|

یادآور زیبایی و شکنندگی زندگی

«اینجا» داستان کسانی است که در یک مکان زندگی می‌کردند، می‌خندیدند و عشق می‌ورزیدند؛ اما نه در یک زمان. فیلم اینجا (Here) محصول ۲۰۲۴ را که در ژانر فانتزی و درام به اکران درآمد، باید از پیشگامان تلفیق یک فیلم با هوش مصنوعی دانست.

یادآور زیبایی و شکنندگی زندگی

فرزانه متین: «اینجا» داستان کسانی است که در یک مکان زندگی می‌کردند، می‌خندیدند و عشق می‌ورزیدند؛ اما نه در یک زمان. فیلم اینجا (Here) محصول ۲۰۲۴ را که در ژانر فانتزی و درام به اکران درآمد، باید از پیشگامان تلفیق یک فیلم با هوش مصنوعی دانست. این اثر به کارگردانی رابرت زمیکس، برنده اسکار، است که به همراه اریک روث، فیلم‌نامه را نوشته‌. زمانی که فیلم زمیکس راهی سینماها شد، حواشی از خود فیلم سبقت گرفت؛ چراکه این فیلم‌ساز دقیقا ۳۰ سال پس از اکران فیلم شاهکارش، فارست‌گامپ، همه عوامل و بازیگران۳۰ سال پیش را دور خود جمع کرد و فیلم جدیدی به نام «اینجا» ساخت. اثری دلپذیر، جاه‌طلبانه و جرئت‌مند که تکنولوژی را در سینما به رخ کشاند. تام هنکس، رابین رایت، پل بتانی و کلی رید در این فیلم به ایفای نقش پرداختند.

«اینجا» که براساس رمان گرافیکی به همین نام نوشته ریچارد مک گوایر، ساخته شده، به داستان وقایع یک خانه و ساکنان آن از گذشته تا آینده می‌پردازد.

آنچه «اینجا» را از سایر فیلم‌ها متمایز می‌کند، علاوه‌بر ایده‌ای جدید برای داستان‌سرایی، فقط با یک زاویه دید که دوربین در یک‌ مکان ثابت قرار گرفته است برای مخاطب، یک روایت غیرسنتی را تعریف می‌کند و او را به یک سفر متفاوت می‌برد. «اینجا» اثری است که دائم فلش‌بک‌های غیرمعمول به زمان‌های خیلی دور و نزدیک می‌زند. بیننده با یک تکه زمینی روبه‌روست که داستان حیات روی کره زمین را تماشا می‌کند. از دایناسورها و عصر یخبندان تا ورود به قرن بیست‌ویکم و شیوع ویروس کووید۱۹. از‌این‌رو ساختار روایی فیلم نو است و مخاطب تابه‌حال با این‌گونه قصه‌پردازی مواجه نشده است. او با خانواده و فرهنگ‌های مختلفی در یک خانه روبه‌رو می‌شود: از خانواده خلبان، خانواده ایتالیایی، خانواده ال و رز، خانواده سیاه‌پوست و مکانی که بومی‌های آمریکا در آنجا سکنی گزیده بودند و آن همسایه روبه‌رویی مرموز و‌ سیاست‌مدار، بنجامین فرانکلین.

داستان شبیه طرح‌های چندپاره‌ای است که خالق آنها را مانند پازل کنار یکدیگر چیده است. اینجا به طرز مبتکرانه‌ای بازه‌های زمانی مختلف را در هم‌ می‌آمیزد و زندگی و احساسات را به گونه‌ای با هم ترکیب می‌کند که عمیقا حس نوستالژیک و قابل ربط جهانی دارد. اینکه اظهار می‌شود فیلم، ضعف اساسی در قصه‌گویی دارد را شاید بتوان پذیرفت اما اینکه بار احساسی ندارد، باید گفت «اینجا» اثری قابل احترام است که با داستان‌سرایی بصری و‌ نماهای مستطیلی، احساس مخاطب را قلقلک می‌دهد.

تمرکز اصلی زمیکس روی خانواده ال و رز و خانواده فرزندشان ریچارد با بازی تام هنکس است که هفت دهه از زندگی آنها را برای تماشاگر شرح می‌دهد. اوج فیلم زمانی است که مارگارت، با بازی رابین رایت، به عنوان زوج تام هنکس وارد قصه می‌شود. سازنده با استفاده از جلوه‌های بصری پیشرفته از جمله Metaphysic live، چهره این‌ د‌‌و نفر را از ۱۸سالگی تا میانسالی به شکلی بی‌نقص، نمایش می‌دهد. رابطه تام هنکس و رابین رایت که یادآور فیلم به‌یادماندنی و تحسین‌برانگیز فارست‌گامپ است، باعث می‌شود خاطره‌ها زنده شود.

فارست‌گامپ که آن هم با اقتباسی از رمانی با همین نام نوشته وینستون گروم توسط رابرت زمیکس ساخته شد، در سال ۱۹۹۴ به عنوان پرفروش‌ترین فیلم شناخته و نامزد دریافت ۱۳ جایزه اسکار شد که در بخش‌های بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین فیلم‌نامه اقتباسی، بهترین تدوین فیلم و جلوه‌های ویژه اسکار را دریافت کرد و در سایت IMDb، در لیست یازدهمین فیلم 250 فیلم برتر قرار گرفت.

یکی دیگر از عواملی که در خدمت فیلم است، موسیقی متن اثرِ آلن سیلوستری است که بر گوش مخاطبان دلنشین می‌نشیند و در نهایت تمامی این‌ مجموعه سعی کرده‌اند مخاطب ۹۵ دقیقه تجربه لذت‌بخش با ریتم تند داشته باشد. هرچند فیلم‌ساز بیشتر درگیر فرم، تکنیک‌های تدوین و استفاده از هوش مصنوعی بود.

فیلم «اینجا» از اساس با سؤالات فلسفی در باب جست‌وجوی ماهیت واقعی زندگی انسان و‌ جهان هستی، مخاطب را به چالش می‌کشاند. آیا زندگی پوچ است؟ آیا می‌توان فقط در یک مکان، زمان را متوقف کرد؟ آیا چرخه زندگی فقط با تولد و مرگ در جریان است؟ روایتی که اینجا در مورد آن مباحثه می‌کند، یک روایت جهان‌شمول است که بیننده را وادار می‌کند از قاب سینما به آن‌ نگاه کند و این تکنیک هم‌زمان از طریق دو صفحه نمایش که زمان‌ها را در هم می‌آمیزد، چالش‌برانگیز است، مخاطب را گاهی به قعر جهان هستی می‌برد و گاهی به اوج.

از ابتدا همگان با دیدن فیلم، شاهد ذره‌ای بسیار کوچک از جریان زندگی در این هستی هستند. این فیلم با درون‌مایه تفکربرانگیزی که دارد، به کاوش تکان‌دهنده از دایره زندگی می‌پردازد. انسان‌ها می‌میرند اما خاطراتشان با آنها دفن نمی‌شود و در همان‌ مکان باقی می‌ماند. در و دیوار، پنجره و شومینه خانه و حتی زمینی که این بنا روی آن ساخته شده، هزاران قصه ناگفته دارد که سازنده سعی کرد تا حدودی داستان‌های مربوط به ریچارد و مارگارت را در آن مکان بازگو کند. بسیاری از مخاطبان پس از تماشای فیلم «اینجا» به این باور رسیدند که زندگی فوق‌العاده است و برای برخی دیگر به این معنی بود که زندگی فقط همین است؟ زمیکس اثری را خلق کرده که خوب و بد بودن داستانش مدیون احوالات درونی بیننده پیش از تماشای فیلم است. اگر مخاطب سرزنده‌ و سر حال باشد، حتما فیلم را دوست خواهد داشت و به تداوم حال خوبش نیز کمک می‌کند و برعکس مخاطبی که غمگین و با احوالی افسرده به تماشای این اثر هنری بنشیند، اثر را رقت‌انگیز خطاب خواهد کرد.

خارج از هرگونه شعارگویی باید گفت، «اینجا» داستان‌هایی را آشکار می‌کند که در طول زمان‌های جداگانه رخ داده اما بااین‌حال با یکدیگر پیوند دارند که ماحصل آن می‌شود تاریخ آمریکا. پیرنگ داستان، قوی و محکم است. بازی تام هنکس و رابین رایت دارای عمق است و آنچه این اثر را زیباتر کرد، سکانس نهایی آن است که بالاخره دوربین پس از ۹۵ دقیقه سکون، به دور کاراکترها می‌چرخد و سپس از پنجره خانه مورد نظر خارج می‌شود و خانه داستان را در اکستریم لانگ‌شات به نمایش می‌گذارد.