در حاشیه نخستین کنگره نویسندگان ایران در تیرماه 1325
روح جمعی دهه بیست
در شهریور 1320 و پس از ورود متفقین به ایران، دوره حکومت رضاشاه به پایان رسید و او پس از مدتی از ایران تبعید شد. این دوره اگرچه همراه با آشفتگی سیاسی و نبود امنیت و بحران غذایی است، اما از سوی دیگر نوعی از آزادی سیاسی و اجتماعی نیز به وجود میآید.
پیام حیدرقزوینی
در شهریور 1320 و پس از ورود متفقین به ایران، دوره حکومت رضاشاه به پایان رسید و او پس از مدتی از ایران تبعید شد. این دوره اگرچه همراه با آشفتگی سیاسی و نبود امنیت و بحران غذایی است، اما از سوی دیگر نوعی از آزادی سیاسی و اجتماعی نیز به وجود میآید. بهطور کلی دهه بیست در تاریخ معاصر ایران دوره حائز اهمیتی است. با پایان استبداد رضاشاه، گروههای مختلف سیاسی سربرآوردند که مهمترینشان حزب توده ایران بود که در همان سال 1320 تشکیل شد. اما دهه بیست از جنبهای دیگر هم اهمیت دارد و به نوعی میتوان آن را دهه گروهها و محفلهای مختلف ادبی و روشنفکری دانست. در همین سالها است که نویسندگان و شاعران و روشنفکران ایرانی، شاید تحت تأثیر فضای روشنفکری فرانسه، در کافهها گردهم میآیند و حلقههای مختلفی شکل میگیرد. دهه بیست از دورههای درخشان ادبیات و هنر ایران است و به نوعی میتوان گفت که تکیه بر دستاوردهای نهضت مشروطه دارد. یکی از مهمترین اتفاقاتی که در میانه این دهه رخ میدهد، برگزاری نخستین کنگره نویسندگان ایران به ابتکار کمیسیون ادبی انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی به منظور توسعه روابط دو کشور است. این کنگره با حضور هفتادوهشت شاعر و نویسنده سنتی و نوگرا، از چهارم تا دوازدهم تیرماه 1325 در محل باغ خانه فرهنگ شوروی برگزار شد.
بستر تاریخی
کنگره نویسندگان ایران در زمانی تشکیل میشود که ارتش شوروی هنوز در ایران حضور داشت و فرقه دموکرات آذربایجان و موضوع نفت شمال از مهمترین مسائل کشور بودند. احمد قوام در بهمنماه 1324 برای بار چندم به نخستوزیری میرسد و وظیفه خود را حل این مسائل میداند. او کمی بعد از رسیدن به نخستوزیری به شوروی سفر و چندینبار با استالین ملاقات میکند. در این میان تشکیل کنگره نویسندگان ایران نشانهای است از رابطه نزدیک دولت ایران و شوروی در این دوره. در کتاب «نخستین کنگره نویسندگان ایران» که در سال 1326 منتشر شد، اشارههایی به این موضوع شده از جمله اینکه: «روز 13 تیر آقای کالیشیان نماینده وکس در ایران ضیافت باشکوهی به افتخار اعضای کنگره در خانه فرهنگ برپا کرد و روز 14 تیر جناب آقای بهار وزیر فرهنگ وقت در قصر زیبای صاحبقرانیه پذیرایی گرمی از اعضای نخستین کنگره نویسندگان ایران و مهمانان شوروی به عمل آورد. در مهمانی آقای کالیشیان دو تن از شاعران بنام ایران آقایان حبیب یغمایی و رهی معیری آثاری از ورا اینبرو الکساندر سورکف دو شاعر روس که مهمان کنگره بودند به شعر فارسی درآورده و قرائت کردند».
در مراسم افتتاح کنگره، قوام، سفیر شوروی در ایران و عدهای از وزیران و رجال آن دوره حضور دارند. ریاست کنگره نیز بر عهده محمدتقی بهار است که وزیر فرهنگ کابینه قوام نیز هست. درباره کنگره نویسندگان هنوز ناگفتههای زیادی وجود دارد که شاید در آینده با انتشار اسناد بیشتر، جزئیات دیگری از تشکیل کنگره نویسندگان روشن شود.
اهمیت ادبیات پس از انقلاب اکتبر
برگزاری کنگره نویسندگان ایران به منظور برقراری رابطه نزدیکتر میان ایران و شوروی، نشان میدهد که ادبیات و فرهنگ چه نقش مهمی در روسیه پس از انقلاب اکتبر 1917 داشته است. بهطورکلی پس از انقلاب اکتبر فرهنگ اهمیت زیادی در روسیه پیدا کرد و اگرچه پس از مدتی محدودیتهای زیادی توسط حزب اعمال شد اما بااینحال ادبیات و هنر نقش مهمی در روزهای پس از انقلاب داشتند.
لنین در دو مقاله مشهور «تولستوی و دوران او» و «تولستوی و نهضت نوین کارگری»، با انتقاد از خصلت نخبهگرایانه هنر بورژوایی، بر وجه «مردمگرایی» در هنر و ادبیات دست میگذارد و هنر راستین را در بازنمایی رنج میلیونها نفر مردم زحمتکش میداند. در فضای آزاد پس از انقلاب نیز ادبیات تودهها خلق شد. از یک سو پرولتاریا و دهقانان مورد خطاب نویسندگان و شاعران قرار گرفتند و از سوی دیگر، صدای نویسندگان و شاعران انقلابی توسط تودههای مردم شنیده شد. به عبارتی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷، هنر و ادبیات خود را آفرید و اتفاقا نه به شکلی آمرانه. واقعیت این است که ادبیات، پیش از وقوع انقلاب، «انقلابی» بود و از اینرو نمیتوان آنچه را که بعدها بهعنوان رئالیسم سوسیالیستی صورتبندی شد صرفا زاییده بخشنامه «حزب» دانست، بلکه باید ریشههای آن را بیش از هرجا در فرهنگ سیاسی روسیه قرن ۱۹ پی گرفت. گرایشهای رادیکالیسم هنری، سالها قبل از اکتبر ۱۹۱۷ در جامعه روسیه به وجود آمده بود و زایش این گرایشها بیش از هر چیز به شرایط خاص روسیه بازمیگشت. نظام استبدادی تزاری از یکسو و عقبماندهگی در برابر اروپای غربی از سویی دیگر، ادبیات و هنر را به سمت رادیکالیسم سوق داده و بهعنوان فضایی برای بازتاب وضعیت سیاسی و اجتماعی مطرح میکرد. در چنین شرایطی بود که پس از به وقوع پیوستن انقلاب اکتبر ۱۹۱۷، بخش غالب جریانهای ادبی و هنری، هیچ ابایی از پیوند با سیاست و حتی فراتر از آن، هیچ ترسی از «ایدئولوژیک»بودن نداشتند؛ چراکه در روزهای آغازین انقلاب، آرمان جمعی بر همه چیز حاکم بود و سیر وقایع تا آستانه انقلاب بهگونهای بود که به قول آیزایا برلین، تمایز هنر و سیاست به عمد نادیده گرفته میشد. از اینرو ادبیات انقلابی اکتبر ۱۹۱۷، نه زاده خواست یک فرد، بلکه زاده شرایط عینی و اجتماعی کشور بود. شخص لنین در مقام رهبر انقلاب، نه فقط رهبر حزب، بلکه روشنفکری با سلایق زیباییشناسی بود و عجیب آنکه ادبیات کلاسیک روسیه را به ادبیات انقلابی پس از اکتبر ترجیح میداد. به عبارتی لنین نه طرفدار مایاکوفسکی، بلکه طرفدار پوشکین بود و شاید همین وجه روشنفکرانه لنین بود که او را از استالین جدا میکرد. اما بحران اصلی که پس از انقلاب دامنگیر ادبیات روسیه شد، از اواخر دهه ۲۰ میلادی و زمانی که رهبران حزب، همهچیز و خاصه ادبیات و هنر را در انقیاد خود میخواستند، آغاز شد. پس مسئله نه انقلابیبودنِ ادبیات یا ایدئولوژیکبودن نویسندگان و شاعران، بلکه تقلیلیافتن و محدودشدن انقلاب در اراده بلشویکها بود. درواقع چپ همواره به ادبیات اهمیت داده است، نهفقط در روسیه و در شرایط پساانقلابی، بلکه از همان آغاز و توسط مارکس و انگلس. مارکس در «خانواده مقدس» بر اساس فلسفه تاریخ، به تحلیل ادبیات میپردازد و تأکید میکند که نویسنده مرتجعی چون بالزاک، قابل ستایش است؛ چراکه با وجود پیشداوری کاتولیکیاش، تحلیلی عمیق از تحولات مهم تاریخی عصر خود را به تصویر میکشد. به عبارتی مارکس معتقد بود که بالزاک قدرت به چنگآوری واقعیت را داشت. زیباییشناسی مارکس و نگاه او به آثار ادبی و هنری در اتصال جداییناپذیری با جهانبینی انقلابی او قرار داشت. رئالیسم سوسیالیستی، تجربهای است که در روسیه قرن بیستم، با همه شرایط و ویژگیهای خاص خودش، به وقوع پیوست اما در سنت چپ ادبیات همواره مورد توجه بوده است. به بیان یوگن روله در کتاب «ادبیات و انقلاب»، نویسندگان «کمونیسم را جدی گرفتهاند؛ زیرا کمونیسم ایشان را جدی گرفته است.»
حاضران در کنگره
بر اساس فهرستی که کتاب «نخستین کنگره نویسندگان ایران» به دست داده، «78 نفر از شاعران و نویسندگان ایران از طرف رئیس هیئتمدیره انجمن برای شرکت در کنگره دعوت شدند و فقط عده معدودی از آنها به علت کسالت و یا مسافرت و علل دیگر از حضور و شرکت در کنگره خودداری کردند». از میان کسانی که به کنگره دعوت شده بودند، برخی همچون محمد قزوینی، نصرالله فلسفی، محمد حجازی و عباس اقبالآشتیانی، در مراسم حاضر نبودند. هیئترئیسه این کنگره متشکل بود از کریم کشاورز، صادق هدایت، میلانی، سرور محصص، علیاکبر دهخدا، بدیعالزمان فروزانفر، علیاصغر حکمت و علی شایگان و ریاست آن را هم محمدتقی بهار بر عهده داشت. تعداد زنانی که در کنگره حضور داشتند اندک بوده اما بااینحال حضور یک زن در هیئترئیسه کنگره موضوع قابل توجهی است. بهجز او، دکتر فاطمه سیاح، فروغ حکمت و زهرا خانلری در فهرست دعوتشدگان
به کنگره بودند.
فهرست چهرههایی که به کنگره دعوت شده بودند نشان میدهد که شاخصترین روشنفکران ایران در آن دوره در فهرست دعوتشدگان قرار داشتند. همچنین همه گرایشهای سیاسی و فکری در این فهرست دیده میشوند و ترکیب هیئترئیسه کنگره نیز نشان میدهد که برگزارکنندگان کنگره تلاش داشتهاند که برچسب چپ به کنگره الصاق نشود و ریاست چهرهای ادبی چون محمدتقی بهار هرگونه تردیدی را در این زمینه از بین میبُرد. کنگره روز سهشنبه چهارم تیرماه، با سخنان مستشارالدوله، رئیس هیئتمدیره انجمن روابط فرهنگی ایران با اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در باغ خانه فرهنگ افتتاح شد. پس از او، اولین سخنران محمدتقی بهار در مقام وزیر فرهنگ و رئیس کنگره است. او صحبتهایش را درباره اهمیت جمعی که گرد آمدهاند آغاز میکند و میگوید: «...در دربار محمود غزنوی نیز چنین مجمعی از شعرا و فضلا در یک زمان گرد نیامده بود. من به این مجلس بزرگ و پر از روح تبریک میگویم و بدان روح لطیفی که در این مجمع به وجود آمده و از امتزاج با افکار و آرزوهای وطندوستانه نویسندگان و گویندگانی که یک پیکر زیبای اجتماع ملی به وجود آورده است درود میفرستم». سخنرانی بهار نکتهای حائز اهمیت دارد که نشاندهنده روح جمعی آن دوره است. او در جایی از صحبتهایش میگوید که «حیات عبارت از جنبش و فعالیت است و حیات ادبی نیز همواره در گرو فعالیتها و جنبشها بوده و از اینرو حرکت انقلابی خواه اجتماعی خواه فکری و عقلی موجب ترقی ادبیات و باعث بروز و ظهور ادبا و نویسندگان بزرگ شده و میشود». بهار به مشروطیت و تأثیر آن بر ادبیات هم اشاره میکند و میگوید که «شک ندارم که جنبش امروز –جنبشی که در نتیجه جنگ خونین و حرکت آزادیخواهانه روشنفکران و تحول بزرگ سیاسی و اجتماعی و ادبی پیدا شده است- بار دیگر دسته تازه و مکتبی بزرگ و استادانی نامدار برای ما تدارک خواهد کرد که پیشتازان آن تحول با موجودنبودن کوچکترین وسایل تشویق خوشبختانه امروز در میان ما نشستهاند». اغلب شعرهایی که در کنگره خوانده میشود، درونمایهای اجتماعی و سیاسی دارند و بسیاری از آنها در ستایش انقلاب اکتبر یا کارگران و دهقانان است. چند سخنرانی و مقاله و قطعه و داستان کوتاه نیز در روزهای برگزاری کنگره خوانده میشود که از میان آنها میتوان به داستانخوانی بزرگ علوی اشاره کرد. در این بین نگاه تیزبین و متفاوت صادق هدایت قابل توجه است. در میان نامههای هدایت به حسن شهیدنورائی، اشارههایی به کنگره نویسندگان شده و موضعگیری هدایت نشان میدهد که او درک دقیقی از هدف برگزاری کنگره داشته است. او همچنین به تندی به شعرهایی که در آنجا خوانده شده میتازد: «از مسافرت رسمی و نطق و اینجور چیزها عقم مینشیند و نمیخواهم پروپاگاندا بشوم. اگرچه دو، سه روز است که این بلا به سرم آمده: لابد اطلاع دارید که انجمن فرهنگی ایران و شوروی، کنگره نویسندگان درست کرده و دو، سه روز است که در آنجا هستم. مخصوصا دیروز به قدری بغل گوشم شعر خواندند که هنوز سرم گیج میرود». هدایت در جایی دیگر هم به شهیدنورائی مینویسد که «امثال حکمت و اورنگ و بدیعالزمان و نفیسی و غیره بیشتر به درد آنها میخورد و ما هم عاشق چشم و ابروی کسی نیستیم».