|

گزارش نشست جنسیت و اقتصاد در مؤسسه رحمان

فقر زنــان ثروتمنـد

گرچه آمارها نشان می‌دهند سهم زنان و مردان از جمعیت دانشجویان دانشگاهی برابر شده، حتی در آمارهایی مثل ورودی‌های دانشجویان در دانشگاه‌های سراسری طی سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ سهم زنان به بالای ۶۰ درصد رسیده است، اما هنوز سهم زنان از اشتغال رسمی نهایتا به 14 درصد می‌رسد. این یعنی سرمایه کمتر، مالکیت کمتر و سهم بسیار کمتر زنان از موقعیت‌های شغلی به‌ویژه رده‌های بالا که با آمارها هم می‌خواند. به شکلی عجیب، زنان در ایران، حتی به نسبت کشورهای منطقه و هم‌ارز ما، فقیر هستند و این تصادفی نیست. این حاصل پژوهشی درباره خشونت اقتصادی علیه زنان است.

فقر زنــان ثروتمنـد

گرچه آمارها نشان می‌دهند سهم زنان و مردان از جمعیت دانشجویان دانشگاهی برابر شده، حتی در آمارهایی مثل ورودی‌های دانشجویان در دانشگاه‌های سراسری طی سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ سهم زنان به بالای ۶۰ درصد رسیده است، اما هنوز سهم زنان از اشتغال رسمی نهایتا به 14 درصد می‌رسد. این یعنی سرمایه کمتر، مالکیت کمتر و سهم بسیار کمتر زنان از موقعیت‌های شغلی به‌ویژه رده‌های بالا که با آمارها هم می‌خواند. به شکلی عجیب، زنان در ایران، حتی به نسبت کشورهای منطقه و هم‌ارز ما، فقیر هستند و این تصادفی نیست. این حاصل پژوهشی درباره خشونت اقتصادی علیه زنان است.

 زنی فقیر، خانواده‌ای ثروتمند

نفیسه آزاد، جامعه‌شناس و پژوهشگر شهر و جنسیت، از اشاره به پروژه‌ای سه‌ساله درباره مسئله اقتصاد زنان شروع می‌کند و پیش از همه از قانون و تأثیری که بر فقیر‌شدن زنان می‌گذارد، می‌گوید: «زنان در ایران بسیار فقیر هستند، در آمارهای کلان سهم‌شان از اشتغال رسمی چیزی بین 12.8 تا 14 درصد گزارش شده و درصد مالکیت بر زمین بسیار پایینی دارند و سهم‌شان از مدیریت ارشد و تصمیم‌سازی اقتصادی بسیار پایین است. در واقع به شکلی عجیب، زنان در ایران، حتی به نسبت کشورهای منطقه و هم‌ارز ما، فقیر هستند و این تصادفی نیست. در سویه اول این مطالعه همه قوانینی بررسی شده که به شکلی در مسئله اقتصادی برای زنان مؤثر بوده‌اند، آنچه گرفته می‌شود و داده می‌شود. این مطالعه نشان می‌دهد تا چه حد قانون و به‌ویژه قانون مدنی، مانع اقتصادی برای زنان است».

این فقیربودن زنان و طرد آنها از دسترسی به منابع مالی و قدرت نه‌فقط در فضای اجتماعی بلکه در خانواده خود آنها نیز جریان دارد و شاید از آنجا شروع می‌شود. آزاد این شرایط را در دو مقوله خشونت آشکار و پنهان دسته‌بندی می‌کند و درباره نوع آشکار آن با اشاره به مطالعه توضیح می‌دهد: «در خشونت آشکار دو موضوع فقر زنان در خانواده و دیگری «پول خانواده، مشترک برای زنان و شخصی برای مردان» مطرح است. با مواردی مواجه هستیم که خانواده متمول است اما زن در آن خانواده فقیر می‌ماند. در مواردی اشاره می‌شد که زنان در خانواده‌های متمول اشاره می‌کردند که برای انجام کارهایی مثل هدیه برای یکی از نزدیکان یا یک‌سری از کارهای روزمره پول کافی ندارند، چون در واقع پولی که برای خانواده است به طور مشترک برای زنان نیست. ما عموما طبقه اقتصادی خانواده را یکسان برای زنان آن خانواده در نظر می‌گیریم اما این‌طور نیست، طبقه اقتصادی زنان در خانواده با خانواده برابر نیست. زنان به طور معمول تصور می‌کنند که در پول خانواده سهیم هستند اما مردها چنین ایده‌ای از پولی که به دست می‌آورند ندارند. این پولی است که مرد درمی‌آورد و مرد به صلاح‌دید تقسیم می‌کند، گرچه در مواردی توافقاتی نیز ممکن است صورت بگیرد. زنان تصور دارند در ابتدا در شرایط اقتصادی مرد شریک می‌شوند اما در واقع زن شریک نیست، بلکه به میزانی که مرد بهره بدهد می‌تواند از آن شرایط اقتصادی بهره ببرد. در این خانواده‌ها که همه طبقه متوسط و مرفه هستند پول هست اما تصمیم‌گیری برای خرج آن برعهده مرد است».

 مالکان بی‌قدرت

از نظر این پژوهشگر و بنا بر پژوهش مسئله تنها پول خانواده نیست. آزاد در خشونت پنهان اقتصادی نسبت به زنان عنوان «مالکان بی‌قدرت» را مطرح می‌کند: «زن تملک دارد اما اختیار آن را ندارد. همان زنی که پولی را برای خرید هدیه نداشت، سه دنگ از همان خانه شیک در یک محله مرفه را به نام خود دارد اما آن سه دنگ را نه می‌تواند تبدیل به قدرت کند و نه پول. خانم دیگری مالک بخش عمده‌ای از سهام شرکت همسرش بود اما در هیئت‌مدیره و تصمیمات شرکت نمی‌کرد، چون فقط به سبب مشکلات قانونی که زمانی پیش آمده بود، همسرش صلاح دیده بود این درصد به نام او شود. همه اینها یعنی داشتن مالکیت برای این زنان باعث نمی‌شود قدرت و تصمیم‌گیری و بهره‌برداری از آن چیزی که به زنان انتقال پیدا کرده در اختیار آنها قرار بگیرد. بنابراین زن همچنان از نظر مالی در شرایط دیگری قرار دارد. حتی انتقال ارث‌ها به زنان به این معنا نیست که می‌توانند شخصا درمورد آنها تصمیم بگیرند، اصولا تصمیم‌گیری درخصوص پول‌های بزرگ برعهده مردان است و انبوهی از تصمیم‌های ریز و کوچک هم برای زنان.

در مقابل به نظر می‌رسد زنان هم راه‌هایی برای کمی بهترکردن شرایط خود دارند. راه‌هایی که خود باز هم شکلی از نابرابری را در خود دارند مثل کار ارزان و دریافت دستمزد کمتر در برابر کار یکسان با مردان برای حفظ شغل و موقعیت. آزاد در رابطه با این استراتژی‌های زنان ادامه می‌دهد: «یکی از این استراتژی‌ها پنهان‌کردن بخشی از پول به شیوه‌های خاص. دیگری کار ارزان و البته تجارت خرد خانگی است که زنان با مقداری پول بازی می‌کنند و مثلا با تبدیل آن به سکه‌ برای حفظ ارزش و در دسترس نگه‌داشتن آن تلاش می‌کنند. زنان همچنین به گروه‌های زنانه پناه می‌برند و از این طریق از زنان اطراف خود کمک می‌گیرند و صندوق‌های جمعی درست می‌کنند».

این جامعه‌شناس و پژوهشگر حوزه جنسیت و زنان، نتایج پژوهش را این‌طور جمع‌بندی می‌کند: «زنان فقیرترین اعضای خانواده به نسبت فرزندان و همسران‌شان هستند. پول و قدرت در طرد اقتصادی زنان هم‌پیمان هستند، یعنی زنان هم از بازارهای اقتصادی طرد می‌شوند و هم در خانواده از دسترسی به منابع اقتصادی. زنان در خانواده زیستی پیش از ازدواج هم از دسترسی به منابع اقتصادی محروم هستند. در این بین قانون در خانوداه ایران، تنش خاموش است، چون برخی امکانات دریافت اقتصادی را به آنها داده است و از سوی دیگر یک وضعیت سلبی شدید نسبت به زنان دارد».

پژوهش ارائه‌شده در نخستین نشست جنست و نابرابری در مؤسسه رحمان با عنوان «تدوین بسته سیاستی مداخله در وضعیت خشونت‌آمیز علیه زنان» توسط نفیسه آزاد همراه با زهرا توحیدی، فاطمه صالحی و راضیه مهردادفر در همین مؤسسه انجام شده است که متمرکز بر زنان شهری به‌ویژه تهران است.

پولِ زنانه، پولِ مردانه

همواره به نظر می‌رسد جامعه نه‌تنها میان ماهیت کار و جایگاه اقتصادی زنان و مردان تفاوت‌هایی قائل است بلکه پول زنانه و مردانه نیز برایش متفاوت است. سهیلا علیرضانژاد، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد و پژوهشگر حوزه جنسیت و زنان در نتیجه تجربه‌اش در برنامه‌های توسعه و توانمندسازی زنان، از جنسیتی‌بودن پول می‌گوید: «تصور می‌کنیم پول به عنوان امری که خارج از کیفیت‌هاست و هرکسی پول داشته باشد می‌تواند از آن استفاده کند اما پول امری جنسیتی و اجتماعی است و هرکسی که پول دارد لزوما کسی نیست که از آن استفاده می‌کند. گرچه این حاصل پروژه‌های روستایی درخصوص زنان است اما آنچه می‌گویم درخصوص زنان روستایی، شهری، فرادست و فرودست است».

ما با یک ساختار جنسیتی مواجه هستیم و میان نوع مواجهه خانواده با ایفای نقش اقتصادی زن، با نوع مواجهه سایر ارکان جامعه با فعالیت اقتصادی زنان، چندان تفاوتی نیست. این عضو هیئت علمی دانشگاه، بنیان این ساخت را در نان‌آوری مرد، مستقل از سطح مالی زن می‌داند: «اعتقاد من بر این است که همان‌قدر که در این ساخت جنسیتی زنان تحت فشار و در حال فروریختن هستند، مردها نیز تحت فشارند و محروم از تصمیم‌گیری درباره زندگی چون تصور می‌کنند که بدهکار دیگران هستند، به‌خصوص در اوایل زندگی. زندگی اقتصادی خانواده بر مبنای درآمد مرد است و بنابراین مرد صاحب دارایی‌های خانه است. در خانه و در محیط کار، درآمد زن و کار اقتصادی او همیشه موضوعی فانتزی یا دست دوم حساب می‌شود. چون تصور می‌شود که او نان‌آور اصلی نیست. کارکردن او یک امر لوکس و فانتزی است و همین نوع نگاه در سیاست‌گذاری کلان هم دیده می‌شود».

ثروت فرودستان

با جنسیتی‌شدن پول هر نوعی از آن به مصارف خاصی می‌رسد و به شکلی متفاوت دیده می‌شود و به باور علیرضانژاد پول مردانه برای همه اهداف و پول زنانه برای اهداف خاص است: «پولی به زن داده می‌شود برای منظوری خاص که مثلا فرزند را جایی ثبت‌نام کند یا کفشی بخرد. حتی زنی که شاغل است و درآمدی برای همه اهداف دارد هم وقتی پولش به خانه می‌رسد صرف اهداف خاص و جزئی‌تر روزمره‌ای می‌شود که مرد حاضر نیست آنها را پرداخت کند. به این صورت است که مشخص نمی‌شود پول زنان کجا هزینه شده. مقدار زیادی از پول زنان خرج هدیه‌دادن می‌شود چون گمان می‌کنیم با این سرمایه‌های مالی سرمایه اجتماعی برای خود می‌سازیم. این رفتارها در زنان و اقوام فرودست دیده می‌شود، در واقع خصیصه فرودستان است. به نگاه آقایان نیز این کار هدر دادن پول است و هرگونه سیاست‌گذاری اتفاق می‌افتد که زن این هزینه‌ها را نکند. همچنین زن پولی می‌سازد که رؤیت‌ناپذیر است، لباسی را اتو می‌کند و پول در جیب همسرش می‌ماند. به همین دلیل است که امکان تهدید برای انجام‌ندادن این کارها برای زن ایجاد می‌شود. بنابراین ما زنان پول و کنش اقتصادی را طوری می‌فهمیم و مردان طور دیگری. در این صورت یک نظارت عالیه روی منابع مالی زن هست که روی منابع مالی مرد نیست و این را قانون و عرف و حتی خودمان پذیرفته‌ایم».

این پژوهشگر به برخی منابع مالی زنان مثل پول توی‌ جیبی از همسر و پدر، دریافت خرج خانه، حقوق حاصل از اشتغال، مهریه و صندوق‌های قرض‌الحسنه اشاره کرد که اغلب از نظارت عالیه مردان در امان نیستند. اما در ادامه ارثیه را به عنوان شکلی از منبع مالی متفاوت برای زنان تشریح کرد: «مرد یا همسر کمترین دخالت را در ارثیه یا درآمد ناشی از آن می‌کند، چون فکر می‌کنند مرد دیگری آن را داده است. اما ماهیت پول به مقدار آن هم در نسبت با طبقه مهم است. در موقعیتی که پول هنگفتی به دست می‌آید، دیگر هیچ چیزی مهم نیست و مرد نظارت عالیه‌ خواهد داشت، چون قرار نیست «زن آن را حیف و میل کند یا هدر بدهد و هدیه دهد». به ‌طور کلی مصرف زنان که در تحقیقات نشان داده شده عمدتا مصارفی برای بچه‌ها و خانواده است، بنابراین بیشتر پول «ما» است و مردها روی این هم نظارت عالیه دارند».

فرهنگ، جنسیتی‌تر از قانون

با همه آنچه به زنان در خانواده و جامعه می‌گذرد، گاهی برخی وضعیت زنان در نگاه عرف و فرهنگ را بدتر می‌دانند. زهرا رهایی، مدیرعامل شرکت ناوک پخش و دبیر انجمن زنان کارآفرین، حضور کم‌رنگ زنان در بازار کار را بنا بر تجربه زیسته می‌بیند: «واقعیت این است که در اقتصاد اصلا جنسیت مطرح نیست و در سیاست‌های مربوط به کارآفرینی و فعالیت اقتصادی زنان نیز همه چیز خوب به نظر می‌رسد اما در عرصه عمل و آمارها می‌بینیم که چقدر آمار اشتغال زنان پایین است. در رشته‌های فنی و مهندسی هم بیشترین کاهش اشتغال را داریم، در حالی که فارغ‌التحصیلان رشته‌های فنی و مهندسی زنان بسیار زیاد است. گرچه من با پرسش چرایی اشتغال پایین زنان وارد بازار کار نشدم اما متوجه شدم بازار زبان مردانه و زنانه دارد و زبان زنانه در بازار هیچ گوش شنوایی ندارد. یک دلیل آن الگوی نقش است، زن فعال اقتصادی که بتواند بر پایه داشته‌های خودش و نه بر پایه داشته‌های پدر و همسر و حمایتگرانش کار کند، یا نداریم یا اگر داریم این‌قدر درگیر هستند که اصلا مسئله جنسیت را فراموش می‌کنند. آنها فراموش می‌کنند که به عنوان یک زن باید الگو باشند تا دیگران از آنها یاد بگیرند. دومین مشکل بردن الگوهای ابرزنی در بازار کار است که باعث می‌شود آن‌طور که باید و شاید از کار و زندگی خود لذت نبریم، چیزی که من هارمونی می‌نامم. وقتی سر کار می‌رویم نگران فرزندان خود هستیم و وقتی در خانه هستیم نگران قسط‌هاییم و وقتی همه اینها انجام شد نگرانیم که ورزش نکرده‌ایم و خود را مقایسه می‌کنیم با زنی که در خانه مانده و به تمام اینها رسیده است، یعنی هم با جامعه زنان و هم با خودمان دچار تعارض و مشکل می‌شویم، چون همیشه به یک چیزی و یک جایی مدیون هستیم، در حالی که مردان این درگیری و دغدغه را ندارند. بنابراین حتی اگر محیط مناسب باشد خودمان، خودمان را آزار می‌دهیم. یک قدم که به عقب برویم اینها ریشه فرهنگی و تربیتی دارد».

رهایی در پایان این فشار فرهنگی برای خروج زنان از بازار کار را تنها بر دوش خود زنان نمی‌داند: «از سوی دیگر مردانی که همراه هستند و به زنان خود اجازه خطرکردن و انتخاب آزادانه می‌دهند، در جامعه مردان به شدت تحقیر می‌شوند. خیلی اوقات زمانی که می‌خواهند زنی را از بازار کار بیرون کنند به خود او چیزی نمی‌گویند و به همسر او حمله می‌کنند و تحقیرش می‌کنند. متأسفانه این ادبیات در زنان هم رایج است و زنان را نیز شماتت می‌کنند. به همین دلیل است که فهم من از خشونت، بیشتر چیزی است که زاییده فرهنگ است تا قانون».