|

ما و زلزله ترکیه

هرچند زلزله 7.8 ریشتری ترکیه که‌ حدود دو دقیقه به طول انجامید، استثنائی است که به قول صاحب‌نظران هر صد سال یک بار روی می‌دهد؛ اما هیچ استبعادی ندارد که این استثنا به قاعده نزدیک شود و در فاصله زمانی کوتاه‌تری رخ دهد، به‌علاوه فقط زلزله 7.8 ریشتری به مدت‌زمان دو دقیقه آسیب‌رسان نیست

هرچند زلزله 7.8 ریشتری ترکیه که‌ حدود دو دقیقه به طول انجامید، استثنائی است که به قول صاحب‌نظران هر صد سال یک بار روی می‌دهد؛ اما هیچ استبعادی ندارد که این استثنا به قاعده نزدیک شود و در فاصله زمانی کوتاه‌تری رخ دهد، به‌علاوه فقط زلزله 7.8 ریشتری به مدت‌زمان دو دقیقه آسیب‌رسان نیست؛ بلکه حسب کیفیت تأسیسات ایجادشده، زلزله‌های ضعیف‌تر و با مدت کمتر هم می‌تواند خسارات جانکاهی به بار آورد همان‌طور که زلزله 5.8 ریشتری خوی، هم‌وطنان ما را مصیبت‌زده و آواره و مستأصل کرد و انرژی بسیاری صرف امدادرسانی به آنان شد و البته هر چقدر هم کمک‌رسانی خوب باشد، جبران مافات نمی‌کند. ‌اگر به خود نگاهی بیندازیم، می‌توانیم به این درک برسیم که زلزله‌ای شبیه زلزله ترکیه در کشور ما می‌تواند پیامدهای بسیار ناگوارتری را به همراه داشته باشد. علاوه بر آنکه هنوز بسیاری از ساختمان‌های روستاها از خشت و گل یا حداکثر آجر ساخته شده، بسیاری از ساختمان‌های داخل تهران و به‌خصوص نقاطی مانند اطراف تهران یا کرج مانند محمدشهر و کمال‌شهر به نحو بسیار محسوسی بی‌ضابطه و بی‌قاعده ساخته شده است و ساختمان‌های تهران هم که ظاهرا زیر نظر مهندسان ناظر نظام مهندسی ساخته شده و ساخته می‌شود، بدون هیچ نظارتی و صرفا با امضای مهندسان ناظر احداث می‌شود. مهندسان ناظر می‌گویند حق‌الزحمه ما بسیار کم است؛ بنابراین ما اوراق نظارت را بدون حضور در محل و بدون بازرسی و اطمینان از کیفیت کار امضا می‌کنیم و هیچ‌کس هم به این فساد رسیدگی نمی‌کند؛ درحالی‌که همه می‌دانند. باعث تأسف است که سه نهاد وزارت مسکن و شهرسازی، نظام مهندسی و شهرداری تهران در بدو دچار اختلاف هستند و در کشمکش فی‌مابین هیچ مقامی هم حرف آخر را نمی‌زند و کشمکش‌ها باقی است؛ یعنی ساختمان‌ها همچنان بدون نظارت ساخته می‌شود و شهرداری هم عدم خلاف و پایان کار صادر می‌کند. البته بحران ساخت‌وساز و فساد ساخت‌وساز رسمی، به‌ جز ساختمان‌هایی است که نه پروانه ساخت دارند و نه کسی به بازدید آنها می‌رود و به‌ صورت خودجوش و بدون هیچ‌گونه ضابطه‌ای و صرفا با فساد جاری بین مسئولان و مالکان ساخته می‌شود که آن جای خود دارد. باید یقین کرد که در امر ساخت‌وساز کشور ما با بحران روبه‌رو است. سال‌هاست در تهران روی گسل شمال شهر و در کوچه‌های حتی شش‌متری اجازه احداث ساختمان‌های بلندمرتبه داده می‌شود. در روی گسل جنوب تهران که وضع خطرناک‌تری دارد، این موضوع تکرار شده است. فهمی بین برخی مسئولان بوده و هست که می‌گویند به مردم کاری نداشته باشید، خودشان می‌دانند چه کار می‌کنند. از این تفکر و از فسادهای عادی‌شده و از اختلاف بین نهادها و نبود قاطعیت و دانش و احاطه کافی مسئولان بالاتر، بحران کیفیت مسکن در ایران، چه از لحاظ محل احداث، چه از لحاظ الگوی ساخت‌وساز و چه از لحاظ نظارت برای پایداری ساختمان‌ها وضع موجود ناپایدار پدید آمده ‌ و معلوم است که چنین آنارشیسمی به نظم گرایش پیدا نخواهد کرد و فقط باید دعا کرد که زلزله نیاید. البته هرچه بهسازی کنیم، تأسیسات ما نه‌تنها در مقابل دو دقیقه حتی یک دقیقه یا 30 ثانیه زلزله 7.8 ریشتری هم مقامت نخواهد کرد؛ ولی این امر دلیل آنکه در برابر زلزله‌های معمول 6 تا 6.5 ریشتری مقاوم‌سازی نکنیم، نمی‌شود؛ اما فقط شعار می‌دهیم که چهار میلیون خانه در چهار سال می‌سازیم. خوب است بگوییم تکلیف میلیون‌ها خانه‌ای که مقاوم به زلزله نیست، چه خواهد بود؟ البته بحران مسکن ناشی از زلزله تنها بحران موجود در ایران نیست. بحران تخریب خانه‌ها و اماکن عمومی به دلیل نشست زمین در شهرهایی مانند اصفهان خود داستان جدایی‌ است. این را هم می‌دانیم که اینک کشور ما دچار بحران‌های متعدد شده است و هیچ برنامه‌ای هم برای مقابله با آن وجود ندارد و در عوض فرهنگ مصرفی ناشی از دیدگاه موجود اداره کشور بر آن حکمفرما شده است. شاید برخی ‌اطلاق امر بحران بر پدیده‌های کشور را برنتابند و چشم خود را برآن بسته نگه دارند؛ اما ایران بدون حل مسائل درونی آن پایدار نخواهد بود. البته مردم به ایران، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی علاقه‌مندند؛ اما آنان به این اطمینان کرده‌اند که مسئولان برای حفظ و حراست میهن‌شان و پرتوان‌شدن انقلاب اسلامی تدابیر لازم را اتخاذ می‌کنند. اگر نه این است، خوب است مسئولان درخصوص بحران‌های پدیده‌های زیر برنامه ارائه دهند. متأسفانه لایحه بودجه سال جاری که توجهی به این بحران‌ها نکرده و قانون برنامه پنج‌ساله ششم هم به اجرا درنیامد و خبری هم از قانون برنامه هفتم‌ ‌ نیست. اگر می‌خواهیم بیشتر درمورد بحران‌ها و چالش‌ها یا هر نام دیگری که می‌خواهیم به آن دهیم، بدانیم، می‌توانیم سرفصل آنها را برشماریم. مقاومت‌نداشتن ساختمان‌ها و تأسیسات در مقابله زلزله و نشست دائم زمین، وضعیت آب و فاضلاب در کشور، آلودگی آب و خاک و هوا، مصرف روزافزون انرژی و ناتوانی در به‌کارگیری انرژی پاک، اعتماد عمومی، انزوای بین‌المللی، مهاجرت، تورم و عدم زایندگی اقتصادی، اصطلاحات ساختاری سیاسی، اینترنت، بسته‌شدن باب گفت‌وگو، عدم تبعیت مردم از مقررات، کاهش اقتدار واقعی دولت، مسائل تأمین اجتماعی و جمعیت سالمند. آیا می‌توان گفت که این پدیده‌ها به مرز بحران رسیده است؟ شاید برخی پاسخ مثبت به این سؤال را اغراق‌آمیز بدانند؛ ولی همه می‌دانیم اطلاق بحران به پدیده‌ها زمانی است که برای رفع مشکلات آن پدیده راه‌حل و توانی معمولی وجود نداشته باشد و چنین است که ما برای هیچ‌کدام از موارد ذکرشده راه‌حل، برنامه و دستورالعملی نداریم و امکانات ما صرفا صرف مصرف و مصرف می‌شود.