|

فراخوان کمک به خدیجه‌ مادری بی‌پناه

ما در صفحه اجتماعی روزنامه «شرق»، در کنار هم به زنان و مردان بی‌پناه زیادی کمک کرده‌ایم. حالا اینجا مدت‌هاست که پناهی برای آدم‌های تنهاست. این‌بار نوبت خدیجه است. 56‌ساله از روستاهای مرزی دور‌افتاده که تنها پسرش حالا در انتظار اجرای حکم اعدام است. خدیجه شغلش نانوایی است.

فراخوان کمک به خدیجه‌ مادری بی‌پناه

ما در صفحه اجتماعی روزنامه «شرق»، در کنار هم به زنان و مردان بی‌پناه زیادی کمک کرده‌ایم. حالا اینجا مدت‌هاست که پناهی برای آدم‌های تنهاست. این‌بار نوبت خدیجه است. 56‌ساله از روستاهای مرزی دور‌افتاده که تنها پسرش حالا در انتظار اجرای حکم اعدام است. خدیجه شغلش نانوایی است. یعنی برای خانه‌هایی که کوره دارند، نان می‌پزد و روزانه دستمزد می‌گیرد. خیلی اهل حرف‌زدن نیست و وقتی سؤالی از او می‌پرسی جوابش اشک‌هایی به پهنای صورتش است که پایین می‌ریزد. خدیجه با مزد روزانه‌اش و کارهای خانگی مثل درست‌کردن مربا و سبزی خشک آن‌قدری درمی‌آورد که زنده بماند. دست‌های همیشه تاول‌زده و چشم‌هایی که دیگر سویی ندارند، برای او حاصل زندگی در محرومیت است. شوهر خدیجه سال‌هاست که مفقود شده و بعد از گذشتن 10 سال فقط شناسنامه باطل‌شده او را به دستش دادند. مردی که هیچ‌وقت برای رفتنش دلیلی نیاورد و او را با کودکی شش‌ساله تنها گذاشت. کودکی که امروز 26‌ساله است و مادر تنهایش در تلاش برای شکستن حکم او. خدیجه نیاز به یک سرپناه جدی دارد. بدهی او به صاحبخانه سر به آسمان گذاشته. سر به آسمان، اندازه آسمان کوچک زندگی زنی است که تا‌به‌حال شهرهای بزرگ را ندیده. وقتی درباره بدهی از او سؤال می‌کنیم، چشم‌هایش از نگرانی پر می‌شود و آرام و زیر لب، گو اینکه بخواهد از ضرب عدد در ذهنش بکاهش می‌گوید: 10 میلیون تومان؛ 10 میلیون تومانی که خرج رفت و آمد خدیجه به زندان و دادگاه برای دیدن پسرش و اجاره چند ماه شد. خدیجه می‌گوید صاحبخانه با او راه آمده و او حالا دیگر شرایط برای هر‌دو آنها سخت شده. صاحبخانه هم مانند او زنی تنهاست و او هم برای کمک به خدیجه از اقوامش پول قرض گرفته و همچنین به اجاره نیازمند است. خدیجه برای اینکه سرپا بایستد و بخشی از هزینه‌های سفر به مرکز استان برای پیگیری کار فرزندش را بدهد و بتواند حسابش را با صاحبخانه تسویه کند و قرارداد جدید امضا کند، به 30 میلیون تومان نیاز دارد؛ 30 میلیونی که ما برای فراهم‌کردنش روی شما حساب کرده‌ایم. خدیجه وقتی دست‌هایش را توی هم گره کرده بود، گفت تنها آرزویش برگشتن پسرش است، گفت دلش می‌خواهد دوباره کسی در بزند و قربان صدقه‌اش برود. شاید دوباره پسر خدیجه در را باز نکند‌ اما حداقل سقفی هست که زیر آن آرزوهایش را بشمارد. در صورت تمایل می‌توانید مبالغ اهدایی خود را به شماره کارت 5047061035218441 بانک شهر، به نام شهرزاد همتی پل‌سنگی، دبیر اجتماعی روزنامه «شرق» واریز کنید.