|

بحران سلامت روانی جامعه

امروزه توسعه علوم اجتماعی و انسانی روشن کرده است که شکوفایی انسان‌ها متضمن تدارک سلامت در تمام ابعاد آن (جسمی، روانی، اجتماعی، شغلی و...) است.

امروزه توسعه علوم اجتماعی و انسانی روشن کرده است که شکوفایی انسان‌ها متضمن تدارک سلامت در تمام ابعاد آن (جسمی، روانی، اجتماعی، شغلی و...) است. با وجود رشد نگاه جامع محافل علمی به سلامت، هنوز از طرف عامه مردم و سیاست‌گذاران توجه لازم به وجه سلامت روانی معطوف نشده است و گویی برای آنها، وجود سلامت روانی، بدیهی پنداشته می‌شود. در این زمینه مردم عادی نشانگان ناخوشی روانی را با استیگماهای متفاوت برچسب می‌زنند و طرد و تبعیض بسیاری علیه افراد برچسب‌خورده روا می‌دارند. سیاست‌گذاران نیز در سیاست‌ها و برنامه‌های خود پیش‌نیازهای این بعد از سلامت یا تسهیلات ترفیع آن را در نظر نگرفته و از قضا با اعمال نااندیشیده سلامت روانی افراد را در مخاطره قرار می‌دهند.

روند پیش‌گفته در حالی است که در دهه‌های اخیر شاهد تغییر اپیدمیولوژیک ناخوشی‌ها در سطح جهان بوده‌ایم. مطابق آنچه سازمان جهانی بهداشت گفته است، امروزه حدود نیم‌‌میلیارد نفر در سطح جهان با ناخوشی‌های روانی مواجه و تعداد زیادی از آنها در تنهایی غوطه‌ور بوده و از هرگونه حمایت و درمان بی‌بهره هستند. متأثر از چنین وضعیتی امروزه دومین عامل ناتوانی افراد در سطح جهان، افسردگی به حساب می‌آید. در جامعه ما نیز شیوع اختلال روانی به حدود 25 درصد جمعیت 15 تا 64‌ساله رسیده است. البته باید یادآوری کرد سلامت روانی فراتر از فقدان اختلالات یا ناتوانی‌های روانی، مراقبت از سلامتی و شادی مداوم است؛ به‌گونه‌ای که فرد احساس آرامش و احساس خودتوانمندی کرده، با فشارهای روانی کنار آمده و کفایت و شناخت توانایی خود در محقق‌ساختن ظرفیت‌های عقلی و هیجانی خویش را داشته باشد.

ممکن است رشد نگران‌کننده ناخوشی‌های روانی در جامعه، وجه مراقبت از سلامت و شادی را به تأخیر بیندازد؛ در‌صورتی‌که اولویت‌دادن به امنیت روانی جامعه هم‌زمان می‌تواند از تشدید وضعیت موجود جلوگیری کرده و بار روانی ایجادشده را نیز تعدیل کند. فقر، نابرابری، نبود آزادی، جنگ و فضای خشونت، بی‌کاری، ناامیدی، درآمد کم، تغذیه ناسالم، عدم تحرک، بحران هویت، ناسازگاری‌های خانوادگی و... در سطوح متفاوت بر سلامت روانی تأثیر منفی و جایگزین‌های مثبت آنها تأثیر مثبت بر سلامت روانی دارند. سرسلسله اقدامات برای کاستن و برون‌رفت از اختلالات روانی جامعه‌گستر، بازتنظیم متغیرهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است که چنین نتیجه‌ای را به بار آورده‌اند.

در سال‌های گذشته به شکل‌های متفاوت، جامعه ما به‌صورت پیوسته موج‌های طاقت‌فرسا (تورم و فقر، تحریم و فشار، نادیده‌گرفتن، کنار گذاشته‌شدن از انتخاب‌ها و مشارکت‌ها و...) را از سر گذرانده و هم‌زمان نابرابری‌های عمیق در آن شکل گرفته است. پس از هر موج که از سر جامعه گذشته، کارگزاران با بینشی پس‌کاوانه، مونولوگ خاصی ابراز کرده و به‌ظاهر پرونده را بسته‌اند؛ در‌صورتی‌که در تمام این موج‌ها فشارهای طاقت‌فرسایی بر سلامت روانی وارده شده است و هر‌بار جامعه بر‌اساس سازوکار پویای خود، شیوه‌هایی از ناهم‌نوایی با مونولوگ مستقر از خموشی و عزلت تا اعتراض شدید را در پیش گرفته است. در سه سال گذشته نیز که با رخدادهای زیادی از تحریم اقتصادی، تورم، بحران (مانند بحران بورس) و حذف سلایق دیگری از انتخاب‌های جامعه مواجه بوده‌ایم، آستانه تحمل با مرگ مرحومه مهسا امینی از نقطه‌ای فروریخته و مجدد شاهد اعتراض‌های گسترده‌ای در سطح جامعه هستیم. در این وضعیت بنا به سنت و سازوکار جامعه می‌طلبد که وضعیت سلامت روانی آن دریافته شود و اعضای جامعه به شیوه‌ای متفاوت از مونولوگ معمول درخصوص بازتنظیم متغیرهای اساسی اقناع شوند و سپس بدون تأخیر و تنازل اقدامات عملی صورت گیرد. از آنجایی که در سال‌های گذشته با برخی اقدامات، شاکله جامعه مدنی به‌عنوان پل گفت‌وگوی دو بخش دیگر از هم گسسته شده است، می‌توان از چهره‌های خوشنام جامعه (ورزشکاران و هنرمندان) که افراد بسیاری به آنها اقبال دارند، استفاده کرد. ناگفته نماند پیامد طبیعی عدم اهتمام سیاست‌ها به چنین ضرورتی افراد و گروه‌ها را بیشتر از قبل در مقابل انتظارات مستقر قرار خواهد داد.