بحران غزه و سیاست خارجی ایران
از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی و با توجه به عدم هماهنگی و بعضا تقابل نظام انقلابی با قطبهای اصلی قدرت جهانی، ترکیب «شرایط حساس کنونی» از پرتکرارترین جملات در زبان سیاستگذاران و مدیران عالی کشور بوده است که البته و به صورت طبیعی، در اثر تکرار مداوم و اغلب غیرلازم، اهمیت و تأثیرگذاری خود را از دست داده و در سالهای اخیر موجب ملالت و حتی مایه طنز در بین عامه مردم شده است.
مرتضی شربیانی: از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی و با توجه به عدم هماهنگی و بعضا تقابل نظام انقلابی با قطبهای اصلی قدرت جهانی، ترکیب «شرایط حساس کنونی» از پرتکرارترین جملات در زبان سیاستگذاران و مدیران عالی کشور بوده است که البته و به صورت طبیعی، در اثر تکرار مداوم و اغلب غیرلازم، اهمیت و تأثیرگذاری خود را از دست داده و در سالهای اخیر موجب ملالت و حتی مایه طنز در بین عامه مردم شده است. اما در اینجا باید بگویم که ایران در روزها و هفتههای پس از طوفان الاقصی و متعاقب آن حمله اسرائیل به غزه، در یک شرایط واقعا حساس قرار گرفته که این وضعیت تا پایان این بحران تداوم خواهد یافت. بدیهی است در این وضعیت تصمیمسازی دقیق، هوشمندانه و فارغ از احساسات میتواند منافع قابل توجهی را برای کشورمان در بر داشته باشد و برعکس تصمیمات احساسی و عجولانه و قاعدتا غیرمنطقی، میتواند هزینههای غیر قابل جبرانی را برای کشور به همراه داشته باشد. در این راستا و برای فهم دقیقتر شرایط جاری، توجه به دو نکته ذیل ضروری است:
1-بلافاصله پس از عملیات طوفان الاقصی در روز 7 اکتبر ( 15 مهر ) اسرائیل حملات گسترده هوایی بر علیه نوار غزه را با هدف اعلامشده نابودی حماس و آزادی اسرای اسرائیلی عملیات طوفان الاقصی، آغاز کرد. این حملات قریب 20 روز ادامه داشت و به دنبال آن طبق اعلام قبلی، عملیات زمینی را در کنار حملات هوایی سنگین در دستور کار خود قرار داد. در ابتدا امیدواریهایی جهت اجتناب اسرائیل از حمله زمینی به غزه وجود داشت اما اسرائیل که تحقق اهداف اعلامی خود را تنها در گرو عملیات زمینی میدانست، علیرغم هشدار آمریکا عملیات زمینی را با حمله به شمال نوار غزه و شهر بیت حانون از 27 اکتبر (5 آبان) آغاز کرد. در ابتدا کمتر کسی تردید داشت که جنبش حماس بتواند از حمله ارتش مجهز اسرائیل جان سالم به در ببرد. اما حالا در شرایطی که بیش از 3 ماه از آغاز عملیات اسرائیل گذشته، تردیدهای جدی در مورد امکان موفقیت اسرائیل پدید آمده است. در واقع اسرائیل در تمام مدت جنگ تنها به عملیات کور و کاملا وحشیانه بر علیه شهروندان غیرنظامی نوار غزه دست زده و عملا موفقیت مهمی در برخورد با حماس نداشته است. چراکه در طی این مدت نه تنها هیچکدام از رهبران اصلی حماس کشته یا دستگیر نشدهاند (تنها رهبر کشتهشده حماس در خارج از نوار غزه کشته شده)، بلکه گردانهای الاقصی شاخه نظامی حماس همچنان به عملیات خود بر علیه نیروهای اسرائیلی ادامه داده و حتی با وجود حضور سربازان اسرائیلی در سراسر نوار غزه، پرتاب راکت به خاک اسرائیل هم متوقف نشده است. در این مدت اسرائیل حتی موفق به آزادی یک نفر از اسرای خود که در دست نیروهای حماس و متحدان آن هستند، نشده است و تنها اسرای آزادشده حاصل آتشبس و تبادل زندانی بین حماس و اسرائیل بوده است. این در حالی است که اقدامات اسرائیل در نوار غزه موجب بیآبرویی و انزوای شدید و بیسابقه اسرائیل در جامعه جهانی شده و فشارهای بینالمللی را علیه اسرائیل از همه جهت افزایش داده است. تا جایی که در روزهای گذشته آفریقای جنوبی در دیوان بینالمللی دادگستری بر پایه کنوانسیون مبارزه با نسلکشی علیه اسرائیل اقامه دعوا کرده است. حال با دانستن این حقیقت که حیات اسرائیل در نزدیک به 80 سال گذشته در گرو مظلومنمایی در سطح بینالمللی و سرکوب و مقابله خشن با فلسطینیان بوده، به نظر میرسد واکنش گسترده بینالمللی به جنایتهای اسرائیل و ناتوانی ارتش این کشور در به دست آوردن یک برتری قاطع علیه حماس، پایههای مشروعیت اسرائیل را مورد تهدید جدی قرار داده است.
2- تاریخ اسرائیل از زمان تشکیل تا به امروز نشان میدهد که اسرائیل اصولا محدودیتی برای اقدامات نظامی فرامرزی قائل نیست و به پشتوانه حمایت بی قید و شرط آمریکا، هر تهدید احتمالی را در هر نقطه از منطقه خاورمیانه به صورت ناگهانی و بدون اخطار قبلی مورد حمله قرار میدهد. حمله سپتامبر 2007 علیه تأسیسات ارتش سوریه در دیرالزور و حمله ژوئن 1981 به تأسیسات اتمی عراق مثالهایی است که نشان میدهد اسرائیل عملیات خود را کاملا ناگهانی و بهصورت ضربتی انجام میدهد. اما تهدیدات و عملیات ایذایی و همچنین فعالیتهای سیاسی و تبلیغاتی اسرائیل بر علیه برنامه هستهای ایران نشان میدهد که طراحی هوشمندانه استراتژی دفاعی ایران، امکان هرگونه اقدام نظامی علیه ایران را از اسرائیل سلب کرده است. در این شرایط اسرائیل در تمام 20 سال گذشته تلاش داشته به هر شکل ممکن موجبات درگیری ایران را با آمریکا فراهم آورد و در این راستا از هر اقدامی جهت تحریک ایران به اقدامات احساسی و تنشآفرین و اقناع سیاستمداران آمریکایی به اقدام نظامی بر علیه ایران دریغ نورزیده است. با این حال و علیرغم تلاش همهجانبه اسرائیل و نفوذ گسترده لابیاش در فضای سیاسی آمریکا، عواملی همچون ساختار دفاعی و تهاجمی پرقدرت ایران، نفوذ قابل توجه کشورمان در منطقه (که عملا موجب ایجاد عمق استراتژیک برای ایران شده)، مخالفت شدید متحدان اروپایی آمریکا (که بیثباتی در خاورمیانه را تهدیدی امنیتی برای خود میدانند) و عدم اجماع سیاسی در آمریکا (که لازمه اتخاذ هر تصمیم حساس و پرهزینه در ساختار سیاسی پیچیده آمریکاست) موجب شده که سطح تنش بین دو کشور از میزان محدودی تجاوز نکند. امروز هم در سالی که انتخابات ریاستجمهوری برگزار میگردد، آمریکا کوچکترین علاقهای به درگیرشدن بیشتر در مسائل خاورمیانه را ندارد. اما عملیات طوفان الاقصی شرایطی را فراهم آورده که آمریکا ناچار به دخالت شده و پیچیدهترشدن شرایط منطقه میتواند آمریکا را بیش از پیش در مسائل منطقه درگیر کند.
حال با توجه به موارد فوقالذکر، میتوان تصویری از شرایط منطقه ترسیم کرد که از طریق آن بهتر میتوان اتفاقات جاری را تحلیل کرد. در طی دو هفته اخیر 3 حمله تروریستی پیاپی اتفاق افتاده که هر سه مستقیما نفوذ منطقهای و امنیت ایران را هدف قرار داده است. در مورد دخالت اسرائیل در ترور سید رضی موسوی مستشار ارشد امنیتی ایران در سوریه و همچنین ترور صالح العاروری معاون دفتر سیاسی جنبش حماس و رابط این جنبش با حزبالله لبنان کمتر تردیدی وجود دارد دخالت اسرائیل در حمله تروریستی به مراسم سالگرد شهادت قاسم سلیمانی نیز به طرز قاطعی مطرح است. البته در شرایط عادی کمتر ممکن بود که در کنار سیاستمداران و روزنامهنگاران اصولگرا، تحلیلگران مستقل هم در چنین عملیات کور و وحشیانهای رد پای اسرائیل را جستوجو کنند. اما زمان و مکان این حمله تروریستی و گزارشهای موجود از همکاری اسرائیل با گروههای تکفیری مانند جبهه النصره و جندالله غالب تحلیلگران مستقل را قانع کرده که اسرائیل را از فهرست مظنونین حذف نکنند.
حال توالی این حملات در بحبوحه بحران غزه و همچنین گزارشهای موجود از تمرکز قوای اسرائیل در مرز لبنان به روشنی حاکی از تلاش اسرائیل برای گسترش بحرانی است که مشکلات جدی در حل آن دارند. ایران و مهمترین متحد آن حزبالله لبنان در طی سه ماه گذشته نشان دادهاند که به آسانی در دام واکنشهای احساسی و هیجانی نمیافتند اما روشن است که تداوم این روند، فشار را بر آنها افزایش میدهد. اسرائیل در تمام مدت طول عمر خود و به ویژه در 20 سال گذشته با تداوم اشغال و سرکوب خشونتبار فلسطینیان، عامل اصلی بحران در منطقه بوده. این در حالی است که این رژیم با انواع ترفندهای تبلیغاتی و سیاسی ایران را به عنوان کشوری غیرمسئول و عامل بحران معرفی کرده و دقیقا همینجاست که میتوان با عملکردی سنجیده، ماهیت حقیقی اسرائیل را به جهانیان به نمایش گذاشته اعتبار سیاسی و بینالمللی کشورمان را افزایش داد. این در حالی است که هر گونه لغزش و تصمیم نسنجیده میتواند کشورمان را در معرض تهدیدات امنیتی جدی قرار دهد و این همان «شرایط حساسی» است که در آن قرار گرفتهایم.
در تمام طول تاریخ وقوع بحرانها عاملی مهم در تغییر جایگاه دولتها بوده است و همواره طرفهای پیروز روند تحولات آتی را شکل دادهاند. در فردای بحران جاری هم میتوان پیشبینی کرد با عدم موفقیت اسرائیل در رسیدن به اهدافش، توان و نفوذ ایران و محور مقاومت به شکل قابل توجهی افزایش یابد. اما همانگونه که پیش از این گفته شد تحقق این امر در گرو دقت و هوشیاری بسیار در سیاستها و اقدامات آتی است. میتوان دید که طی سه ماه گذشته، با سیاستگذاری قابل قبول، روند وقایع در راستای منافع ملی ایران پیش رفته و امید است تداوم این روند، صلح، ثبات و توسعه را برای ایران و منطقه در پی داشته باشد.