|

در جست‌وجوی پاسخ نهایی

آیا علم تنها راه رسیدن به حقیقت است؟

از وقتی به یاد دارم، همیشه به معنای واقعی کلمه، عاشق علم بوده‌ام. علم برای من مثل یک پنجره رو به چشم‌اندازی از زیبایی جهان بوده و هست. این زیبایی و شگفتی به من کمک کرده‌ احساس کنم تجربه غنی‌تری از جهان دارم و واقعا برای این موضوع سپاسگزارِ زندگی هستم. اما واقعیتی که وجود دارد این است که تا قبل از ورود به دانشگاه، دیدگاهم نسبت به علم‌ خیلی متفاوت‌تر از امروز بود.

در جست‌وجوی پاسخ نهایی

حمیدرضا قنبریها: از وقتی به یاد دارم، همیشه به معنای واقعی کلمه، عاشق علم بوده‌ام. علم برای من مثل یک پنجره رو به چشم‌اندازی از زیبایی جهان بوده و هست. این زیبایی و شگفتی به من کمک کرده‌ احساس کنم تجربه غنی‌تری از جهان دارم و واقعا برای این موضوع سپاسگزارِ زندگی هستم. اما واقعیتی که وجود دارد این است که تا قبل از ورود به دانشگاه، دیدگاهم نسبت به علم‌ خیلی متفاوت‌تر از امروز بود.

 

وقتی نوجوان بودم، فکر می‌کردم هیچ بخشی از جهان نیست که از دسترس علم مصون بماند. پیروزی‌های نیوتن، لاگرانژ، بولتزمن و انیشتین، برای من تضمینی بود که علم راهی قطعی برای خروج از غار دیدگاه‌های محدود انسانی پیدا کرده و می‌تواند پاسخ‌های نهایی و واقعا عینی از جهان ارائه دهد. مشکل آن روزهای من این بود که با تمام علاقه‌ای که به علم داشتم، چیزی از روش علمی و فلسفه علم نمی‌دانستم. تصور من این بود که علم تلاش می‌کند‌ به حقیقت نهایی برسد، اما بعد از دانشگاه و ورود به دنیای روزنامه‌نگاری علم، متوجه شدم که داستان ما، جهان و حقیقت درون ذهن ما، خیلی عمیق‌تر از چیزی است که تصور می‌کردم.

 

 حقیقت از نگاه ما یا علم؟

 

حقیقت، به‌ عنوان یک مفهوم، می‌تواند معانی و ابعاد مختلفی داشته باشد. چیزهایی را که ما به عنوان حقیقت می‌پذیریم، معمولا بر‌اساس تجربیات شخصی، باورهای فرهنگی و تفسیرهای فردی از واقعیت شکل می‌گیرد. اما اگر بخواهیم حقیقت را از نگاه علم جست‌وجو کنیم چه؟ من از شما می‌پرسم که آیا زمین گرد است؟ اگر شما یک متخصص یا دانشمند نباشید، احتمالا می‌گویید بله، واضح است که زمین گرد است.

 

در‌واقع‌ گفتن اینکه زمین گرد است یک نتیجه علمی معتبر و یک واقعیت علمی است، اما اگر خیلی در پاسخ حساسیت به خرج دهیم، یک نکته ظریف وجود دارد: اگر قطر زمین را از سمت استوا اندازه بگیرید، عدد «12756 کیلومتر» را به دست می‌آورید، اما اگر از قطب شمال تا قطب جنوب اندازه‌گیری کنید، مقدار آن کمی متفاوت خواهد بود که چیزی معادل «12712 کیلومتر» است. بنابراین زمین به شکل یک کره کامل نیست، بلکه یک شکل «تقریبا» کروی است که از سمت استوا کمی برآمده‌تر است. پس با این نگاه، گفتن اینکه زمین به صورت کامل گرد است، حقیقت مطلق نیست؛

 

بلکه دقیق‌تر این است که بگوییم زمین به شکل بیضی‌ نزدیک‌تر است. تازه اگر بخواهیم ویژگی‌های سطحی روی زمین مثل رشته‌کوه‌ها، رودخانه‌ها، دره‌ها، فلات‌ها، اقیانوس‌های عمیق و بسیاری دیگر را هم در نظر بگیریم، پاسخ دقیق‌ سخت‌تر می‌شود. مکان‌هایی وجود دارند که سطح زمین به 9 هزار متر بالاتر از سطح دریا می‌رسد. مکان‌هایی هم وجود دارند که تا 11 هزار متر زیر سطح اقیانوس پایین نروید، سطح زمین را لمس نخواهید کرد. هر‌چه در علم سؤالات دقیق‌تری بپرسیم یا مشاهدات و آزمایش‌های دقیق‌تری انجام دهیم، می‌توانیم بفهمیم که کجا و چگونه این توصیف از واقعیت دیگر تقریب خوبی از حقیقت نیست. بنابراین، وقتی به صورت علمی صحبت می‌کنیم، مفهوم «حقیقت» خیلی متفاوت‌تر از شکلی است که به صورت عامیانه از این کلمه در گفتار و تجربه روزمره استفاده می‌شود.

 

آیا علم می‌تواند یک پاسخ نهایی ارائه دهد؟

 

من در اینجا برای فهم بهتر موضوع،‌ سراغ توضیحی از گرانش می‌روم. ما می‌دانیم که برای محاسبه زمان برخورد یک جسم در سقوط آزاد به زمین، می‌توانیم از قانون سقوط آزاد گالیله (در صورت نبود اصطکاک) استفاده کنیم. این نمونه‌ای از «حقیقت کارکردی» است. اگر یک میلیون سنگ را از همان ارتفاع به پایین بیندازیم، هر‌بار همان قانون صادق خواهد بود.

 

این تأیید واقعی یک حقیقت کاربردی است که «همه اجسام صرف‌نظر از جرمشان با سرعت یکسان به زمین برخورد می‌کنند» (در صورت نبود اصطکاک). اما وقتی می‌پرسیم «جاذبه چیست؟»، این یک سؤال هستی‌شناسانه درباره چیستی جاذبه خواهد بود، نه اینکه چطور عمل می‌کند. گرانش برای گالیله، شتاب‌گرفتن اجسام به سمت پایین بود. برای نیوتن نیرویی بود بین دو یا چند جسم پرجرم که با مجذور فاصله بین آنها نسبت معکوس دارد. برای انیشتین هم‌ انحنای فضا-زمان به دلیل وجود جرم یا انرژی است.

 

سؤالی که اینجا مطرح می‌شود این است که آیا انیشتین حرف آخر را می‌زند؟ احتمالا نه. این‌ پاسخ «نه»، نشان از ضعف علم نیست، بلکه نقطه قوتی برای این ابزار عقلانی بشر محسوب می‌شود. دکتر امیرحسن موسوی، پژوهشگر حوزه‌های فلسفه علم و تکنولوژی در‌باره این موضوع توضیح می‌دهد: «نهاد علم اساسا بر‌مبنای شک سازمان یافته است. علم بر‌مبنای انتقاد، شکاکیت و حتی گاهی وقت‌ها حمله‌های تند‌و‌تیز به نظریات قبلی پیش می‌رود. این شکاکیت، طبیعت کار علمی و موتور پیش‌برنده علم است. از دل همین حمله‌ها و دفاع‌ها ظرفیت‌های یک نظریه، به منصه ظهور می‌رسد و خیلی وقت‌ها ایده‌ها و خلاقیت‌های جدید، مجال بروز پیدا می‌کنند».

 

موسوی درباره قدرت نظریات پذیرفته‌شده علمی اضافه می‌کند: «وقتی یک نظریه به عنوان نظریه تأیید‌شده اکثریت یک جامعه علمی مطرح می‌شود، مثل نظریه تکامل یا مهبانگ، یعنی بخش‌ها و ابعاد گوناگون این نظریه‌ها، سال‌ها و یا حتی صدها سال در قالب هزاران پایان‌نامه و مقاله علمی پژوهشی مطرح شده، بررسی شده و تا به حالا نسبت به همه نظریات رقیب در پاسخ به ایرادات و تبیین پدیده‌ها موفق‌تر بوده یا بهتر است بگوییم فعلا موفق‌تر بوده‌اند». این موضوع نشان می‌دهد که علم به عنوان یک نهاد خود‌تصحیحی و پویا، دائما با هدف بهبود و توسعه خود، تلاشی بی‌وقفه می‌کند.

 

چرا باید به علمی که یقینی نیست، اعتماد کنیم؟

 

حالا اگر کسی بپرسد‌ پس چرا باید به علمی که خودش می‌گوید احتمالا حقیقت نهایی برایش وجود ندارد و شاید بهترین توصیف امروزش از جهان، با چندین سال آینده آن متفاوت‌تر باشد، اعتماد کنیم؟ موسوی در پاسخ به این سؤال می‌گوید: «از کسی که ادعا می‌کند علم یقینی نیست پس نباید به آن اعتماد کرد، باید پرسید: کدام دستگاه معرفتی بشر یقینی است و می‌توان در زندگی واقعی و کاربردهای عینی به آن اعتمادی مطلق داشت؟ با همین علم غیر‌قطعی و نا‌تمام ما توانسته‌ایم مریخ‌نورد‌هایمان را روی مریخ بنشانیم، خاکش را تجزیه‌و‌تحلیل کرده و در قطب‌های آن یخ پیدا کنیم».

 

 تنها ابزار عقلانی بشر برای کشف واقعیت

 

تمامی نظریه‌های علمی کنونی ما، از مدل استاندارد ذرات بنیادی تا نظریه انفجار بزرگ، ماده و انرژی تاریک، تورم کیهانی و فراتر از آن، همگی موقتی هستند. این نظریه‌ها جهان را با دقت بالایی توصیف می‌کنند و در زمینه‌هایی، موفق به توضیح آن شده‌اند که تمامی چارچوب‌های قبلی ناکام مانده‌اند. مهم است که بدانیم‌ علم هرگز ادعای کشف حقیقت مطلق کیهان را نداشته و ندارد. با ‌وجود این، علم همچنان تنها ابزار عقلانی بشر است که هم کار می‌کند و هم می‌توان به آن تکیه کرد. با اینکه نتایج علمی موقتی هستند، اما همچنان بهترین و معتبرترین روش‌ها‌ برای فهم و کشف واقعیت را ارائه می‌دهند.