در گفتوگوی «شرق» با احمد وخشیته مطرح شد
روسیه در کنار ایران هستهای- نظامی نمیایستد
احیای برجام و آینده روابط تهران – مسکو!
آنگونه که به نظر میرسد روسیه برخلاف ادوار پیشین مذاکرات وین این بار سعی دارد که هرچه زودتر برجام احیا و توافق حاصل شود. مؤید این گزاره به واکنشهای مثبت مسکو و نیز مواضع، مصاحبهها و توییتهای اولیانوف بازمیگردد که به شکل علنی خواهان احیای برجام است. کار تا جایی پیش رفت که روسیه و چین نیز همسو با آمریکا از نظر مثبتشان نسبت به طرح بورل گفتند.
عبدالرحمن فتحالهی: آنگونه که به نظر میرسد روسیه برخلاف ادوار پیشین مذاکرات وین این بار سعی دارد که هرچه زودتر برجام احیا و توافق حاصل شود. مؤید این گزاره به واکنشهای مثبت مسکو و نیز مواضع، مصاحبهها و توییتهای اولیانوف بازمیگردد که به شکل علنی خواهان احیای برجام است. کار تا جایی پیش رفت که روسیه و چین نیز همسو با آمریکا از نظر مثبتشان نسبت به طرح بورل گفتند. این در حالی است که برخی از کارشناسان، تحلیلگران و ناظران امر پیشتر معتقد بودند که با وقوع جنگ اوکراین، مسکو احیای برجام را در ابعاد و زوایای مختلف در تضاد با منافع خود میبیند؛ از منافع سیاسی و دیپلماتیک گرفته تا منافع تجاری، انرژی و... . دراینبین بعد از سفر تیر ماه ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، به تهران این ارزیابی هم در برخی از جریانهای رادیکال شکل گرفته است که ایران باید با کنارگذاشتن یکباره برجام به سمت نقطه گریز هستهای و تعامل تمامعیار با مسکو و پکن گام بردارد. پرتاب ماهواره خیام و همکاریهای فضایی ایران و روسیه و همچنین طرح مسائلی مانند همکاری تهران - مسکو با محوریت فروش پهپاد در راستای بهکارگیری در جنگ اوکراین هم بر این نگاه دامن زد که راه نجات در تعامل با روسیه است؛ پس اقدام دوشنبهشب هفته گذشته دولت رئیسی در ارسال پاسخ مکتوب ایران به متن پیشنویس جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در تضاد کامل با این ارزیابیها قرار دارد. حال باید پرسید که اگر در نهایت احیای برجام حاصل شود چه تأثیری بر آینده روابط جمهوری اسلامی ایران و روسیه خواهد داشت؟ این سؤالی است که «شرق» در گفتوگو با احمد وخشیته پی گرفته است. آنچه در ادامه میخوانید، ماحصل گپوگفت با این تحلیلگر ارشد مسائل روسیه است.
به نظر میرسد در دور نهم مذاکرات (۱۳ تا ۱۷ مرداد/ ۴ تا ۸ آگوست)، مسکو برخلاف ادوار پیشین رفتار منعطفتری درخصوص احیای برجام از خود نشان داد و بدون درخواست، پیشنهاد، مطالبه یا پیششرطی از توافق حمایت کرد. چرا کرملین این بار به دنبال احیای برجام است؟ آیا یک تناقض رفتاری و عملکرد پارادوکسیکال با هدف ایجاد ابهام و انحراف در دستور کار است یا در حقیقت کماکان روسها در پشت پرده باز هم به دنبال شکست مذاکرات وین هستند؟
من معتقدم که این سؤال شما از اساس اشتباه است.
چرا؟
چون روسیه هیچگاه به دنبال کارشکنی در مذاکرات وین و احیای برجام نبوده است. واقعیت امر آن است که این پرسش شما ناشی از همان تأثیر مخرب سیاست داخلی بر سیاست خارجی است. متأسفانه ما در داخل کشور مسائل سیاست داخلی را به حوزه سیاست خارجی گره میزنیم و نهایتا به شکل مطلقگرایانهای در حوزه دیپلماسی مسائل را بررسی میکنیم. پیرو همین نگاه مطلقگرایانه در داخل ایران برخی معتقد هستند که ایران باید روابط خود را به طور کامل با آمریکا و اروپا ببندد، غرب در هر حال خوب است و روسیه و چین دشمن ما است. در مقابل هم برخی معتقدند که تنها راه نجات کشور گسترش روابط با شرق بهخصوص روسیه و چین است و غرب دشمن قسمخورده ما هستند؛ اما در حوزه سیاست خارجی رفتار هر کشوری در قبال هر مسئلهای یک رفتار کاملا نسبی و براساس منافع ملی است. من بارها به این نکته تأکید داشتهام که ایالات متحده آمریکا و روسیه، حتی بعد از وقوع جنگ اوکراین در قبال هر چیزی و هر مسئلهای با هم اختلاف نظر داشته باشند، در یک مسئله اشتراک نظر دارند و آن هم نرسیدن ایران به نقطه گریز هستهای است؛ یعنی مسکو و واشنگتن در قبال احیای برجام هیچگونه اختلاف نظری ندارند. نکتهای که مطرح است این است که به نظر من در جریان مذاکرات وین با طراحی سناریوی پلیس خوب و پلیس بد اکنون نقش پلیس خوب به روسیه و اولیانوف سپرده شده است و متأسفانه ایران هم در سایه این مسئله قرار گرفته است؛ چون اروپاییها و بهخصوص آمریکا به طور سلبی خواهان فشار به ایران برای پذیرش مذاکره و برجام هستند و در مقابل روسیه و چین با نگاه ایجابی سعی میکنند تهران را به سمت توافق بکشانند. پس هر دو طرف تلاش دارند که جمهوری اسلامی روی خط ریل مذاکره و احیای برجام حرکت کند. اتفاقا همین چند وقت پیش بود که وزارت امور خارجه روسیه در یک بیانیه رسمی اعلام کرد که هیچ نقشه جایگزین و اصطلاحا پلن B برای برجام وجود ندارد. مخاطب اصلی این بیانیه فقط جمهوری اسلامی ایران است که تصور نکند اگر مذاکرات به تأخیر بیفتد یا آن را به نحوی به شکست بکشاند، میتواند این ارزیابی را داشته باشد که روی روسیه حساب باز کند.
از دوشنبه هفته گذشته و با ارسال پاسخ مکتوب ایران به متن پیشنویس اتحادیه اروپا فضای سیاسی کشور تغییرات معناداری پیدا کرده است، از تشدید گسل اصولگرایان تا افزایش امید در جامعه. تکبهتک این دو مورد را با شما بررسی کنیم. اول از مثبتشدن فضا بگوییم. این روزها افزایش امید برای احیای برجام را جدی میدانید؟
ببینید، هم ایران، هم ایالات متحده آمریکا، هم روسیه و چین و هم اروپاییها و در کل تمام جامعه جهانی به مذاکره و احیای برجام نیاز دارند؛ چون هیچکدام از طرفین هیچ نقشه جایگزین یا همان پلن B ندارند.
یعنی طرح کلیدواژه پلن B آنگونه که حسین امیرعبداللهیان در نشست خبری دوشنبه هفته گذشته به آن اشاره کرد، یک ژست دیپلماتیک است؟
بله؛ البته نه درخصوص ایران بلکه در رابطه با همه طرفها بهخصوص آمریکا هم این نکته صدق میکند. حداقل روسیه در بیانیهای که وزارت امور خارجه این کشور منتشر کرد و من به آن اشاره کردم، بهصراحت عنوان کرده است هیچ نقشه جایگزینی برای برجام و مذاکرات وین وجود ندارد. بااینحال متأسفانه جمهوری اسلامی ایران تصویر و ارزیابی غلطی درباره حمایت روسیه از خود دارد. در سایه همین ارزیابی غلط، اگرچه این روزها امیدها برای برجام پررنگتر شده است، اما باز هم ساز ناکوک برجامی در داخل ایران به گوش میرسد و هنوز هم برخی معتقدند نباید در هر صورتی برجام احیا شود. اما به نظر من نباید این جریان را چندان جدی گرفت و باید به احیای برجام امیدوار بود؛ چون همانگونه که گفتم ایران هم نقشه جایگزینی برای برجام ندارد.
شاید به باور شما نباید مخالفتهای چند روز اخیر را جدی گرفت، اما مسئله تا استیضاح امیرعبداللهیان هم پیش رفته است.
استیضاح حسین امیرعبداللهیان چیز تازهای نیست؛ چون سال گذشته هم مجددا مسئله استیضاح وزیر امور خارجه دولت رئیسی مطرح شد.
ولی سال گذشته استیضاح در مجلس کلید زده شد، این بار در صداوسیما؟
این بار هم همین است. فقط برخی هم از خارج مجلس و در صداوسیما به این مسئله پرداختهاند. اتفاقا سال گذشته استیضاح امیرعبداللهیان بهمراتب جدیتر از ادعای چند روز گذشته برخی مخالفان برجام برای برکناری وی از تریبون صداوسیما بود.
چطور؟
چون آن زمان شنیدهها حاکی از آن بود که نمایندگان مجلس یازدهم استعلام گرفته بودند که اجازه و امکان استیضاح و برکناری حسین امیرعبداللهیان فراهم شود. اتفاقا همان وقت مطرح بود که جایگزین وی همین علی باقریکنی، معاون سیاسی فعلی و مذاکرهکننده ارشد باشد. در ضمن اگر به خاطر داشته باشید، در مذاکرات زمستان سال گذشته، مهدی صفری، معاون اقتصادی فعلی وزارت امور خارجه، در وین حضور پیدا نکرد که بسیاری معتقد بودند این مسئله نشئتگرفته از برخی اختلافهای داخلی وزارت امور خارجه بود.
صفری خود از گزینههای تصدی وزارت امور خارجه بود؟
دقیقا؛ به هر حال مهدی صفری خود گزینهای بود که از طرف علیاکبر ولایتی برای تصدی وزارت امور خارجه پیشنهاد شد.
به نکته دوم هم برسیم. فارغ از این فضای مثبت، اختلافهای داخلی اصولگرایان ذیل تقابل نواصولگرایان و جریان انقلابی بر سر برجام را چگونه ارزیابی میکنید؟
وجود اختلافات در بطن و درون جریان اصولگرایی درباره برجام یا هر مسئله دیگری کاملا طبیعی است. به هر حال این جریان اکنون کل مملکت را در دست گرفته است و با پروژه یکدستسازی قدرت توانسته تمام ارکان اجرائی و نظارتی را تحت سیطره خود درآورد؛ بنابراین اختلافهایی که وجود دارد ناشی از تقسیم قدرت و ثروت بین افراد و احزاب درون جریان اصولگراست که به برجام و دیگر مسائل کشیده میشود. طیفی از جریان اصولگرایی به نام تقابل ایدئولوژیک یا کاسبی تحریم، منافع و سود سرشاری را از تداوم و تشدید تحریمها و عدم احیای برجام میبرد؛ بنابراین در مقابل هر فرد، جریان و دولتی، حتی دولتی منتسب به خود هم برای احیانشدن برجام خواهند ایستاد؛ چون اینجا مسئله منافع است که تعیین میکند چه رفتاری درخصوص چه موضوعی در دستور کار قرار بگیرد. اما اینجا مسئله مهمتری وجود دارد.
چه مسئلهای؟
اینکه منافع و امنیت کشور به یک نقطه حساس رسیده است. این حساسیت به حدی است که میتواند منافع کاسبان تحریم را تحتالشعاع قرار دهد. برای تبیین موضوع کافی است به سادهترین مسئله معیشتی مردم نگاه کنید؛ مردم امروز نان میخرند، فردا هم دوباره نان میخرند، ولی هر روز قیمتها از روز قبل بیشتر میشود. فشار کمرشکن تحریمها تنها بر دوش مردم است، نه بر گرده جریان کاسب تحریم. در این وضعیت اقتصادی بیسروسامان دولت سیزدهم، اگر قرار باشد برجامی هم شکل نگیرد و دایره و دامنه تحریمها به گفته مقامات آمریکایی بیشتر و بیشتر شود، آیا این جامعه کشش و توان تحمل تحریمهای مضاعف را خواهد داشت یا آستانه تحمل مردم نهایتا خواهد شکست و فضا به نقطهای غیرقابل بازگشت و غیرقابل کنترل خواهد رسید؟
ذیل آنچه گفتید این سؤال برای من شکل گرفت که آیا تقابل برجامی درون جریان اصولگرا را باید دعوای زرگری دانست یا واقعا اختلافهایی جدی بر سر احیای توافق هستهای وجود دارد؟
در سؤال شما کلیدواژه احیای برجام مطرح شد. دولت سیزدهم حتی از عبارت هم واهمه دارد. این دولت، وزارت امور خارجه، تیم مذاکرهکننده و همچنین رسانههای حامی آنها از روز اول اسم مذاکرات را «مذاکرات لغو تحریم» گذاشتند. این بازی با کلمات است. مذاکره برای لغو تحریم شوخی است.چون مذاکرات وین مذاکرات احیای برجام است. واقعا به چه دلیل در این مدت اسم مذاکرات هم تغییر پیدا کرد؟! چون هشت سال همین آقایان که از هیچ تلاشی برای حمله به برجام، دولت روحانی و شخص آقای ظریف دریغ نکردند، اکنون نمیتوانند این توجیه را برای افکار عمومی داشته باشند که به دنبال احیای همان برجامی هستند که به آن حمله کردند، فقط به خاطر آنکه منافع سیاسی، اقتصادی و حزبی آنها تأمین شود. پس در پاسخ به سؤال شما من منکر اختلافهای درون جریان اصوگرایی نیستم و فکر نمیکنم مسئله دعوای زرگری باشد تا مردم را راضی و توجیه کنند که از اصول خود در حمله به برجام عقبنشینی نکردهاند، اما واقعا شرایط کنونی از نظر اقتصادی و معیشتی بهگونهای است که دولت سیزدهم هم که از هیچگونه تهمت، تخریب و حمله علیه دولت روحانی و برجام دریغ نکرد، اکنون خود آنها میدانند باید برای سروساماندادن به وضعیت مملکت، برجام احیا شود. به همین دلیل با دست پس میزنند با پا پیش میکشند. درعینحال، فشارها بهگونهای است که همین دولت بسیاری از خطوط قرمز مذاکراتی خود را کنار گذاشت. دیروز (شنبه) هم محمد مرندی در گفتوگو با سیانان عنوان کرد هیچگاه خروج سپاه از لیست سازمانهای تروریستی بهعنوان پیششرط ایران مطرح نبوده است؛ پیرو همین نکته عقبنشینیهای پیدرپی باقریکنی به جایی رسیده است که ایران تنها به تضمینها بسنده کرده است؛ آنهم تضمین نه بابت عدم خروج مجدد آمریکا از برجام، بلکه تضمین بابت اینکه اگر آمریکا در دولت بایدن یا هر دولت دیگری از برجام خارج شد، یک فرجه زمانی را برای شرکتها با هدف تداوم مناسبات تجاری تعیین کند.
انتشار برخی جزئیات درخصوص پاسخ ایران به پیشنویس متن توافق اتحادیه اروپا و امتیازاتی را که از طرف مقابل گرفته است، چگونه تفسیر میکنید؟
تمام اینها فضاسازی سیاسی است که سعی دارند وانمود کنند توافق کنونی بهمراتب بهتر از دولت روحانی است. یعنی اگر به جزئیاتی که در چند روز اخیر از محتوای مذاکرات منتشر شده، دقت کنیم، تیم مذاکرهکننده سعی کرده است با مطرحکردن این مسائل نشان دهد که توانسته به تضمینهای بالا و درآمدهای هنگفت دست پیدا کند. یعنی توافق آتی بهمراتب بهتر و متفاوت از برجام است. اما هر آنچه که مطرح شده تنها درخواستهای ایران از طرف آمریکایی است و واشنگتن تاکنون هیچکدام از آنها را رسما نپذیرفته. در ضمن مطمئن باشید اگر همین امروز برجام امضا شود، اولین سؤالی که تمام مردم ایران از دولت رئیسی و تیم مذاکرهکننده هستهای خواهند پرسید، این خواهد بود که این توافق با این شرایط، چارچوب و مفاد که در دولت روحانی هم قابل حصول بود و چیزی بیش از گذشته به توافق اضافه نشده است، پس چرا باید یک سال تمام تحریمهای آمریکا بر دوش مردم ایران باشد و هزینه دهها میلیارد دلاری تحریمها را پذیرا باشیم فقط به خاطر اینکه ثابت شود حسن روحانی، محمدجواد ظریف و سیدعباس عراقچی نتوانستند، اما ابراهیم رئیسی، حسین امیرعبداللهیان و باقریکنی توانستند؟! این در حالی است که بسیاری از کارشناسان، ناظران، تحلیلگران و حتی رسانهها بهترین توافق با بیشترین امتیازات برای ایران را همان توافقی میدانند که بر اساس مذاکرات عراقچی در دوره ششم وین شکل گرفته بود. ببینید برای تحلیل عمیقتر باید به چند نکته جدی و اساسی اشاره کرد. اولین نکته فقدان عدم اعتماد در دولت رئیسی، وزارت امور خارجه و تیم مذاکرهکننده هستهای با محوریت باقریکنی است. خود این مسئله ناشی از دو عامل است؛ نخست همانگونه که گفتم، به حملات و تخریبهای این افراد به دولت روحانی، برجام و ظریف بازمیگردد؛ چون به هر حال این انتقادات سطح انتظارات را از دولت جدید برای حصول توافق بالا برده است، اما مشکل اینجاست که قطعا این دولت توان رسیدن به یک توافق بهتر از برجام ندارد. نکته دوم این است که تیم فعلی، مذاکره برای مذاکره مانند دولت احمدینژاد را در دستور کار قرار داده؛ این جزء نکاتی است که باقریکنی به آن اشراف دارد. در همان دوران دولت دهم نیز صرفا مذاکره برای مذاکره انجام میشد. مذاکره به این نیست که یک هیئت 40نفره به وین فرستاده شود و پشت میز بنشینند. این افراد باید اصول، قواعد و فنون گفتوگو با طرف مقابل، آنهم شش قدرت نظام بینالملل را بلد باشند. مسئله دیگر تلاش برای انحراف در افکار عمومی است. اگر دقت کرده باشید اخیرا بخشی از طیف اصولگرا که به حصول توافق تن دادهاند، برای توجیه خود تلاش دارند این نکته به افکار عمومی تلقین شود که توافق پیشرو توسط دولت رئیسی، توافقی جدید، محکم و قویتر از برجام است. این مسئلهای است که پیش و بیش از این جریان از سوی خود دولت رئیسی و تیم مذاکرهکننده از همان ابتدا مطرح بود. در همین راستا، اگر به خاطر داشته باشید، آبان سال گذشته باقریکنی و تیم مذاکرهکننده عنوان کردند متن مذاکره دوره روحانی کنار گذاشته شده و دولت رئیسی به یک متن جدید دست پیدا کرده است.
منظورتان ادعای (ششم دی ۱۴۰۰/ ۲۷ دسامبر ۲۰۲۱) امیرعبداللهیان درباره کنارگذاشتن «سند ژوئن» در دوره عراقچی و شکلدادن به اسنادی تحت عنوان «سند ۱ دسامبر و ۱۵ دسامبر» است؟
دقیقا، اما همان زمان، هم مقامات آمریکایی، هم اروپایی و حتی روسها و چینیها گفتند که مبنای مذاکرات جدید براساس همان مذاکراتی است که در دوره آقای عراقچی پی گرفته شد. پس مشکل کنونی این میزان از تناقض در گفتهها، رفتارها و عملکرد این دولت و طیف حامی پیرامون برجام است. حال دولت رئیسی برای فرار از این وضعیت سعی میکند مذاکرات را پیچیده، فرسایشی و بغرنج کند تا اصطلاحا عنوان شود مذاکرات فعلی بهمراتب سختتر از برجام روحانی است و نتایج آن هم متفاوت از توافق پیشین است.
اگر آنگونه که مطرح شد اختلاف درون جریان اصولگرا پیرامون برجام یک دعوای زرگری نیست، واقعا این نیت وجود دارد که ایران بدون احیای برجام به سمت رسیدن به نقطه گریز هستهای حرکت کند و اصطلاحا بار خود را با روسیه و چین ببندد؟ چون پیرو آنچه شما در آسیبشناسی و کالبدشکافی از تنافض در رفتار، گفتار و عملکرد تیم مذاکرهکننده هستهای و دولت رئیسی پیرامون گفتوگوهای وین و احیای برجام مطرح کردید، به نظر میرسد بهترین راه برای اصولگرایان در یک فرار رو به جلو فقط کنارگذاشتن برجام، رسیدن به نقطه گریز هستهای و بستن بار با روسیه و چین است؟
من منکر این نیستم که واقعا برخی از شخصیتها، رسانهها و طیفهای رادیکال جریان اصولگرا خواستار آن هستند که ایران یک بار برای همیشه برجام کنار بگذارند، به نقطه گریز هستهای دست پیدا کند و بار خود را هم با چین و روسیه ببندد. چون به قول شما کنارگذاشتن برجام، رسیدن به نقطه گریز هستهای و بستن بار با روسیه و چین بهترین و کمهزینهترین سناریو برای منتقدان قبلی برجام است که اکنون طیفی از آنها بنا به شرایطی برای حمایت از دولت سیزدهم مجبورند درست برخلاف گذشته عمل کنند. پس همانگونه که من و شما به این مسئله رسیدهایم بیشک خود جریان اصولگرا هم بارها به این فکر کردهاند که برای اثبات نگاه و انتقادات خود به برجام به نقطه گریز هستهای برسند و با روسیه و چین ببندند؛ اما سؤال اینجاست که آیا این نگاهی که در ایران وجود دارد، در دستور کار روسیه و چین هم هست یا خیر؟ چون من چنین تصور و برداشتی ندارم که پکن و مسکو بهدنبال تحقق این خواسته طیف رادیکال در تهران باشند.
با استناد به چه دلیل یا دلایلی چنین باوری دارید؟ چون بعد از وقوع جنگ اوکراین روسیه با کارشکنی در احیای برجام سعی کرد تهران را در جبهه خود نگه دارد. اتفاقا پس از سفر (۱۹ جولای/ ۲۸ تیر) ولادیمیر پوتین به ایران هم این باور در تهران تقویت شده است که مناسبات تهران - مسکو میتواند تا مرز هستهایشدن نظامی ایران پیش رود؟
چند نکته مطرح شد که باید جداگانه پاسخ داده شود. اولا جنگ اوکراین اگرچه مناسبات اروپا و آمریکا با روسیه را بهشدت مخدوش کرد، اما قطعا تقابل ایران با ایالات متحده به شدت متفاوت از آن است.
اتفاقا برخی تحلیلگران معتقدند جنگ اوکراین هم در یک خوانش عمیق نهایتا نشئتگرفته از تقابل دو ایدئولوژی شرق و غرب نظیر جنگ سرد است؟
این ارزیابی، ارزیابی چندان درستی نیست.
چرا؟
چون شرایط اجازه نمیدهد که شاهد تقابل دو نوع ایدئولوژی شرق و غرب باشیم. در ضمن روابط روسیه و ایالات متحده روابطی است که با وجود تقابل دو طرف ادامه داشته و دارد. اما جمهوری اسلامی در این چهار دهه تنها در مقاطعی مانند برجام حاضر به دیدار با آمریکاییها در سطح وزیر امور خارجه شده است. در مقابل روسیه و آمریکا تا پیش از جنگ اوکراین مناسبات و همکاریهای گسترده اقتصادی، نظامی، تجاری و حتی فضایی داشته و دارند. رؤسای جمهور دو کشور با هم دیدار کردهاند، درست است در این هفت ماه سران دو طرف دیگر با هم گفتوگویی ندارند، اما مقامات این دو کشور حتی در سطح وزرای امور خارجه با هم دیدار داشتهاند. مضافا ریابکوف، معاون وزیر امور خارجه روسیه اخیرا عنوان داشت که مناسبات و همکاریهای ما در پیمان استارت نو با آمریکا ادامه دارد و همکاریهای فضایی دو کشور هم ادامه خواهد داشت. در ضمن روسیه جزء هنجار نظام بینالملل است. این کشور عضو سازمان ملل، شورای امنیت و دارای حق وتو است؛ بنابراین هیچوقت بهدنبال برهمزدن این شرایط نیست؛ بنابراین بین ایران و روسیه تفاوت جدی در تقابل با آمریکا وجود دارد. در عین حال باید گفت ما قبلتر هم شاهد بحران در اوکراین بودیم، اگرچه تا حد جنگ گسترده پیش نرفت، اما بحران اوکراین سال ۲۰۱۴ شروع شد و سال ۲۰۱۶ هم پایان یافت. در همان زمان تقابل با روسیه در دستور کار قرار گرفت، اما با فروکشکردن بحران دوباره روابط بازتنظیم و بازتعریف شد. اکنون هم نهایتا بعد از مدتی جنگ اوکراین تمام میشود، آن زمان دوباره مناسبات جامعه غرب با روسیه ترمیم خواهد شد، هرچند به نقطه ایدئال نخواهد رسید، ولی از شرایط کنونی بهمراتب بهتر خواهد بود. پس ایران نباید به این واقعیت دلخوش باشد که روسیه یک تقابل ایدئولوژیک مانند جمهوری اسلامی با آمریکا دارد. در ضمن بههیچوجه نمیتوان این گزاره را درست دانست که روسیه بهدنبال هستهایشدن ایران در حوزه نظامی است.
به چه دلیل؟
چون اگر ایران به نقطه گریز هستهای و ساخت بمب اتم دست پیدا کند تقابل تهران – تلآویو، تهران - ریاض و نهایتا بحران امنیتی در منطقه خاورمیانه که در جنوب خاک روسیه قرار دارد تشدید خواهد شد. اکنون در کنار مرزهای روسیه تحولاتی مانند افغانستان و افراطگرایی طالبان، جنگ سوریه و بحران اوکراین وجود دارد.
قزاقستان هم حکم آتش زیر خاکستر را دارد، اگر قرار باشد پرونده هستهایشدن نظامی ایران هم باز شود و خاورمیانه بحران جدید امنیتی به خود ببیند که روسیه در طول مرزهای جنوبی خود از آسیای میانه تا خاورمیانه و اروپا با بحران مواجه خواهد بود. پس مسکو بههیچوجه هنجارشکنی هستهای تهران را در راستای منافع و امنیت خود نمیبیند. اگر دقت کرده باشید زمانی که مجلس یازدهم مسئله خروج ایران از انپیتی را مطرح کرد، روسیه عنوان داشت که جمهوری اسلامی از واکنش هیجانی دوری کند. همان زمان محمد باقر قالیباف، رئیس مجلس هم به روسیه سفری داشت و گفته بود که با پوتین دیدار خواهد کرد که نهایتا دیداری شکل نگرفت. پس اگر قرار باشد ایران واقعا به دنبال نقطه گریز هستهای و کنارگذاشتن برجام باشد نمیتواند روی روسیه و چین حساب باز کند، چون روسیه در کنار ایران هستهای نظامی نخواهد ایستاد.
آیا مجموعه اتفاقاتی نظیر همکاری پهپادی تهران - روسیه در جنگ اوکراین که دیگر به اعتراف و اقرار رسمی زلنسکی درخصوص بهکارگیری پهپادهای جنگی ایرانی در اوکراین کشیده شده است و همچنین همکاری فضایی تهران – مسکو با محوریت ماهواره خیام نشان نمیدهد که برخلاف آنچه تصور دارید کرملین و پوتین نگاهی متفاوت به جمهوری اسلامی بعد از جنگ اوکراین دارد و حتی با ایران هستهای نظامی مشکلی نخواهد داشت. چون همزمانی حضور پوتین در جریان نشست سران روند آستانه در تهران با دادن پهپاد ایرانی به روسیه در جنگ اوکراین و همچنین پرتاب ماهواره خیام توسط روسها بسیار معنادار است؟
به دو نکته بسیار مهم اشاره کردید. درخصوص ماهواره خیام دو روایت وجود دارد؛ روایت اول آن است که قرارداد ماهواره خیام به سال ۲۰۱۶ برمیگردد که قرار بود همان سال طراحی و ساخته شود و سال ۲۰۱۸ به ایران تحویل داده شود. روایت دوم که دولت رئیسی بر آن تأکید دارد این است که این قرارداد در سال ۲۰۱۸ امضا شد و اکنون در دولت سیزدهم به ایران تحویل داده شده است. اما عطف به توییتی که آذریجهرمی، وزیر ارتباطات دولت روحانی زد، به نظر میرسد ماهواره خیام نتیجه تلاشهای مشترک دولتهای یازدهم، دوازدهم و سیزدهم است. پس باید گفت که قرارداد ساخت و طراحی ماهواره خیام در سال ۲۰۱۶ در حاشیه نمایشگاه هوایی مسکو امضا شد. در ضمن ماهواره خیام در زمره ماهوارههای تجاری قرار دارد.
در این بین سؤالی که ذهن من را درگیر کرده، ناظر به تناقض رفتار روسیه است، چون پرتاب ماهواه خیام با موشک سایوز روسی به مدار ۵۰۰ کیلومتری زمین از مقر فضایی بایکونور در قزاقستان در 18 مردادماه با بیانیه سفارت روسیه درخصوص ساخت ماهواره خیام به دست روسها همراه شد. در بیانیه مذکور که توسط حساب اینستاگرام سفارت روسیه در تهران منتشر شد، عنوان شد: «در تاریخ 9 آگوست 2022 یوری بوریسوف، مدیرکل شرکت دولتی فضایی روسیه روسکوسموس، با هیئتی از جمهوری اسلامی ایران به ریاست عیسی زارعپور، وزیر محترم ارتباطات و فناوری اطلاعات ایران گفتوگو کرد. این دیدار در جریان بازدید نمایندگان ایران از پایگاه فضایی بایکونور برای مشاهده پرتاب ماهواره سنجش از دور «خیام» که توسط شرکتهای روسی به سفارش طرف ایرانی ساخته شده بود، انجام شد». در واقع هدف سفارت روسیه از انتشار این بیانیه چه بود؟
به سؤال بسیار مهمی اشاره کردید، چراکه اتفاقا در راستای تحلیلهایی است که در پاسخ به پرسشهای قبلی مطرح کردم. مشکل جمهوری اسلامی ایران این است که اساسا در این تحلیل و ارزیابی خود نگاهی به منافع روسیه ندارد و این تصور را دارد که در هر سناریویی نهایتا روسها پشتیبان ایران هستند. این یک برداشت و ارزیابی کاملا غلط است که درخصوص مسئله ماهواره خیام هم بعینه مشاهده کردیم.
قدری روشنگری میکنید؟
ببینید همه این مسائل درخصوص ماهواره خیام به پروپاگاندای اشتباه از سمت ایران بازمیگردد. بله شاید در جریان پرتاب ماهواره خیام و همکاری فضایی ایران و روسیه امتیازاتی هم نصیب تهران شده باشد، اما چون دولت رئیسی سعی دارد هر اتفاق کوچک و بزرگی را با یک دستاورد عظیم برای تقویت جایگاه خود در افکار عمومی داخلی و بزرگنمایی قدرتش در منطقه و جهانی بدل کند، باعث شد پروپاگاندای تهران با منافع مسکو به تضاد برسد.
پروپاگاندای ایران در قبال پرتاب ماهواره خیام چطور با منافع روسیه تضاد پیدا کرد؟
اگر سفارت روسیه در ایران درباره پرتاب ماهواره خیام این روشنگری را نمیکرد، این شائبه و ارزیابی غلط در دیگر کشورهای منطقهای که با روسیه مناسبات دارند شکل میگرفت که مسکو در تضاد با قراردادهایی که با آنها دارد روابط گستردهتری را با تهران تعریف کرده است. بنابراین باید سفارت روسیه در راستای منافع خود هم که شده این روشنگری را انجام میداد که درست برخلاف پروپاگاندای داخل تمام مراحل طراحی، ساخت و پرتاب ماهواره خیام با ماهوارهبر سایوز و از مقر بایکونور صورت گرفت توسط روسیه انجام شده و ایران تنها هزینه آن را تقبل کرده است تا این برداشت غلط در میان دیگر کشورها شکل نگیرد. چون بههرحال روسیه قرار است سال آینده میلادی یک میدان فضایی را برای ترکیه راهاندازی کند. قراردادش هم چند سال پیش بین مسکو و آنکارا امضا شد و براساس این قرارداد توافق شده است که اولین فضانورد ترکیهای در ماه فرود بیاید. در کنار آن شرکت دولتی فضایی روسیه یا همان روسکوسموس قراردادهای مشابهی را با امارات متحده عربی دارد.