آیا برجام حداقلی در راه است؟
مقامات جمهوری اسلامی ایران و اصولگرایان مجلس در شرایطی علائم مثبتی برای احیای برجام دادهاند که کشور در سیاست داخلی و خارجی با شرایط کاملا متفاوتی در مقایسه با اوایل شهریور گذشته که مذاکرات متوقف شد، مواجه است.
مقامات جمهوری اسلامی ایران و اصولگرایان مجلس در شرایطی علائم مثبتی برای احیای برجام دادهاند که کشور در سیاست داخلی و خارجی با شرایط کاملا متفاوتی در مقایسه با اوایل شهریور گذشته که مذاکرات متوقف شد، مواجه است. در داخل، فشارهای سیاسی و اقتصادی به گونهای است که در چند دهه اخیر بیسابقه بوده است. در سیاست خارجی نیز شوک روانی ناشی از سفر رئیسجمهور چین به عربستان و ادعای استفاده از پهپادهای ایرانی در جنگ اوکراین محیط سیاست خارجی کشور را دگرگون کرده و با وجود انتظار برخی مقامات، گشایشی نیز در نتیجه جنگ اوکراین و بحران انرژی ایجاد نشده و از «زمستان سرد در اروپا» نیز هنوز خبری نیست. ضمن اینکه در این مقطع زمانی، مشکلات فزاینده روسیه در جنگ فرسایشی در اوکراین و احتمال لطمهخوردن به موقعیت پوتین در داخل روسیه فاکتور جدیدی است که وارد معادله شده است. از نظر نظم بینالمللی نیز جنگ اوکراین حداقل موجب همگرایی بیشتری در کمپ شرق نشده است. ارسال علائمی مبنی بر آمادگی ایران برای مذاکره و احیای برجام در چنین بستری دیده خواهد شد. در چنین شرایطی، واکنش سرد طرف غربی به این علائم سه سؤال را مطرح کرده است:
1- آیا با توجه به مواضع غرب، میتوان به ازسرگیری مذاکرات احیای برجام امیدوار بود؟
2- در صورت بازگشت غرب به مذاکرات، انتظار احیای چگونه برجامی را میتوانیم داشته باشیم؟
3- شرایط بعد از احیای احتمالی برجام چگونه خواهد بود و مهمتر از آن منتظر چگونه رابطهای با غرب بعد از احیای برجام میتوان بود؟
درباره سؤال نخست، به نظر میرسد غرب با وجود اکراهی که نشان میدهد، تحت شرایطی دیر یا زود به مذاکرات برخواهد گشت و در این رابطه، فروکشکردن اعتراضات در ایران و چگونگی نقش ایران در بحران اوکراین دو عامل مؤثر خواهند بود. اکراهی که اکنون آمریکا و به درجات بیشتری اروپا نشان میدهد، میتواند به دو دلیل باشد: نخست اینکه آنها نگران عوارض منفی مذاکره و مصالحه با ایران در سیاست داخلی خود هستند. یکی از ویژگیهای شرایط جدید، موضع نسبتا منفیتر اروپا در مقایسه با آمریکاست. بهطور سنتی چون اروپا به منطقه ما نزدیکتر و آسیبپذیریاش در قبال بحرانها در خاورمیانه بیشتر است و نیز پیوسته مشتاق دسترسی به بازار ایران بوده، همیشه در مجموع تمایل بیشتری به کار با ایران داشته است؛ اما اینبار واکنش مقامات اروپایی به علائم طرف ایرانی یا مثل موضع آلمان منفی بوده یا سکوت. درحالیکه مقامات آمریکایی همچنان دیپلماسی را بهترین راهحل اعلام میکنند اما میگویند فعلا احیای برجام در دستور کارشان نیست، مقامات اروپایی مدتهاست که دیگر از دیپلماسی به عنوان راهی برای حل مشکل با ایران سخن نگفتهاند و حتی سخنگوی وزارت خارجه آلمان چهارشنبه گذشته گفت: «آلمان دلیلی برای بازگشت به مذاکرات با ایران نمیبیند» و «فعلا هیچ نشانه یا دلیلی برای ازسرگیری مذاکرات با ایران وجود ندارد». با این حال، بورل به عنوان مسئول سیاست خارجی اروپا همچنان میتواند نقش مفیدی در شکستن یخ بین طرفین ایفا کند، هرچند او نیز ظاهرا با توجه به توییت انتقادیاش بعد از ملاقات با آقای امیرعبداللهیان در اردن، خود را در شرایط دشواری برای انجام وظایف هماهنگی میبیند. با این حال، مسیر بورل فعلا تنها مسیر باز است و با وجود آن دلیلی ندارد که کشور بزرگ ایران به کشورهای ذرهای متوسل شود که همین اخیرا نیز در بیانیه مشترک با چین بر مواضعی خصمانه علیه ایران صحه گذاشتند.
در پاسخ به سؤال دوم میتوان احتمال داد که در شرایط جدید غرب همچنان «متن نهایی» هشتم آگوست بورل و احیای عین برجام 94 را مبنای کار قرار دهد و مانند گذشته حاضر به مذاکره درباره برخی موضوعات با ادعای اینکه فرابرجامی هستند، نباشد. اگر سخنان اخیر آقای کمال خرازی را مبنا قرار دهیم، طرف ایرانی نیز ممکن است آماده مسکوتگذاشتن این موضوعات باشد. در این صورت، تنها مسائل پادمانی باقی میماند که ممکن است طرف مقابل همچنان روی بندهای مربوطه در «متن نهایی» بورل اصرار و آن را مسئله ایران و آژانس قلمداد کند. همچنین ممکن است در جریان اجرای برجام در عمل نیز شاهد سختگیریهای بیشتری از سوی غرب باشیم.
سؤال سوم و مهمتر این است که احیای برجام در این شرایط تا چه حد میتواند در جهت عادیسازی روابط تجاری و اقتصادی ایران با جهان که در بند 29 برجام و نیز در مقدمه قطعنامه 2231 از آن سخن رفته، عمل کند. محتمل است که برجام جدید در مقایسه با برجام 94 دستاورد کمتری برای ایران داشته باشد و در صورت تداوم شرایط موجود از حد تسهیل فروش نفت و دیگر اقلام و مبادلات تجاری و عملیات بانکی مربوطه فراتر نرود و چندان مشوق همکاریهای اقتصادی نباشد. سابقه خروج آمریکا از برجام و تحولات چند ماه گذشته و نیز مسائلی مثل در محاق بودن FATF ممکن است شرکتها و بانکهای بینالمللی را بیش از گذشته نسبت به کار با ایران بیمیل کرده باشد.
بهعلاوه، برجام مطابق مقدمه آن قرار بود «به نحوی مثبت به صلح و امنیت بینالمللی و منطقهای کمک کند». اکنون اگر چنین دورنمایی وجود نداشته باشد، محتمل است که علاوه بر احیای حداقلی برجام، طرفهای غربی از راههای دیگری مانند تحریمهایی ذیل عناوین دیگر در جهت کاستن از عواید برجام برای ایران بکوشند. سؤال دیگر این است که آیا در شرایط جدید غربیها از طریق تحریمهای غیرمرتبط به برنامه هستهای، پیگیر «گام بعدی» که بایدن در ابتدای کار مطرح کرد، یعنی «مذاکره برای یک توافق قویتر و طولانیتر» و نیز مذاکره درباره «بندهای غروب» نخواهند شد؟ بندهای غروب محتمل است که بلافاصله مد نظر قرار گیرند؛ چراکه مطابق برجام محدودیتهای موشکی علیه ایران باید در اکتبر 2023 برداشته شود و قطعنامه 2231 و مکانیسم ماشه مندرج در آن در 2025 و محدودیتهای غنیسازی در 2030 منقضی شوند.
اینها و شاید بیشتر از اینها سؤالها و ابهامهایی است که در این مقطع زمانی مطرح است و سیاست خارجی معمول و سنتی جمهوری اسلامی ایران بعید است بتواند مواجهه موفق و مطلوبی با آنها داشته باشد. به این دلیل، تحولی در سیاست خارجی ضروری است.