قصهگویی انتخاباتی
معمولا برای گروه بزرگی از رأیدهندگان، انتخابات در گرو دو چیز است؛ اول امید، دیگری شور و هیجان. بیامید، هیجانی نمیآید. بیشتر نامزدها هرکدام تلاش میکنند امیدها بدهند و در قامتی پیامبرگونه به شکل یک منجی جلوه دهند که انبوه مشکلات چون مومی در دست آنهاست که به سادگی حل میشوند. آنها هر اندازه در قدرت و توانایی خود بیشتر بگویند، ناامیدی بیشتری نسبت به خود خلق میکنند.
1- معمولا برای گروه بزرگی از رأیدهندگان، انتخابات در گرو دو چیز است؛ اول امید، دیگری شور و هیجان. بیامید، هیجانی نمیآید. بیشتر نامزدها هرکدام تلاش میکنند امیدها بدهند و در قامتی پیامبرگونه به شکل یک منجی جلوه دهند که انبوه مشکلات چون مومی در دست آنهاست که به سادگی حل میشوند. آنها هر اندازه در قدرت و توانایی خود بیشتر بگویند، ناامیدی بیشتری نسبت به خود خلق میکنند. جامعه ایران، در چهار دهه گذشته تجربهای غنی از سیاست و نیروهای سیاسی و مقامات مملکتی به دست آورده است. نمیدانم شباهت سخنان برخی از نامزدها با حرفهایی که در میان مردم رایج است را باید به حساب دانایی مردم گذاشت یا کمدانی نامزدها. احتمالا فرض دوم به واقعیت نزدیکتر است، خصوصا آنکه آنها تجربه خود را سالها پس دادهاند و کارنامه آنها معلوم است. وزنهبرداری که تا به حال وزنه 100 کیلو را هم نتوانسته بلند کند و از دستش به روی سکو و تماشاچیان افتاده، وقتی وعده از وزنه 200-300 کیلویی میدهد، ناامیدی میسازد و مایه طنز و شوخی میشود. وعده و شعار باید به قواره نامزدها بیاید و خصوصا با واقعیتهای موجود منطبق باشد.
2- محتوای گفتاری بیشتر نامزدها، بسیار شبیه است به آنان که الگوی گفتاری آنان این است که معتقد به شرکت در انتخابات نیستند؛ اگرچه در دو قطب مخالف قرار دارند. به اعتقاد مخالفان شرکت در انتخابات، انتخابات زمانی معنادار است که منتهی به انتخاب رئیسجمهوری شود که بتواند قانون اساسی را تغییر دهد، حضور نظامیان در سیاست و اقتصاد را از میان بردارد، آزادیها را یکجا تأمین کند و... . هر دو گروه افقهای بسیار دوری را نشان میدهند که با چشم غیرمسلح هم نمیتوان آنها را دید. اکثر نامزدها خود را از آینههای ذرهبینی نمایش میدهند و رخت قهرمانان اساطیری بر تن میکنند که حلال مشکلات هستند. آن گروه مخالف در چارچوب الگوی گفتمانی خود میخواهد چنین قهرمانی پیدا شود در قامت منجی.
3- در این میان آنچه دیده نمیشود، واقعیتهای موجود است. واقعیتهایی که به تلخی و سرعت در سراشیبی حرکت میکند. دشوارترین عارضهای که اینک گریبانگیر جامعه ایران است، اختلال نهادی نظم است. حقوق و اخلاق به عنوان دو منبع مهم تولید نظم و انسجام اجتماعی، دچار وضعیتی نابهنجار و گسستهاند. هر برنامهای برای بهبود وضعیت در اقتصاد، جامعه، سیاست یا فرهنگ، پیش از هرچیز نیازمند نظمی پایدار و مستمر است که به آن برنامه فرصت اجرا و تحقق بدهد. در وضعیت بیثباتی ناشی از بینظمی، هیچ برنامهای امکان موفقیت ندارد. تقریبا غیر از قوانینی مثل قانون مدنی و قانون ثبت و قانون تجارت، هیچ قانونی در ایران وجود ندارد که بیش از یکی، دو سال دوام داشته باشد. بدتر از این تصویب نامهها و آییننامهها و بخشنامهها هستند که عمرشان اغلب به سال هم نمیرسد. این کشتی بیلنگر چگونه میخواهد به مقصد برسد.
4- وقتی سخن به اینجا میرسد، میگویند دستگاههای اجرائی قانون را درست اجرا نمیکنند. این فقط نیمی از واقعیت است. نیم دیگر وضعیت ناکارآمد قانوننویسی و قانونگذاری در ایران است که ذهنی، آمرانه و غیرعلمی است. قانونگذار ایرانی بر اساس آرزوهای گروهی خود قانون مینویسد نه واقعیتها و نیازهای جامعه و علاقه فراوان دارد که در تمام روزنههای زندگی خصوصی مردم، تا حد لباس و بستر آنها دخالت کند. اینکه فقط 30 درصد قانونی مثل قانون برنامه ششم توسعه اجرا میشود، فقط ناشی از ناتوانی دستگاه اجرائی نیست بلکه خود قانون نیز مشکل داشته است که نتوانسته واقعیتهای دستگاه اجرائی را درک کند.
5- گروههایی که اسلامیت قانون اساسی و نظام را بر جمهوریت آن برتری میدهند و چهار نامزد نیز در بین نامزدها دارند، طبعا دست خود را برای بیتوجهی به قانون بازتر میبینند. زیرا قانون زاده جمهوریت نظام است که در کنار اسلامیت نظام با رعایت موازین اسلامی وضع میشود. اما وقتی رکنی بر رکن دیگر رجحان مییابد، طبیعی است که قانون اهمیت خود را از دست میدهد و میتواند به سادگی نادیده گرفته شود. این دیدگاه به شدت به اختلال نظم کمک میکند و نمیتواند نظم پایدار خلق کند. روایت قانون فراگیر و همهجانبه است.
6- در چنین شرایطی نشاندادن افقهای دور جز قصهپردازی نیست که بزرگان آینههای ذرهبینی روایت میکنند. در قبال رأی رؤیاهایی میفروشند که از میان آنها کابوس در میآید. رئیسجمهور نمیتواند قصهگویی باشد که آخر قصهاش این درآید که «بالا رفتیم ماست بود، پایین اومدیم دوغ بود، قصه ما دروغ بود». شاید وقت شنیدن این شعارها هیجانی تولید شود ولی مانند هیجان همان قصههاست. در انتخابات پیشرو باید زیاد دنبال امید بود ولی دنبال هیجان عکس افقهای دور نه. در پزشکی وقتی حال بیمار بحرانی است و تب و فشار خون و... بالا و پایین میرود، پزشکان اولین کاری که میکنند تثبیت حال بیمار است بعد میروند سراغ درمان. حال ایران بحرانی است.