|

بادامچیان، دبیرکل حزب موتلفه:

وزیری که نمی تواند نان و پنیر و تخم مرغ مردم را سامان دهد باید برود

دبیرکل حزب موتلفه گفت: کسی که نمی تواند نان، پنیر و تخم مرغ مردم را سامان دهد معلوم است که توانایی وزارت ندارد، هرچند آدم خیلی خوبی هم باشد... بنابراین برای چه به ایشان وزارت دادند؟ برای انجام همین وظایف ، از او برنامه خواستند. اما هیچکدام را نتوانسته انجام دهد.

وزیری که نمی تواند نان و پنیر و تخم مرغ مردم را سامان دهد باید برود

به گزارش خبرآنلاین، رئیس جمهور هنگام انتخاب وزرای دولت یا سیاستش انتخاب وزیر از همه گروه‌ها مثل شهید رجایی است که یک کابینه همه جانبه (فراجناحی) انتخاب کرد و می گفت کابینه من  ۳۶ میلیونی است و هنگام انتخاب می پرسید چه کسی بهترین است لذا قویترین ها را از سلیقه چپ، از لیبرال‌های خوب و ...  انتخاب کرد؛ یا شخصی مثل آقای احمدی نژاد است که معتقد بود برای اداره کشور از تیم خاص خودش باید انتخاب کند.

 

دبیرکل حزب موتلفه به طور مشروح درباره انتخابات های گذشته و میزان مشارکت مردم، دولت رئیسی و میزان توانمندی آن در اداره کشور، و ...سخن گفت. در بخش نخست این گفت و گو ، اسدالله بادامچیان، از شیوه انتخاب وزرا و عملکرد آنان در دولت رئیسی را نقد کرد تا جایی که برکناری وزیر صمت را ضروری دانست. او می گوید اگر رئیس جمهور بود، وزراء را فقط از حزبش انتخاب نمی کرد. او از کابینه فراجناحی شهید رجایی که متشکل از «چپ ها و لیبرال های خوب» بود، به نیکی یاد می کند و معتقد است رئیسی ، می توانست بهتر از این ها در انتخاب وزرا می تواند عمل کند.

بادامچیان میزان مشارکت ۴۸.۸ درصدی مردم ایراندر انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ را در قیاس با مشارکت انتخاباتی ۳۰ درصدی مردم فرانسه می ستاید اما در جای دیگری از گفت وگو ، از دلایل اصلی کاهش مشارکت مردم را نارضایتی از دولت روحانی می داند. او وزن رد صلاحیت ها به ویژه رد صلاحیت و یا عدم احراز صلاحیت علی لاریجانی رئیس سابق مجلس شورای اسلامی را به اندازه عملکرد روحانی در کاهش مشارکت مردم موثر نمی داند. گفت و گو با دبیرکل حزب موتلفهاز نظرتان می گذرد:

 

نقش حزب موتلفه در انتخابات ریاست جمهوری را چگونه ارزیابی می کنید؟

در این باره به سه موضوع اساسی اشاره می کنم: اول مؤتلفه مجموعه‌ای است که در ۶۰سال گذشته طبق وظایف دینی‌ و تکلیف شرعی اش عمل کرده است ، این تکلیف شرعی گاه در معرفی نامزد و گاه در عدم معرفی نامزد است. دوم تکلیف را در شرایط زمان و مکان بررسی و اجرا می کند. در دوران فتنه ۸۸ آقای احمدی نژاد، نامزد بخشی از اصولگرایان بود ،اما ما در مؤتلفه هیچ وقت او را نامزد نکردیم مگر در دور دوم. به دلیل اینکه آمریکا صراحتا از میرحسین حمایت می کرد، ما به آقای احمدی نژاد و من مستقیما از ایشان خواستم نیاید تا نفری که مورد نظر نظام است بیاید، ولی شرایطی شد که ما از ایشان حمایت کردیم و هم خودم و هم مرحوم آقای حبیبی به نفع ایشان سخنرانی کردیم. سوم مسئله ما این است که جریان انقلاب در کجا دارد پیش می رود؟ من یک جزوه درون حزبی و آموزشی مفصل در مورد جریان‌های مثبت و منفی در انقلاب از سال ۴۱ تا ۱۴۰۱ تدوین کرده ام. بر اساس جزوه مذکور جریانی که خط امام شروع کرد، برای این نبود که ۴ مورد اصلاح انجام شود، اصل بر برقراری حاکمیت اسلام و ساقط شدن نظام‌های غیر اسلامی از جمله ستم شاهی بود. در سال ۵۹ آقای بهشتی در نامه ای به امام می گوید در اداره انقلاب دو بینش است، ما باید آن بینش اول را اداره کنیم. بنابراین اگر به سال ۱۴۰۰ رسیدیم و دیدیم که آمریکا حامی جریا ن اصلاح طلبان است، در مجلس کسانی را در فهرست ۳۰ نفره در شورای ائتلاف قرار می‌دهیم که آن ها را مناسب برای نمایندگی مجلس هم نمی دانیم ولی باید با هم یکی شویم تا برای آمریکایی ها جریان لیبرالیسم اول انقلاب که از سال ۵۷ در خدمت مرحوم آقای بازرگان آغاز شد، برای امریکایی ها مشخص شود که هیچ هستند.این جریان باعث شد در ۱۴۰۰ هم برای ریاست جمهوری نامزد معرفی نکنیم و نامزد اصلی ما هم در این زمینه آیت الله رئیسی شود. بعد هم یک اجماع عمومی پدید می آید که این برای انقلاب لازم است، پس ما در حقیقت دنبال ریاست جمهوری یا عدم ریاست جمهوری نیستیم بلکه دنبال حاکمیت ارزش‌ها و جریان صحیح انقلاب هستیم.

 

انتخابات ۱۴۰۰ را انتخاباتی رقابتی دیدید؟

اسلام و نظام جمهوری اسلامی نمی تواند اجازه بدهد آزاد بگذاریم حتی بی دین‌ها هم وارد انتخابات شوند، ملت مسلمان هم نمی توانند خلاف اسلام عمل کنند، من و شما هم که خودمان سیاسی هستیم می دانیم انتخابات ریاست جمهوری امریکا یا انتخابات نخست وزیری انگلستان دست مردم نیست. واقعیت این است که در انتخابات ۱۴۰۰ این آقایان آمدند و مردم به هرکسی دلشان می خواست می توانستند رای بدهند.

 

از جناح رقیب چه کسی آمد؟

آقای همتی و آقای مهرعلیزاده. شما می خواستید چه کسی بیاید؟

 

خیلی‌ها مایل بودند که بیایند ولی فضایی ایجاد شد که نتوانستند بیایند. شما به نوعی رد صلاحیت ها را تایید کردید ولی آقای لاریجانی ،فعال سیاسی درون نظام با سابقه هستند اما ایشان هم رد صلاحیت شدند، این، یک پالس منفی به جامعه و فعالان سیاسی می دهد که فضا باز نیست و اینجور نیست که حتی نیروهای داخل نظام هم بدون دغدغه رد صلاحیت بتوانند وارد گود رقابت شوند ...

آقای لاریجانی رد صلاحیت نشد بلکه عدم احراز صلاحیت شد.

 

الفاظ خیلی مهم نیست ، به هرحال، اجازه ندادند بیاید.

بالاخره این ها باید حل شود، رد صلاحیت توهین به آقای لاریجانی است، یک زمانی هست که آدم عدم احراز صلاحیت می شود...

 

ایشان این همه سابقه در نظام دارد، خود رهبری هم در سخنان شان تاکید کردند ، جفایی شده و باید جبران شود، برداشت شما از این رخدادها چیست؟

ما در یک نظام هستیم ، قانون اساسی داریم و مجبوریم تا زمانی که قانون اساسی‌مان عوض نشده به آن عمل کنیم.

 

معیارهایی که شما می گویید(قانون اساسی یا هر چیز دیگری) چرا اغلب دامن یک طیف را می گیرد و نامزدهای اصلی رقیب طیف دیگر را حذف می کند.

آقای لاریجانی از طیف ما بود. اغلب را ول کنید، لطف کنید بحث‌های این تیپی را نکنید، چون باید استدلال کنیم و آن وقت نمی توانید چیزی بگویید، چون می گویید میرحسین دستگیر شده ...

 

نکته موردنظر، تنگ‌تر شدن دایره رقابت است ...

هیچ تنگ نمی شود، هیچ نظامی اجازه نمی دهد کسی سر کار بیاید که مزاحم یا مخل نظام است و برای این هم در همه دنیا قانون وجود دارد.

 

الان ردصلاحیت لاریجانی ، مصداق کدام بخش سخنان شماست؟

یک کسی مخالف و یک کسی موافق لاریجانی بوده، من هم موافق ایشان بودم، با این همه در هرجای دنیا شورای تایید صلاحیت کاندیداها مشخص و همیشه هم مورد اعتراض عناصر سیاسی است. در ایران هم شورای نگهبان است که ما هم قانون اساسی و هم شورای نگهبان را قبول داریم، حالا شورای نگهبان گفت شما آقای بادامچیان با همه سوابقتان برای مسئله صلاحیت ریاست جمهوری جمهوری اسلامی ایران احراز صلاحیت نشده‌اید که ما بخواهیم شما را تایید صلاحیت کنیم و این حق شورای نگهبان است.

 

اگر مستندات روشن باشد بله!

ما یک مجرای قانونی در قانون اساسی داریم ، یابه قانون اساسی التزام داریم یا نداریم.اگر شما نظام و قانون اساسی کشور را هم قبول دارید، قانون گفته به هر دلیلی شورای نگهبان تصمیم گیر و پاسخگو است و دو بحث هم بیشتر ندارد، یا می گوید عدم صلاحیت که این عدم صلاحیت قانون می خواهد و باید مواد قانونی لازم شامل محکومیت های قضایی محروم کننده از حقوق اجتماعی و سایر موارد را داشته باشد دوم اینکه در رابطه با صلاحیت؛ آیا شخصی که یک مورد قانونی ندارد، خیلی آدم خوب و نماز شب خوان و اهل خیر هم است، اما برای ریاست قوه مجریه جمهوری اسلامی ایران که تمام این وظایف به عهده‌اش است صلاحیت دارد یا ندارد؟ اگر ببینند صلاحیت ندارد به او اجازه نمی دهند.

 

قبول دارید شورای نگهبان هم باید طبق قانون عمل کند، وقتی در نامه رسمی می گوید فرزندان شما فلان! و بعد مشخص می شود که این اشتباه است، باید پذیرفت شورای نگهبان معصوم نیستند ولی این بحث را برای مجال دیگری می گذاریم.

وقتی شما این موضوع را مطرح می کنید جواب دارد. این موارد مربوط به نظام است و من هم سرباز این نظام هستم. می گویید شورای نگهبان باید طبق قانون عمل کند، بله باید طبق قانون عمل کند و بر طبق همین قانون می گوید فرضا آقای فلان برای ریاست جمهوری صلاحیتش برای من احراز نشده است.

 

وقتی رهبری می گوید جفا شده ...

بحث را به جای دیگری نبرید، یک زمانی هست که رهبر نظرشان این است که شورای نگهبان تایید کند و شورای نگهبان هم تایید می کند.

 

سوای بحث تایید یا رد صلاحیت ، شورای نگهبان برای جبران جفای اثبات شده به لاریحانی چه اقدامی کرد؟

یک زمانی بحث شورای نگهبان و یک زمانی هم بحث اصولی داریم. بحث اصولی ما این است که آیا شورای نگهبان حق دارد کسی را که احراز صلاحیت نشده ، برای مسئولیت مهم ریاست جمهوری تایید کند یا خیر؟ بله طبق قانون اساسی حق دارد. پس شورای محترم نگهبان طبق قانون و بنا به وظیفه اش می تواند به کسی عدم صلاحیت و به کسی عدم احراز صلاحیت بدهد. آیا شورای نگهبان اشتباه نمی کند؟ ممکن است اشتباه کند، اما اگر اشتباه کرد خودش باید آن را جبران کند. رهبر معظم تذکر می دهند و آن ها هم باید دنبال آن بروند و ما هم می توانیم از شورای نگهبان خواهش کنیم که شورای محترم نگهبان این کار را بکنند و بر اساس فرمایش شما که آقا فرمودند جفا است، این را جبران کند.

 

آیا جبران کردند؟

این بحث را شما باید از خودشان بپرسید، ما باید اصل قضیه را حل کنیم که این حق شورای نگهبان است یا نیست. حق آقای لاریجانی هم این است که با نهایت آزادی نامه بنویسد و مطالبش را بگوید. آقای لاریجانی نامه‌شان را قبل از اینکه منتشر کنند برای من فرستادند و من هم برایشان یک نامه مفصل جدی نوشتم و هر دو این نامه‌ها جزو اسناد تاریخی باقی مانده است.

 

طبق آمارهای رسمی موجود انتخابات ۱۴۰۰ چه به لحاظ درصد شرکت واجدین شرایط رای و چه رایی که آقای رئیسی آوردند، جزو کمترین آرا در حیات جمهوری اسلامی بود. ارزیابی شما از این اتفاق چه بود؟

چند درصد شرکت کردند؟

 

۴۸.۸درصد.

۵۰ درصد یک ملت با ۲درصد کمتر آمدند و در انتخابات شرکت کردند، آیا این رقم کمی است یا زیاد است؟ ما داریم بخش منفی ماجرا را می بینیم، بیایید و مثبت آن را ببینید، در انتخابات فرانسه چند درصد رفتند؟ ۳۰ درصد.

 

ما داریم در خود جمهوری اسلامی مقایسه می کنیم، نگفتیم به نسبت فرانسه کمتر است یا بیشتر...

چرا این مقایسه را می کنید؟

 

چون نظام از ابتدا تاکنون همیشه اعلام کرده میزان مشارکت مردم از افتخارات ما است.

دو نوع بحث وجود دارد، ابتدا آیا در دوره انتخابات تعداد شرکت کننده‌های ما در حد طبیعی است یا خیر؟ بله طبیعی است. یک زمانی می گوییم نسبت به انتخابات قبلی کمتر شده، پس علل آن را پیدا کنید که علل آن را بررسی می کنیم، یک زمانی می گوییم این کمترین آرا را آورد پس حتما فلان است! این مورد سوم تقابلی و اعتراضی است که من روح تقابلی ندارم، البته با استکبار روح تقابلی دارم که سر جای خودش است، اینکه ما بخواهیم در این بحث‌ها به یک نتیجه طبیعی برسیم نه به یک تقابل...

 

سوء تفاهم نشود، می خواهیم ارزیابی شما را از چرایی این اتفاقات بدانیم

یکی اینکه به طور طبیعی روز اول انقلاب با بعد از آن فرق می کند، اگر بخواهید قانون اساسی دوباره‌ای را شکل دهید ۹۸ و ۲ دهم آرا رای می آورد؟ خیر چون ما می ترسیم از اینکه واقعیت‌هایمان را بگوییم، وقتی ۷ تیر پدید آمد در سالگرد آن بالای سر در حزب در خیابان سرچشمه مراسم داشتیم، جمعیت شرکت کننده بسیار زیاد بود. از این طرف از میدان امام أن طرف‌تر، تا سه راه امین حضور، از این طرف تا بالا... الان هم سالروزهای این مراسم، همانقدر جمعیت جمع می شود؟ نمی شود! همیشه وقتی که مرور زمان در امور دنیا پیش می‌آید، از جمعیت مشارکت کننده کم می شود، مگر اینکه یک حادثه جدیدی پیش آید.

دوم مسئله اشتباهات دولت آقای روحانی و اصلاح طلبان بود ؛ به قدری مردم را ناراضی کرده بود که مردم می گفتند برای چه باید بیایم؟ عامل اصلی این‌ است و تازه طلبکار هم شده‌اند، در حالی که نظام مراعات کرد ایشان تا پایان دوره دومشان به اتمام برسد.

 

عامل اصلی این است یا گذشت زمان؟

اولین عامل گذشت زمان، ولی دومین عامل و عامل اصلی نارضایتی مردم از دولت قبل و عامل سوم هم عدم وقوع یک حادثه ویژه‌ برای تشویق مردم برای ورود به صحنه بود. بعد از گذشت این همه سال وقتی شهید حاج قاسم سلیمانی شهید می شود مرد و زن و بزرگ و کوچک از هر سلیقه‌ای به صحنه می آید در حالی که حاج قاسم یک چهره مسئول مملکتی نبود، او یک برادر رزمنده ارزشمند بود، اما توده مردم احساس کرد اینجا باید به صحنه بیاید و آمد، اینهمه هنرمندان ما زحمت می کشند، اما سرود سلام فرمانده یک موج عظیم ایجاد می کند.

 

در تحلیل شما غیر رقابتی بودن انتخابات، در کاهش آرا نقشی نداشت؟

درصد کمی نقش داشت.

 

گفتید عامل اصلی نارضایتی مردم از عملکرد دولت آقای روحانی و اصلاح طلبان بود، آقای رئیسی با شعار تغییر آمد و شعار ، کارنامه‌ و حامیان اصولگرای شان نشان می داد می خواهند به طور کامل اوضاع دوره روحانی را عوض کنند، بنابراین اگر کسی از دولت روحانی ناراضی بود، باید برای حمایت از رئیسی به پای صندوق های رای می آمد و درصد مشارکت انتخاباتی خیلی بالا می رفت ...

شما معتقدید مردم از دولت آقای روحانی راضی بودند؟

 

نکته چیز دیگری است. شما استدلال می کنید علت اصلی کاهش مشارکت مردم، نارضایتی مردم از عملکرد دولت روحانی و اصلاح طلبان بوده است، می گوییم اگر ذهنیت مردم این باشد اتفاقا باید انگیزه پیدا کنند و بیایند و به رئیسی رای دهند چون می گویند روحانی بد بوده و رئیسی جایگزین بهتری است...

شما دانش روانشناسی را خوانده‌اید؟ در روانشناسی بازتاب‌ها یکسان نیست، یک کسی می گوید با رای دادن اشتباه را جبران می کنم و کسی دیگر دلسرد می شود و کنار می رود.

 

همیشه اینگونه نیست این ، اصل نیست و استثنا محسوب می شود...

اما قبول دارید که یک مقدارش اینجوری است. یک طرف می گوید بروم حتما به فلانی رای دهم تا دیگر روحانی روی کار نیاید، اما یقین داشتند که آقای روحانی نمی تواند نامزد شود و از طرفی اصلاح طلبان هم رای بیار نیستند و طرف ناراضی و ناراحت است پس به صحنه نمی آید. دوم اینکه می گوید برای چی بیایم؟ یک زمانی هست که می گویید ما کار را به طرفی می بریم که اگر شما نیایید حتما آقای فلانی رای می آورد که از همان تیپ است...

 

با این سخنان تان ، به نوعی تایید می کنید، انتخابات غیر رقابتی بوده ...

خیر، این برداشت شما است و شما حق دارید هر برداشتی که می خواهید داشته باشید، بقیه برداشت را برعهده مخاطبین بگذاریم که هرکس دلش خواست حرف شما را قبول کند و هرکسی هم که خواست حرف من را قبول کند.

 

اشاره کردید گذشت زمان باعث سیر نزولی آرا می شود. یعنی همه انقلاب‌ها به تدریج التهاب‌ها و تب و تاب‌ اولیه را از دست می دهند و به مرور زمان، فروکش می کنند...

مگر حادثه ویژه‌ای رخ دهد.

 

منتهی اگر آمار مشارکت‌ مردم در انتخابات مهم جمهوری اسلامی را روی نمودار ببریم نوسان معناداری نشان می دهد .یعنی یکدفعه کم و یکدفعه زیاد می شود، آیا این نوسان های ادواری ناشی از شرایط برگزاری انتخابات نیست ؟ برای مثال ، اینکه نامزدها چه کسانی هستند و میزان آزادی انتخاب نامزد چقدر است و شرایط داخلی و خارجی کشور چگونه است؟ اگر این ارتباط های معنادار را بپذیریم ، قاعدتا، بحث طبیعی دانستن ثبت کمنرین درصد مشارکت در انتخابات سال ۱۴۰۰ منتفی می شود و باید دنبال عوامل تاثیرگذار واقعی بود

با شمارش عوامل به ده عامل می رسیم ، از این ده عامل هر کدام چند درصد اثر دارند؟‌ دوم در انتخابات ریاست جمهوری حداکثر چند درصد شرکت کننده داشتیم؟ در شرایط انتخابات دو سه گونه اتفاق رخ می دهد؛ عده‌ای می گویند به رقیب آن رأی دهیم، عده‌ای می گویند اصلا ولش کن و عده‌ای می گویند من اصلا بیزار شدم و من نمی خواهم در انتخابات شرکت کنم! یا می گویند اگر بیایم چه فرقی می کند؟

در نظر بگیرید از دوره قبل که مشارکت ۵۴ درصد بوده ۶ درصد کم شدند و ۴۸ درصد آمدند، آیا شما نمی خواهید آن ۶ درصد کاهش را طبیعی بدانید؟ این انتخابات طبیعی است. آنوقت مصیبتی بزرگتر از این داریم طوری انتخابات دوره قبل مان را تخریب می کنیم که در کنار فرانسه‌ای که ۳۰ درصد شرکت می کنند ما به جای اینکه این را مثبت تبلیغ کنیم طوری در بین خودمان عمل می کنیم که نتیجه‌اش ذهن را خسته و از تعداد مشارکت کم می کند، اینکار را نکنیم! با این همه فکر می کنید بیشتر مشارکت در چه زمانی رخ داده است؟

 

گمانم بیشترین آن در سال ۸۸ بود.

خیر.

 

مجموع آرای بیشترین میزان مشارکت ..

چند درصد بود؟

 

از نظر تعداد ۳۹ میلیون نفر بود.

چند درصد می شود؟

فکر می کنم مشارکت ۸۵ درصد بود که با ۴۸.۸ درصد سال ۱۴۰۰ فاصله زیادی دارد.

آیا هیچوقت انتخابات ریاست جمهوری به ۹۸ درصد رسیده یا نرسیده است؟

هیچ کجای دنیا چنین نبوده بجز در رژیم هایی مانند صدام و ...

آن ها که دیکتاتوری است و آرا نیست.

آرای واقعی هرگز به درصدهایی که گفتید، نمی رسد!

مواقعی است که ما می خواهیم چنین تحلیل کنیم و مواقعی است که می خواهیم جریان‌های سیاسی مان را بر تحلیل‌های سیاسی مان غلبه دهیم که اشکالی ندارد بالاخره هر جریان سیاسی برای خودش یک تحلیل دارد، مواقعی است که می خواهیم در تحلیل‌های مان تبیین کنیم و مواقعی است که در تحلیل‌های مان می خواهیم حریف شکنی کنیم.

مخاطب باید ارزیابی کند، همه حرفشان را می زنند ولی قاضی نهایی، مخاطب است.

ما دو نفر که مخاطب نیستیم بلکه داریم تحلیل می کنیم حتی تقابل هم اشکالی ندارد. به هر حال سیاست یعنی تقابل و بحث و این یعنی داریم به جایی می رسیم. اصلا این نوع تحلیل‌هایی که ما داریم می کنیم چیست؟‌ ما را به واقع نگری و چاره اندیشی یا به تقابل می برد؟ ما می دانیم که رسانه‌های بیگانه برای ما واقع نگری نمی کنند بلکه تخریب می کنند. نشریات جریان اصلاح طلب ، منفی گرایی و نا ‌امیدی ایجاد می کنند. بعضی از نشریات اصلاح طلبان از اول تا آخرش منفی است! یک نکته مثبت هم وجود ندارد که اتفاقا این بهترین بهانه و دلیل برای ما می باشد چون به ملت می گوییم اینها نمی خواهند حرف حساب و واقع گرایانه بزنند. واقعیت این است که از شور اولیه انقلاب‌ها به تدریج کم می شود و طبیعی است اگر در ابتدا ۹۸ درصد و خرده‌ای برای قانون اساسی آمدند، ممکن است الان ۷۵ یا ۸۰ درصد بیایند یعنی ۲۰ درصد کم شود مگر یک رویداد فوق العاده رخ بدهد که دو مرتبه در جامعه موج ایجاد کند و ممکن است ۹۹ درصد بشود.

پس از ورود رئیسی به «پاستور» مشخص بود که طبق عرف سیاسی ایران از نیروهای رقیب یا حتی مستقل استفاده نخواهد کرد، ولی اتفاق نادری افتاد و او در چینش و ترکیب کابینه حتی از چهره‌های شاخص اصولگرا هم استفاده نکرد و اصلی ترین حامیانش را به نوعی نادیده گرفت و با تیم جدید و اغلب ناشناسی آغاز به کار کردد که اغلب شان کارنامه مدیریتی قابل توجهی نداشتند و به تعبیری تعدادی زیادی از آن ها «وزیر اولی» بودند، فکر می کنید رئیسی چه ملاک‌هایی در چینش کابینه داشتند که چنین رویکردی را انتخاب کردند؟

در جریان چینش کابینه ایشان نیستم بنابراین یا خود ایشان یا معاون اول ایشان باید جواب دهند.

 

به عنوان یک فعال سیاسی ارزیابی شما چیست؟

به عنوان یک فعال سیاسی هر کسی و با هر سلیقه ای که رئیس جمهور شود طبعا یکی از دلایل موفقیت اش همراهان همراه است. هر رئیس جمهوری با هر سلیقه ای هرکسی را بخواهد می تواند انتخاب کند، اینکه بگوییم چون ایشان از جریان اصولگرا است حتما باید از میان اصولگراها انتخاب کنند، درست نیست. رئیس جمهور هنگام انتخاب وزرای دولت یا سیاستش انتخاب وزیر از همه گروه‌ها مثل شهید رجایی است که یک کابینه همه جانبه (فراجناحی) انتخاب کرد و می گفت کابینه من ۳۶ میلیونی است و هنگام انتخاب می پرسید چه کسی بهترین است لذا قویترین ها را از سلیقه چپ، از لیبرال‌های خوب و ... انتخاب کرد؛ یا شخصی مثل آقای احمدی نژاد است که معتقد بود برای اداره کشور از تیم خاص خودش باید انتخاب کند.

ما در مقابل ۳ وظیفه بیشتر نداریم؛ یک اینکه تذکر دهیم در ایران انقلاب مردمی است و نظام برای کل مردم است و اگر می خواهیم مدیریت و اداره کنیم باید مردمی اداره کنیم مثلا اگر من رئیس جمهور بودم حتما شما تعجب می کردید که چرا همه را از مؤتلفه نمی گذارم اما اینکه آقای رئیسی از بعضی‌ها در کابینه نگذاشته ، بر اساس اختیاراتش عمل کرده است. از طرفی مگر همه قرار است مسئول باشند؟ مگر ما چند وزیر داریم؟ ۲۰ و خرده‌ای وزیر داریم و تنها این تعداد قرار است وزیر شوند.

 

شما به کابینه ایشان نمره چند می دهید؟

من اهل نمره دهی نیستم. من در مرحله اول جناب آقای رئیسی را در حد یک رئیس جمهور موفق می دانم، ضمن اینکه موضع جدی در مورد وزیر صمت، وزیر کار و بعضی‌های دیگر داشتم و برای ایشان نامه هم نوشتم؛ قبل از این قضایا برای ایشان نوشتم شما در مسائل حکومت از جمله در مسئله کرونا و بهداشت نمره ممتاز کسب کرده اید، شوخی نیست! ۷۰۰ نفر فوتی به صفر رسید. و کسب و کارها به شرایط عادی بازگشت. صادرات واکسن و عدم اتکا به برجام از نقاط قوت ایشان است. ایشان توانست در مسئله نفت موفق باشد، در سیاست خارجی آقای امیرعبداللهیان انصافا قوی عمل کرده است. در کل بعضی از وزرای ایشان عالی عمل کردند.

لطفا ، مصداقی بفرمایید

مثلا وزیر ارشاد آقای اسماعیلی، خوب عمل کرده ، ولی از وزیر کار نتوانست خوب عمل کند و کنار رفت، همینطور وزیر صمت نتوانست موفق عمل کند و به همین علت ایشان هم کنار می رود.

شما هرکجا از وزیر صمت صحبت کردید انتقادی بوده و البته تعداد منتقدین ایشان زیاد است.

بالاتر از انتقاد. گفتم ایشان باید بروند.

لطفا، مصداقی و شفاف بگویید چرا و چگونه به این جمع بندی رسیدید؟

کسی که نمی تواند نان، پنیر و تخم مرغ مردم را سامان دهد معلوم است که توانایی وزارت ندارد، هرچند آدم خیلی خوبی هم باشد... بنابراین برای چه به ایشان وزارت دادند؟ برای انجام همین وظایف ، از او برنامه خواستند. اما هیچکدام را نتوانسته انجام دهد.

 

شما گفته بودید کسی که مسئولیتی می پذیرد و بعد حس می کند نمی تواند از عهده‌اش برآید خوب است کنار برود، ولی آن کسانی که ابتدا انتخاب می کنند نباید از میزان تونمندی نیرو ارزیابی داشته باشند؟

آیا شما در هیچ یک از انتخاب‌های زندگی‌تان اشتباه نکردید؟

اولا می توان با مدیریت صحیح ضریب خطا را پایین آورد. به ویژه در شرایط حساس مملکت و تورم و تحریم ها، ریسک نمی کنم از این رو اشخاص کارنامه دار قابل قبول را انتخاب می کنم و دوم اشتباهات در شرایط حساس کشور فاحش بوده که به سال نکشیده، یکی استعفا می دهد و بعد به قول شما دومی هم باید برود و افکار عمومی هم می گوید سومی و چهارمی هم باید بروند. اگر واقع بینانه نگاه کنیم ، بخشی از مشکلات ناشی از شرایط خاص کشور باشد ولی در مرحله انتخاب وزرا باید بهتر از اینها عمل می شد، آیا نمی شد؟

بحث شما چند قسمت دارد؛ آیا می شد بهتر عمل کرد؟ آقای نهرو در تاریخ جهان نوشته من هیچ چیزی را امروز ننوشتم که فردا آن را بخوانم و فکر کنم بهتر بود به آن بخش این موضوع را اضافه کنم. بنابراین پاسخ به سوال شما که آیا می شد بهتر عمل کرد؟ همیشه ممکن است بهتر عمل شود اما آقای رئیس جمهور در هنگامی که داشتند بررسی می کردند بدون بررسی انتخاب کردند یا بالعکس؟ در واقع تکلیف شرعی برای مسئولیت‌ها خیلی زیاد است. بنابراین ایشان بررسی کردند و افراد خوش سابقه را آوردند.

 

کارنامه باید نشان دهد کسی می تواند از عهده کار برآید.

در عین حال اینگونه نیست که مثلا آقای عبدالملکی کارنامه بدی دارد در واقع کارنامه ایشان خوب است.

 

نمی خواهیم مصداقی بحث کنیم ولی وزارت ، جایگاهی است که باید پلکانی به آن رسید

یک موقع هست که شما می گویید فردی که دارد می آید باید حتما سابقه وزارت و فلان داشته باشد یک موقع هم هست که می گویید باید یک کارنامه داشته باشد. وقتی کارنامه شخصی در گذشته، در شرایط خودش و در آن مسئولیت خوب بوده طبعا این باعث امیدواری می شود.

 

آیا شما می دانید آقای عبدالملکی قبل از وزارت کجا بودند؟

نمی دانم. ولی آقای رئیسی برای انتخاب وزیر بدون حساب و کتاب و همینجوری عمل نکرده ...

 

قععا، ولی شاید دربررسی‌ها دقت کافی نداشتند.

از بین ده‌ها نفر یک نفر را تشخیص دادند ، هر تشخیصی هم ممکن است کامل باشد یا نباشد، ممکن است در عمل آن فرد موفق باشد یا نباشد. مثل انتخاب پزشک؛ شما برای انتخاب پزشک همه تحقیقاتتان را می کنید ولی شاید آن پزشک با تمام حذاقتش نتواند کاری کند در آن صورت عوضش می کنید یا خیر؟

 

 

 

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها