|

در سومین نشست تبارشناسی سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) عنوان شد

فقط شلاق برای اثبات شکنجه ساواک کافی است

ساخت و پخش مستند پرویز ثابتی، در پنج قسمت از شبکه فارسی‌زبان من‌و‌تو زمینه‌ساز برگزاری سلسله نشست‌هایی تحت عنوان تبارشناسی سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) در کافه تاریخ به همت و همکاری موزه تصاویر معاصر، هفته‌نامه نیمروز، کانون زندانیان مسلمان قبل از انقلاب و روزنامه «شرق» شد. سومین نشست از سلسله جلسات تبارشناسی سازمان اطلاعات و امنیت کشور به مدیریت محمد‌جواد حق‌شناس در محل کافه تاریخ، عصر روز دوشنبه برگزار شد.

فقط شلاق برای اثبات شکنجه ساواک کافی است
معصومه معظمی خبرنگار گروه سیاسی روزنامه شرق

 ساخت و پخش مستند پرویز ثابتی، در پنج قسمت از شبکه فارسی‌زبان من‌و‌تو زمینه‌ساز برگزاری سلسله نشست‌هایی تحت عنوان تبارشناسی سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) در کافه تاریخ به همت و همکاری موزه تصاویر معاصر، هفته‌نامه نیمروز، کانون زندانیان مسلمان قبل از انقلاب و روزنامه «شرق» شد. سومین نشست از سلسله جلسات تبارشناسی سازمان اطلاعات و امنیت کشور به مدیریت محمد‌جواد حق‌شناس در محل کافه تاریخ، عصر روز دوشنبه برگزار شد. میهمانان این جلسه لطف‌الله میثمی و محمدرضا علی‌حسینی از مبارزان پیش از انقلاب بودند که در زندان ساواک تحت شکنجه قرار گرفته بودند. گفتنی است در نشست‌های اول و دوم این سلسله جلسات، صادق زیباکلام، مجید لباف، محمد توسلی و علی صالح‌آبادی توضیحات خود را در پاسخ به ادعای مطرح‌شده پرویز ثابتی در مستند فوق بیان کردند. موضوع سومین نشست، رد ادعای شکنجه زندانیان به دست ثابتی در سازمان ساواک بود.

محمدجواد حق‌شناس، در ابتدای جلسه با بیان اینکه پس از پخش مستند پرویز ثابتی، بخش پژوهش و موزه تصاویر معاصر مجموعه هفته‌نامه نیمروز به همراهی روزنامه «شرق» و کانون زندانیان مسلمان قبل از انقلاب، تصمیم به برگزاری سلسله نشست‌هایی با موضوع تبارشناسی سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) گرفتند، گفت: احساس کردیم درباره این رویداد و این مستند نیاز به مرور مجدد مباحث مطرح‌شده در فضای امروز داریم؛ بنابراین تلاش کردیم در این نشست‌ها هر بار یکی از موضوعات را به طور تخصصی بررسی کنیم و میهمانانی که برای گفت‌وگو دعوت می‌شوند، این امکان را داشته باشند که از حوزه‌های فکری و دیدگاه‌ها و باورهای قبل و بعد از انقلاب از یک طیف سیاسی خاص نباشند تا بتوانیم پوشش بیشتری را به لحاظ تنوع فکری و دیدگاهی داشته باشیم و مطالب را از زبان یک نحله فکری مطرح نکنیم. در نشست‌های انجام‌شده، دعوت‌ها با این رویکرد انجام شدند. در نشست‌های اول و دوم آقایان صادق زیباکلام، مجید لباف، محمد توسلی و علی صالح‌آبادی به بیان توضیحاتی درباره موضوع نشست پرداختند و در انتهای جلسه پرسش و پاسخی خارج از مباحث رسمی مطرح شد. در سومین نشست تبارشناسی سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) هم اختصاصا به بررسی موضوع «شکنجه زندانیان به دست ساواک» می‌پردازیم؛ چرا‌که ثابتی به‌عنوان عضو ارشد و تنها بازمانده سازمان اطلاعات و امنیت کشور قبل از انقلاب در مستند اخیری که از یکی از شبکه‌های فارسی‌زبان خارجی پخش شد، منکر شکنجه زندانیان از سوی ساواک شده است.

در سومین نشست در خدمت مهندس لطف‌الله میثمی هستیم که سال‌هاست دو ماهنامه چشم‌انداز ایران را منتشر می‌کند و قبل از انقلاب در یک عملیات در منزل، در انفجار بمب چشمان و یک دستشان را از دست دادند و سال‌های طولانی در زندان‌های قبل از انقلاب بودند و محکومیت حداکثری را گذراندند تا اینکه بعد از پیروزی انقلاب آزاد شدند. میهمان دیگر ما دکتر علیرضا علی‌حسینی، دبیر کل کانون زندانیان مسلمان قبل از انقلاب، هستند. ایشان قبل از انقلاب عضو گروه چریکی ابوذر بودند که در 18‌سالگی همراه با کلت و فشنگ و تفنگ بازداشت و به اشد مجازات محکوم شدند؛ اما در نهایت با محکومیت به حبس ابد و با گذران بیست‌و‌چند سال تا روزهای منتهی به انقلاب آزاد شدند. ایشان در دوره پنجم و ششم هم نماینده مردم نهاوند در مجلس شورای اسلامی بودند. حق‌شناس با ذکر این نکته که ثابتی در مستند فوق گفته است ساواک در دهه 40 دست به عملیات خشونت‌آمیز نمی‌زد و اعدام نمی‌کرد و بعد از اینکه گروه‌های چریکی دست به اسلحه بردند، در دهه 50 وارد عمل شد، بیان کرد: ثابتی توضیح داد بعد از واقعه سیاهکل و کشفی که انجام می‌شود و اقدامات براندازانه برخی گروه‌ها، ساواک آن زمان هم اعدام نمی‌کند. نکته‌ای که جای سؤال دارد که چرا بعد از چهل‌و‌چند سال سکوت و انزوای جدی آقای ثابتی، حالا شاهد ظهور و بروزش هستیم و سال گذشته یکباره از خود رونمایی می‌کند و در بیان خاطرات و طرح مسئله‌اش اختلاف دیدگاه‌هایش را در آن مقطع بیان می‌کند. امروز ثابتی ارشد‌ترین مقام ساواک است که در قید حیات است. سازمان ساواک در 21 سال تأسیس و فعالیتش چهار رئیس داشته که اولین رئیس سازمان ساواک به نام تیمور بختیار از طرف خود رژیم در عراق ترور می‌شود و سه نفر دیگر هم پس از انقلاب از طرف دادگاه انقلاب اعدام می‌شوند و پرویز ثابتی هم به‌عنوان یک مقام ارشد امنیتی دو ماه قبل از پیروزی انقلاب موفق شد از کشور خارج شود و امروز فرصتی یافته است تا چنین دیدگاهی را مطرح کند. پس از این توضیحات مقدماتی، حق‌شناس از میهمان دعوت کرد به بیان توضیحات خود بپردازند.

 سال‌های    ۳۹   تا   ۴2  نیروهای ملی   شکنجه نمی‌شدند

لطف‌الله میثمی به‌عنوان اولین مدعو گفت: از سال 39 تا 42 در فعالیت جبهه ملی و نهضت آزادی در خط قانون فعالیت داشتم. خرداد 42 مردم قیام کردند و از نهضت آزادی و جبهه ملی و روحانیت یک نماینده با هم صحبت کردند و قرار شد قیام‌ها همه علیه استبداد باشد. قبلا موضوع زنان و اصلاحات ارضی و مبارزات ملی مطرح بود و این یک حرکت عمیق بود که به اعتقاد من ساواک برای اینکه این موضوعات به نتیجه نرسد، تصمیم گرفت دست به آشوب بزند و این قیام را پنچر کند. او در بخش دیگری از سخنانش بیان کرد: مرحوم جزنی سال 52 در زندان قصر گفت اگر شرایط دموکراتیک در ایران ایجاد شود، برنده آقای خمینی است؛ چرا‌که توانست در سال 42 قیام 15 خرداد را رهبری کند؛ اما بقیه نیروها چنین سازمان‌دهی‌ای ندارند. حنیف‌نژاد هم که سال 41 زندانی و بعد از قیام 15 خرداد 42 آزاد شد، روزی در دانشکده کشاورزی قدم می‌زدیم، گفت تا‌کنون اشتباه کردیم که می‌گفتیم نخست‌وزیر عوض شود، مردم به فکر دیگری هستند و خود شاه را مخاطب قرار داده‌اند و به براندازی فکر می‌کنند. شناخت مردم از ما بیشتر است و کشاورزان ورامین کفن‌پوش به تهران آمده‌اند و حتی شهید داده‌اند. تحلیل او این بود که شرایط ایران از این پس شرایط انقلابی است و مردم دیگر خواستار تغییر نخست‌وزیر نیستند.

میثمی در ادامه به مقوله شکنجه در شهربانی اشاره کرد و گفت: اطلاعات شهربانی در باغ ملی، مرکز حکومت نظامی شد و بساط شکنجه و دستبند قپانی و شلاق و همه اشکال شکنجه آنجا مهیا بود. حتی طیب و حاج اسماعیل رضایی را هم که بازداشت کرده بودند، شکنجه‌های طاقت‌فرسایی دادند. من هم در 30 آذر 42 دستگیر شدم؛ چرا‌که درباره پخش دفاعیات دادگاه سران نهضت آزادی فعالیت می‌کردم. اقدامی که کاملا قانونی بود؛ اما بازداشت شدم و در آنجا شکنجه‌هایی مثل شلاق کف دست و خوابیدن روی ران و تهدید به تجاوز شدم. مهندس عبودیت را هم به حدی شلاق زده و شکنجه کرده بودند که مشکلاتی پیدا کرده بود. اتفاقا چند وقتی هم او را به زندان قصر بردند؛ جایی که مهندس بازرگان و آیت‌الله طالقانی زندانی بودند. آنجا به او می‌گویند نامه‌ای بنویس و به پزشکی قانونی شکایت کن و آقای مهندس بازرگان این نامه را در دادگاه خواند و همه گریه کردند. بعد پرونده او را به پزشکی قانونی فرستادند و آنجا این شکنجه‌ها تأیید شد. میثمی در بخش دیگر سخنانش بیان کرد:‌ بالاخره مردم به این نتیجه رسیدند که انقلاب راه رهایی است. البته از سال 39 تا 42 نیروهای ملی شکنجه نمی‌شدند و موردی که کسی را شلاق بزنند، نبود. البته توده‌ای‌ها و ملی-مذهبی‌ها را شلاق نمی‌زدند؛ اما با بی‌خوابی اذیت می‌کردند. زمانی که آقای پاکروان رئیس سازمان اطلاعات بود، با تیمور بختیار فرق داشت و کسی را شکنجه نمی‌کرد. حتی زمانی که گروهی را به اتهام ترور شاه بازداشت کردند و متوجه شدند گزارش دروغ بوده، پاکروان آنها را آزاد کرد. فریبرز رئیس‌دانا آن زمان دانش‌آموز بود؛ اما در این گروه حضور داشت که بازداشت شد. حسن خرمی هم رئیس این گروه بود که همگی آزاد شدند. دوره پاکروان دوره بهتری بود؛ اما بعد از قیام 15 خرداد نصیری به جای پاکروان روی کار آمد و دوره خشونت در سال 43 شروع شد و اقدامات هم مسلحانه شد. مؤتلفه ترور منصور را انجام داد و ترور شاه هم شکل گرفت و از آن زمان به بعد خشونت و شکنجه شروع شد؛ اما برخی مأمورها و نگهبان‌ها با ما همکاری می‌کردند و خبرهای بیرون را به ما می‌رساندند تا زمانی که بعد از هشت ماه آزاد شدم.

میثمی در ادامه به یادآوری خاطره‌ای از نوع شکنجه ساواک پرداخت و گفت: در یکی از بازجویی‌هایم بازجو به من گفت مهندس حسن‌‌پور یک ماه مقاومت کرد؛ اما وقتی پایش را قطع کردیم، مجبور به حرف‌زدن شد؛ تو که سرسخت‌تر از او نیستی. این کدی بود که بازجویم از شکنجه زندانیان به دست ساواک به من داد و گفت که یک ماه یکی را شکنجه کردند و پایش را قطع کردند تا نمیرد و او را مجبور به اعتراف کردند. همین اعترافات به سازمان جنگل و لو‌رفتن انبارک‌ها انجامید و وقتی چریک‌های جنگل برای سرکشی به انبارک‌ها رفتند، دیدند که انبارک‌ها خالی شده‌اند.

شکنجه    ساواک خیلی جدی‌تر    از    این حرف‌ها بود

دومین سخنران این جلسه محمدرضا علی‌حسینی، دبیر کل کانون زندانیان سیاسی بود. علی‌حسینی درباره دلیل و نوع بازداشتش توضیح داد: همان‌طورکه آقای حق‌شناس توضیح دادند، در گروه مسلح انقلابی ابوذر عضو بودم و اتهام من هم به زعم رژیم دخول در دسته اشرار مسلح و تخریب بود. البته همه این کارها را هم انجام داده بودم. هم‌سن ساواک هستم و سال 35 طبق تصمیم پیمان سنتو قرار شد کشورهای عضو پیمان سازمان اطلاعاتی با شاخص‌های معینی تشکیل دهند. این سخنان بر اساس مواردی است که آقای پرویز ثابتی در این مستند بیان می‌کند. ایشان معتقد است ساواک را آمریکا تشکیل داد و شاخصه‌‌‌هایش را هم تعیین کرده است. البته آقای ثابتی درست می‌گوید که ما گروه‌های مسلح را بازداشت کردیم و زدیم و کشتیم و بازداشت کردیم و اعدام کردیم و سال 55 خیالمان راحت بود که خطری دیگر وجود ندارد. حرف من هم بر مبنای همین سخنان است که درست است شما زدید و اعدام کردید. آقای سیدزاده که در جمع است آن زمان 16ساله بود و چیزی هم همراه نداشت اما به وحشیانه‌ترین شکل ممکن این بچه را شکنجه کردند. شرایط این‌طور نبود که مردم در تاکسی بنشینند و راحت درباره وضعیت حرف بزنند. آقای ثابتی در مستند پخش‌شده می‌گوید در سال 55 به شاه گفتند که زندان‌ها هتل شده‌اند، زندانیان سیاسی قبل از انقلاب خداوکیلی بگویند آیا زندان هتل بود؟ اندرزگاه زندان قصر را که هم‌اکنون هم وجود دارد، ببینید. البته بعد از انقلاب به آن سامان داده‌اند اما همین الان هم ببینید آیا شباهتی به هتل دارد؟ آقای ثابتی موقعیتی پیش آمده و خواسته خودش را مطرح کند. او می‌گوید من به اعلی‌حضرت این‌طور گفتم و آن‌طور گفتم گویی اعلی‌حضرت گوش به حرف او بوده است. حرف‌های آقای ثابتی درست است که کاملا دروغ نیست، اما کامل هم راست نمی‌گوید. مسئله شکنجه ساواک خیلی جدی‌تر از این حرف‌ها بود. هم شاه در جریان بود و هم خود آقای ثابتی می‌داند آنجا چه خبر بوده است. مسئله اصلی ما با شما همین بود که سرکوب می‌کردید.

او در بخش دیگری از سخنانش گفت: همه تهران حلبی‌آباد بود و بعد از آنکه شاه عالی‌خانی را از اقتصاد برداشت و همه چیز را به دست گرفت و قدرت مطلقه شد؛ چه بلاهایی که سرمان نیامد. می‌گویند ما مبارزه مسلحانه کردیم، بله مبارزه مسلحانه کردیم و کار خوبی هم کردیم. اگر شاه آدم بود و شما آدم بودید و جرئت می‌کردید چهار کلمه حرف منطقی و کارشناسی بزنید، ممکن بود اصلا انقلاب نشود. ممکن است کسی از ما بپرسد حالا چه؟ حرف من درباره گذشته است و کارهایی که باید انجام می‌دادیم و دادیم و به حال کاری ندارم و چاره‌ای جز مبارزه مسلحانه نداشتیم. گلایه‌ای ندارم و از من اسلحه گرفته بودند و اگرچه طبق هیچ ضابطه‌ای حق شکنجه نداشتند اما به هر حال از من در مبارزه مسلحانه اسلحه گرفته بودند و شکنجه هم کردند، اما چرا دیگران را که هیچ اسلحه‌ای هم همراه نداشتند شکنجه کردند؟

‌سوند   الکتریکی به   خلیلی وصل کرده   و   او   را   با   برق   شکنجه   کردند

جلسه با پرسش و پاسخ ادامه یافت و حسین دهباشی با طرح این سؤال که گزاره‌ای توسط آقای ثابتی مطرح شده که ساواک شکنجه نمی‌کرده است، اما ما با انبوهی از عناوین شکنجه مواجه هستیم. گفته می‌شود ساواک سر آیت‌الله غفاری را با مته سوراخ کرده است. سؤال من این است که آیا ساواک برای شکنجه از مته استفاده می‌کرده است؟ آیا خرس به جان دختران جوان زندانی می‌انداخته است؟ آیا زندانیان را از پنکه آویزان می‌کرده است؟ آیا با آب جوش زندانیان را شکنجه کرده است؟ آقای ثابتی منکر این شکنجه‌هاست آیا چنین مواردی بوده یا خیر؟ یکی از زندانیان قبل از انقلاب در تأیید شکنجه ساواک به این سؤالات این‌طور پاسخ داد که حاج آقا خلیلی تنها زندانی بود که من شاهد بودم سوند الکتریکی به او وصل کردند و با ولتاژ برق او را شکنجه کردند به نحوی که سال‌ها دچار بیماری کلیه شد و همین مشکل بعد از سال‌ها منجر به فوت او شد. در ادامه لطف‌الله میثمی هم در تأیید وجود شکنجه توسط ساواک به فاطمه امینی از زندانیان قبل از انقلاب اشاره کرد و گفت: همه ما فاطمه امینی را می‌شناسیم و می‌دانیم که چطور شهید شد. او را روی تخت سیمی خواباندند و زیرش را با منقل سوزاندند و سیمین صالحی با او در یک سلول بود و او را پانسمان می‌کرد تا فوت شد. اصغر ولی‌زادگان را هم در همین اطلاعات شهربانی سوزاندند و به زندان اوین منتقل کردند. من هم آنجا حضور داشتم. حسینی که جلاد و شکنجه‌گر اوین بود دست او را گرفت و به بند آورد. همه ما خوشحال بودیم به جز مسعود رجوی که گریه می‌کرد. حسینی می‌گفت ما او را شکنجه نکردیم و این کار اطلاعات شهربانی است. اطلاعات شهربانی بدون ترس شکنجه می‌کرد و زمانی که بعد از قیام 15 خرداد ما را آنجا بردند و طیب و حاج اسماعیل و عبودیت را آوردند و بدنش را سوزاندند، دستبند قپانی زدند و حتی شدیدا به زندانیان بی‌خوابی می‌دادند. این بی‌خوابی از شکنجه‌های بسیار بد بود. وقتی کف پا را شلاق می‌زدند از خود بی‌خود می‌شدید. موسی خیابانی را به حدی شکنجه کردند که یک ماه او را در بیمارستان ارتش شماره 2 بستری کردند و همه بدنش و مغزش را تحت تأثیر قرار داده بود و پای سماواتی از شدت شکنجه و شلاق متکا شده بود.

حتی   فکر    شلاق   هم   دیوانه‌کننده   است

علی‌حسینی هم در پاسخ به این سؤال بیان کرد: بدترین شکنجه شلاق کف پا بود و اگر کف پای من را ببینید متوجه می‌شوید وقتی حرف از شلاق کف پا می‌زنیم یعنی چه. اصلا فکرش هم دیوانه‌کننده است. اگر همه شلاق را به عنوان شکنجه قبول کرده‌اند، اصلا همین شلاق کافی است. خود من در کانون زندانیان مسلمان قبل از انقلاب 300 مصاحبه درباره شکنجه زندانیان توسط ساواک دارم که نمی‌توان همه آنها را دروغ‌گو دانست. او در پاسخ به این سؤال که چرا شما را اعدام نکردند؟ بیان کرد: چون قتل نداشتم اعدام نشدم. سنم هم 18 سال بود و خیانت هم نکردم و روی حرفم ماندم و تا روز آخر هم از حرف‌هایم کوتاه نیامدم. او در پاسخ به آویزان‌کردن زندانیان از پنکه سقفی هم این‌طور گفت که درباره آویزان‌کردن زندانیان از پنکه سقفی هم باید بگویم ما مسئول حرف دیگران نیستیم و دیده‌هایمان را می‌گوییم.