|

روایتی از فعالیت‌های داوطلبانه شهری در استان اصفهان

در باب کنشگری داوطلبانه در بافت‌های شهری

به‌واسطه فعالیت تیم تازه‌نفسمان در محلات تاریخی اصفهان به‌دنبال شناخت بیشتر شهرمان بودیم و در پستوهای ذهنمان، این سؤال بود که نیازهای هر محله چیست؟ به‌واسطه جوان‌بودن و بی‌تجربگی تصمیم گرفتیم بی‌خیال نجات تمامی بافت‌های تاریخی بشویم و به یک محله بسنده کنیم تا هم شناختمان عمیق‌تر شود و هم ارتباط‌گرفتن برایمان راحت‌تر باشد.

در باب کنشگری داوطلبانه در بافت‌های شهری

محدثه انصاری - نایب دبیر سازمان مردم نهاد همبود نصف جهان

به‌واسطه فعالیت تیم تازه‌نفسمان در محلات تاریخی اصفهان به‌دنبال شناخت بیشتر شهرمان بودیم و در پستوهای ذهنمان، این سؤال بود که نیازهای هر محله چیست؟ به‌واسطه جوان‌بودن و بی‌تجربگی تصمیم گرفتیم بی‌خیال نجات تمامی بافت‌های تاریخی بشویم و به یک محله بسنده کنیم تا هم شناختمان عمیق‌تر شود و هم ارتباط‌گرفتن برایمان راحت‌تر باشد. بافت محله تاریخی شهشهان اصفهان بستر رفت‌وآمدهای ما شد. پس از شناخت جوانب گونه‌گون محله –از مباحث مرتبط با کالبد، عملکرد، اقتصاد، اجتماع و فرهنگ- به تعریف پروژه‌هایی دست زدیم که بدون ارتباط با ارگان‌ها از عهده انجام‌دادنش بربیاییم. با وجود اینکه تمام تلاش تیم بر این بود که مردم رکن اصلی تمامی پروژه‌ها باشند ولی اگر برای همان طرح‌های کوچک بیشتر مردم را وارد فرایند مشارکتی می‌کردیم، مسیرمان جور دیگری طی می‌شد. ما در بین این پروژه‌ها شروع به پایش و رفت‌وآمد به محله کردیم. در همین رفت‌وآمدها بود که ناگاه، مجموعه‌ای از هشت دانه ارزشمند تاریخی در حریم ثبت جهانی مسجد جامع توجه ما را به خودش جلب کرد و ما را به فکر مستندنگاری و منعکس‌کردن وضعیت اسف‌بارِ این مجموعه ارزشمند در دل یک بافت تاریخی کرد. انعکاس‌های رسانه‌ای و انتشار نقشه‌ها و وضعیت مالکیت مدتی تیتر خبرگزاری‌های مختلف بود و واکنش‌ها و توجهات زیادی را به این قسمت از بافت تاریخی شهر اصفهان جلب کرد. در آخرین روز مستندنگاری از این بناها بود که با مردم محله ابواسحاقیه (بخشی از محدوده شهشهان اصفهان) وارد گفت‌وگو شدیم. شنیدن از مشکلاتی که به‌واسطه سکونت در محدوده تاریخی داشتند ما را بر آن داشت تا جلسه‌ای با اهالی محله ترتیب دهیم و حرف‌های آنها را بشنویم و با شیوه‌ای علمی، تمامی مشکلات را دسته‌بندی کنیم و سپس به دنبال راه‌حل باشیم. جلسه‌ای درباره «چالش‌های زندگی در محله ابواسحاقیه» با همراهی اهالی در یکی از مساجد محله برگزار شد و در‌نهایت با پیشنهاد خود اهالی تصمیم بر آن شد تا این معضلات توسط تسهیلگران گروه ما دسته‌بندی شود و همراه با خود اهالی به مراجع مربوطه مراجعه شود تا ابتدا از آنها درخواست پیگیری وضعیت حاکم بر محله را داشته باشیم. در آن جلسه و مصاحبه‌هایی که به‌منظور تکمیل نقاط مبهم انجام شد، چیزی در حدود 250 گزاره جمع‌آوری شد که هریک به جنبه‌هایی از موضوع سکونت در جوار خانه‌های متروک ارزشمند می‌پرداخت. بخش کوچکی از این گزاره‌ها به شرح زیر است: «خونه‌های قدیمی احتمال ریزشش هست». (بحث فرسودگی کالبدی) / «شما برو توی این خونه‌ها را نگاه کن ببین چه خبره! زباله‌دانی شده» (بحث زیست‌محیطی) / «کوچه‌ها باریکه» (بحث مشکلات دسترسی) / «وقتی باران می‌آید آنقدر خراب می‌شوند. (خانه‌ها)» (‌بحث نبود زیرساخت‌های دفع آب و فرسودگی کالبدی) / «اینجا را دوست نداریم، جاهای دیگه رهنش بالاست» (بحث مشکلات اقتصادی) / «یک جای تفریح برای بچه‌ها نیست، یک فضای سبز نیست» (بحث کاربری)/ اطراف علامه مجلسی یک طرح دانشگاه هست. این موجب شده که به خاطر این طرح به ما اجازه ساخت نمی‌دهند» (وجود طرح نامعلومی در محدوده) / «این خونه مال هشت نفره و داره میاد پایین» (بحث مالکیت‌ها) / «موتور کولر را دزد زد» (امنیت اجتماعی) / «متأسفانه، کار با یک ارگان نیست» (مدیریت شهری) و... تمامی گزاره‌های مطرح‌شده را دسته‌بندی کردیم و با تنظیم نامه‌ای همراه با اهالی محله به شهرداری بافت تاریخی اصفهان (منطقه 3) مراجعه کردیم، مراجعه‌ای که با وجود کاغذبازی‌های اداری بی‌نتیجه ماند (پیوست). پاسخ‌های متنوع از ارگان‌های مختلف و عدم پاسخ‌گویی صحیح و حتی گاهی طرح‌های بالادستی که به ارزش‌های بافت تاریخی واقف نیست و حتی شناخت مناسبی از آن محلات تاریخی ندارد، اوضاع را بدتر و مردم را دچار گیجی زیادی کرده‌ است. انگار ابواسحاقیه و اهالی‌ آن شبیه یک توپ فوتبال‌اند که اگرچه، خودِ توپ نمی‌داند به کجا می‌رود و سرگردان در زمین بازی از این طرف به آن طرف پرت می‌شود اما بازیکنان از آن آگاه‌اند و این توپ را به‌درستی در میان خودشان پاس می‌دهند.