|

گزارش میدانی «شرق» از 2 روستا و شهری نزدیک مشهد که میزبان تعداد زیادی از مهاجران بلوچ شده‌اند

کوچ تلخ بنفشه‌ها

مهاجرت و دل‌کندن از وطن و خانواده، همیشه یکی از سخت‌ترین کارها برای بشر بوده است. شاید برای همین است که بعضی اقوام، برای راحت تحمل‌کردن غم و سختی‌های غربت به صورت طایفه‌ای کوچ می‌کنند. معمولا مهاجرت اختیاری برای به دست آوردن رفاه بیشتر صورت می‌گیرد، اما در برخی مواقع، مهاجرت برای به دست آوردن حداقل نیازهای زندگی مثل آب، بهداشت، هوای سالم و... است. پس اشتباه نگفتیم اگر این نوع مهاجرت‌ها را مهاجرت اجباری بنامیم.

کوچ تلخ بنفشه‌ها

مهسا کسنوی: ای‌کاش! آدمی وطنش را، مثل بنفشه‌ها، یک روز می‌توانست همراه خویشتن ببرد هرکجا که خواست.(شفیعی کدکنی)

مهاجرت و دل‌کندن از وطن و خانواده، همیشه یکی از سخت‌ترین کارها برای بشر بوده است. شاید برای همین است که بعضی اقوام، برای راحت تحمل‌کردن غم و سختی‌های غربت به صورت طایفه‌ای کوچ می‌کنند. معمولا مهاجرت اختیاری برای به دست آوردن رفاه بیشتر صورت می‌گیرد، اما در برخی مواقع، مهاجرت برای به دست آوردن حداقل نیازهای زندگی مثل آب، بهداشت، هوای سالم و... است. پس اشتباه نگفتیم اگر این نوع مهاجرت‌ها را مهاجرت اجباری بنامیم.

مقصد اول، روستای چنار سوخته

از مشهد به سمت شهر جدید گلبهار که راه بیفتید، بعد از طی تقریبا 30 کیلومتر به روستای «چنار سوخته» خواهید رسید. جمعیت بیشتر این روستا را مهاجرانی از سیستان‌و‌بلوچستان تشکیل می‌دهند؛ مهاجرانی که طبق ادعای یکی از ساکنان روستای مجاور به نام دوین، در 10 سال گذشته به این روستا کوچ کرده‌اند.

وارد «چنار سوخته» که بشوید، در نگاه اول احساس خواهید کرد وارد یکی از روستاهای جنوب شرقی کشور شده‌اید و بیشترین چیزی که نظرتان را جلب می‌کند، دیدن دختربچه‌ها و پسر‌بچه‌هایی است که با لباس‌های سنتی سیستان‌و‌بلوچستان در حال بازی هستند. در این روستا خانه‌ها 50 متر یا صد متر هستند و چند خانواده با هم در یک خانه زندگی می‌کنند.

مردها کارگری می‌کنند، زن‌ها وجین

آهوگ دختر 13‌ساله‌ای است که با لباس بلوچی، جلوی در خانه‌شان نشسته و مواظب چند دختربچه دیگر است. او امسال به همراه خانواده‌اش به این روستا آمده است. از او درباره شغل زن‌ها و مردهای روستا می‌پرسم؛ با لهجه‌ای شیرین می‌گوید: «اینجا مردها بیشتر کارگری می‌کنند، می‌روند سر گذر و هرکس دنبال کارگر باشد آنها را سر کار می‌برد. زن‌ها یا گوجه‌فرنگی می‌چینند یا میوه. گاهی هم در زمین کشاورزی به وجین‌کردن کمک می‌کنند».

صحبت من و آهوگ از آنچه فکر می‌کردم، زودتر تمام می‌شود؛ چون مادرش سر می‌رسد و خب مشخص است که از خبرنگار جماعت خوشش نمی‌آید.

مقصد دوم، روستای بلوچ‌آباد یا جلالی

اول جاده قبل از رفتن به سمت «چنار سوخته» و «دوین» روی تابلوی چشمه گیلاس را با اسپری مشکی خط زده‌اند و با خطی درشت کلمه «جلالی» را جایگزین آن کرده‌اند.

اگر چند کیلومتر از روستای «چنار سوخته» به سمت پایین بروید، به روستای جلالی خواهید رسید. فضای این روستا هم شبیه به روستای قبلی است؛ با این تفاوت که در این روستا بیشتر مردان را خواهید دید که لباس سنتی جنوب کشور را به تن دارند.

مبدأ: زاهدان؛ مقصد: جلالی

کل جمعیت این روستا را مهاجرانی از سیستان‌و‌بلوچستان تشکیل می‌دهند. محمد، یکی از افراد این روستا می‌گوید: «‌نام این روستا در سال‌ها پیش«‌بلوچ‌خانه» یا «بلوچ‌آباد» بوده اما چند سالی است که به جلالی تغییر نام داده است».

این روستا از زمان پهلوی مقصد مهاجران بلوچ بوده است. اهالی این روستا نیز به گویش بلوچ سخن می‌گویند و اهل سنت هستند. روستای جلالی امسال میزبان مهاجران زیادی بوده که از زابل و زاهدان به نزد اقوام خود آمده‌اند. محمد می‌گوید: «امسال تمام اقوام پدری‌ام از زاهدان به این روستا آمده‌اند». از زمان مهاجرتشان به این روستا می‌پرسم، پاسخ می‌دهد: «من بچه بودم که به اینجا آمدیم؛ چون یکی از اقوام مادری‌ام قبل از ما به این روستا آمده بود، اینجا را انتخاب کردیم». اهالی این روستا مثل اهالی چنار سوخته زیاد اهل صحبت‌کردن نیستند، برای همین به سمت مقصد سوم، شهر جدید گلبهار رهسپار می‌شوم.

مقصد سوم، شهر جدید گلبهار

شهر جدید گلبهار برخلاف نامش هیچ بویی از جوانی و نشاط نبرده است. امیدوارم بدشانس نباشید و هنگام تاریکی هوا به این شهر وارد نشوید. در بزرگ‌ترین پارک تفریحی شهر، پرنده پر نمی‌زد، جز چند پسر نوجوان بلوچ که لباس‌های محلی‌شان، گواه این است که از دیار دیگری به این شهر مهاجرت کرده‌اند.

آب نداریم، هوا نداریم، بهداشت نیست!

از یکی از آنها که بزرگ‌تر است و حدودا 20‌ساله به نظر می‌رسد، می‌پرسم اهل این شهر است یا نه؟ پاسخ می‌دهد: «از چابهار به همراه خانواده تابستان امسال به گلبهار آمده‌ایم. تعدادی از فامیل دورمان ساکن مشهد هستند، اما قیمت خانه‌ها در مشهد بالا بود و ما نتوانستیم در آنجا خانه بخریم، برای همین به گلبهار آمدیم؛ البته در اینجا هم فامیل داشتیم و زیاد غریب نبودیم».

او درباره علت مهاجرتشان می‌گوید: «‌آب نداریم! باورتان می‌شود برای آب نوشیدنی باید ساعت‌ها در صف بایستیم؛ در آن گرمای هوا حمام نمی‌توانیم برویم چون آب نیست». با ناامیدی ادامه می‌دهد: «من مشکلات را می‌گویم، شما هم می‌نویسید اما مگر تأثیری دارد؟ چندین بار خبرنگار آمده و نوشته اما چه شد؟ آب نداریم، هوا نداریم، توفان و گرد‌و‌خاک است. کافی است مریض بشویم؛ بیمارستان داریم، بین‌المللی است، اما دکتر نداریم. اگر دندانت درد بگیرد، دندان‌پزشک نیست. امکانات رفاهی در جنوب شرق کشور مثل اینجا نیست. سطح بهداشت بسیار پایین است. عبور بز و حیوانات در کوچه‌ها یک امر عادی است و خب بچه‌ها با این حیوانات در ارتباط هستند که احتمال مریضی را بالا می‌برد».

مهاجرت به پشتوانه قوم و خویش

در خروجی پارک تفریحی به مرد و زن میانسالی برمی‌‌خورم که ساکن همین شهر هستند. از آنها درباره میزان مهاجران بلوچ به گلبهار می‌پرسم. مرد که نامش علی است، پاسخ می‌دهد:«بله، امسال خیلی بیشتر در کوچه و خیابان، افراد با لباس محلی بلوچ می‌بینیم. البته این شهر از سال‌ها پیش به دلیل مجاورتش با مشهد و روستای جلالی و چنار سوخته که از سال‌ها پیش مقصد مهاجرت بلوچ‌ها بوده‌اند، بهترین انتخاب برای مهاجرت این اقوام است.

از چندین سال پیش از زاهدان و زابل افراد برای سرمایه‌گذاری در گلبهار زمین می‌خریدند. شما اگر سری به خیابان بهار بزنید، خواهید دید بیشترین املاک در این خیابان متعلق به مهاجرانی است که از جنوب شرق کشور به این شهر آمده‌اند».

او ادامه می‌دهد: «‌امسال شاهد موج بیشتری از مهاجرت افراد از زابل و زاهدان بودیم. این افراد یا از قبل زمین داشتند و به اینجا آمد‌ند یا اقوامشان اینجا املاک دارند و برایشان زمین خریدند».

از افزایش 50‌درصدی خرید ملک تا افزایش 30‌درصدی ثبت‌نام مدرسه

یکی از مدیران املاک در شهر گلبهار در پاسخ به پرسش میزان تغییرات خرید ملک افراد بلوچ، می‌گوید: «نسبت به سال گذشته بین 30 تا 50 درصد میزان خرید و فروش ملک به اقوام سیستان‌و‌بلوچستان افزایش یافته است. بسیاری از دفاتر املاک در اینجا اصالتا بلوچ هستند و بنابراین اقوام آنها برای خرید و فروش به آنها مراجعه می‌کنند».

مدیر یک مدرسه دولتی نیز درباره تغییر جمعیتی می‌گوید: «تغییر جمعیت اقوام بلوچ امسال بسیار محسوس بوده است. در ثبت‌نام امسال، نسبت به سال گذشته شاهد رشد 40‌درصدی افراد مهاجر از استان سیستان‌وبلوچستان هستیم. متأسفانه درس اغلب این بچه‌ها ضعیف است و بیشتر تکرار پایه را ما در این بچه‌ها داریم».

او ادامه می‌دهد: «‌دلیل مهاجرت این افراد به‌طور عمده نبود شغل، آب و امکانات پزشکی و رفاهی مناسب در استان خودشان است. افرادی که از لحاظ مالی ضعیف هستند به کارگری روی می‌آورند و افرادی وضع مالی بهتری دارند در گلبهار مشغول به خرید و فروش ملک می‌شوند».

در جست‌و‌جوی کار

لباسی مشکی با سوزن‌دوزی قرمز پوشیده، روی بینی‌اش نگین ریزی دارد و نوع آرایشش هم شما را یاد زاهدان می‌اندازد؛ در جست‌و‌جوی دوستش خیابان را گز می‌کند.

10، 12 سال است ساکن گلبهار است و از زابل به اینجا کوچ کرده‌. دلیل اصلی این کوچ اجباری را نبود کار می‌داند و می‌گوید: «از زابل آمدیم چون کار نبود. می‌خواستم بچه‌هایم در یک محیط امن باشند و سختی نکشند».

در پاسخ به پرسش من درباره مهاجرت اقوامش می‌گوید: «امسال از اقوام ما زیاد به گلبهار آمدند. دلیل آنها هم بی‌کاری و نبود آب است. الان اوضاع طوری شده که حتی اگر برای آب در صف هم بایستیم، باز هم آب گیرمان نمی‌آید. کار هم که نیست. دکتر خوب هم نداریم. چطور می‌شد بمانیم؟».

مهاجران؛ علت کمبود شغل در آینده؟

بهتر نیست هرکسی در شهر خودش بماند؟ این را زن میانسالی می‌گوید که مشهدی است و به خاطر قیمت بالای اجاره‌ها، مجبور به مهاجرت از مشهد به گلبهار شده است.

او ادامه می‌دهد: «به نظرم هرکسی باید در شهر خودش باشد. اگر این‌طور باشد که هرکسی به دلیل نبود کار مهاجرت کند، دیگر بچه‌های خود ما کار ندارند.

تمام شهر پر شده از مهاجرانی که از سیستان‌و‌بلوچستان به هوای زندگی بهتر به اینجا آمده‌اند. یکی، دو تا هم که نیستند؛ همه‌شان طایفه‌ای مهاجرت می‌کنند. این حجم بالای مهاجر سبب می‌شود اهالی خود شهر بی‌کار شوند و حتی قیمت دستمزدها هم پایین بیاید که این اصلا منصفانه نیست».