود. وقتی فشار روانی بسیار به افراد وارد میشود، آنان برای حفظ انسجام روانشان سعی میکنند از روانشان در برابر ازهمپاشیدگی حفاظت کنند. یکی از دفاعهای پخته طنز است. در آن روزها خیلی از جوانان به شوخی هشدار میدادند که با والدین کنار بیایید وگرنه به قتل میرسید.
برخی از مراجعان در جلسات رواندرمانی بیش از قبل از حس ناامنی ریشهای در خانواده میگفتند و بهنوعی کل جامعه، بازماندگان یک تروما در سطح وسیع بودند. تروما پسرکشی به بدترین شکل ممکن انجام شده بود و باورها و کلیشههایی همچون جایگاه مادران، احترام به والدین و... رنگ باخته بودند. وقتی یک تهاجم بسیار شدید به ارزشهای نهادینهشده مردم میشود، جامعه وحشتزده نمیتواند خودش را بهآسانی ترمیم کند.
روزهای سخت طی میشد که پس از چند روز پزشکی قانونی اعلام کرد والدین بابک خرمدین از نظر روانی سالم هستند! جامعه متعجب بود زیرا میخواست تصور کند فقط یک هیولا میتواند چنین کاری کند، ولی این رویکرد پزشکی قانونی برای حقوقدانان و روانشناسان بیشتر قابل هضم بود. منظور پزشکی قانونی این بود که آنان جنون نداشتند که بیاختیار قتل انجام دهند، اما اختلالات شخصیتی و روانی داشتند که انکارشدنی نیست.
زمانی که تروما در سطح یک جامعه رخ میدهد، افراد با پیشزمینههای مختلف به درجات متقاوتی تحتتأثیر قرار میگیرند. کسانی که تجربیات تلخی با والدین داشتهاند یا حس ناامنی دارند بیشتر همذاتپنداری میکنند و هیجانات منفی بیشتری تجربه میکنند. در این شرایط افرادی که حس امنیت بیشتری در خانواده تجربه کردهاند، متأثر، غمگین و مضطرب میشوند ولی احتمال قریب به یقین دچار گسستگی روان و واکنشهای اضطرابی پساتروما نمیشوند.
حالا بازماندگان خانواده خرمدین همچون فرزندان دیگرشان، نوهها و سایرین چه هیجانات تلخی را تجربه میکنند؟ تأثیر افشای جزئیترین اتفاقات زندگیشان و گمانهزنیهای مختلف در شرایطی که قدرت دفاع ندارند و سوگوار عزیزان ازدسترفته و از طرفی وحشتزده از رفتار پدر و مادرشان هستند که باورش بسیار سخت است، چیست؟ دلبستگی فرزند با والدین خیلی اوقات پر از تناقض است و اتفاقا رابطه با والدین مشکلدار و آسیبزننده در اکثر مواقع وابستگی همزمان با حسهای منفی به همراه دارد. چه بر سر دختر و پسر دیگر خانواده خرمدین میآید؟ بازماندگان با چه چالشهایی مواجه میشوند؟
پس از مدتی همسر اکبر خرمدین و شریک جرم او که قبلا کاملا از همسرش دفاع میکرد، ادعا میکند همسرش او را مورد آزار قرار میداده است.
نگاه جامعه به فرزندان یک قاتل زنجیرهای با همکاری همسرش چیست؟ ترحم؟ ترس از آنان؟ هیجانات خانواده خرمدین میتواند چگونه باشد؟ وقتی پدر یا مادری از کودکی به اشکال مختلف فرزندانشان را آزار دادهاند، حتی اگر فرزندان آنان را طرد کنند، پیامدهای روانی تا ابد با فرزندان خواهد ماند. توقع نداشته باشید اگر پدر و مادر شما خواهر و برادرتان را به قتل برسانند شما بتوانید آنها را دوست نداشته باشید! اتفاقا حسهای بسیار متناقض و تلخ از درون شما را آزار میدهد. پدر و مادری که خاطرات زیادی با آنان دارید و تجربیات اولیه روابطتان با آنان بوده است از روانتان حذف نمیشوند. سوگواری خواهر و برادر بابک خرمدین برای خواهر و برادرشان یعنی سوگواری برای کل خانواده ازدسترفته، بیآنکه پدر و مادر، آنان را به آغوش بکشند.
در واقع جامعه باید از بازماندگان اصلی این اتفاق حمایت کند گرچه نمیشود رفتار مردم را کنترل و مدیریت کرد، ولی میشود از این افراد با علنینکردن اطلاعات شخصیشان محافظت کرد. از طرفی حتما باید خدمات کمهزینه سلامت برای رواندرمانی فردی و خانوادهدرمانی در اختیارشان قرار بگیرد. گاهی اثرات یک تروما بهتدریج یا طی اتفاقات بعدی خودش را نشان میدهد و افراد متوجه عمق آسیب نیستند چون حجم سنگینی از بدترین اتفاقات در کوتاهمدت آنان را درگیر کرده و فرصتی برای باور و هضم نداشتهاند، پس دردها و هیجانات منفی را سرکوب کردهاند. از طرفی مشکل سرکوبشده حذف نمیشود، جای دیگری عریان خواهد شد.
وقتی چنین اتفاقاتی میافتد، مهمترین روش کمک به مردم، دادن اطلاعات صحیح و کافی توسط مراجع قضائی، روانشناسان و جامعهشناسان است. در مورد کسانی که وحشتزده میشوند و مشکلات خودشان تشدید میشود، پیشنهاد رواندرمانی و در برخی موارد دارودرمانی است. البته مهمتر از هر چیزی دوری از کلیشهها و آگاهیبخشی در جهت پیشگیری است. اینکه پدری پسری را کشته است و این اتفاق به این شکل نادر یا بسیار کمیاب است، دلیل نمیشود که به آسیبها و خطرات روابط بیمار فرزندان با والدین پرداخته نشود. حتما نباید اتفاق خاصی بیفتد تا در مورد سلامت روان آگاهی بدهیم. در جامعه شیوع اختلالات شخصیتی جدی و آسیبزننده کم نیست و بیشتر این افراد پدر و مادر هستند. اکثر آنان قتل علنی نمیکنند ولی برخی خواسته یا ناخواسته ذرهذره روان فرزندشان را نابود میکنند.
باید درباره اثربخشی رواندرمانی و دارودرمانی بهدرستی اطلاعرسانی شود و با بهبود وضعیت روانی افراد، نسلهای بهتری تربیت شوند. تحتتأثیر جو نباشیم و اگر حرکتی برای اصلاح سلامت روان جامعه شروع میکنیم حتما ادامه دهیم و منتظر فاجعه دیگری نمانیم.