چرا برنامههای توسعه در ایران با شکست مواجه میشوند؟
محمد صدر در گفتوگو با «شبکه شرق»: در تدوین برنامهها آرمانها مطرح میشود
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: در برنامههایی که تنظیم میشود همیشه ایدهآلها و آرمانها مطرح میشود و خیلی توجه نمیشود که امکانات، بودجه و البته شرایط عملیاتی شدن آنها در کشور وجود دارد یا نه.
الهام یوسفی- با وجود محقق نشدن بخش اعظمی از برنامه توسعه ششم همه چیز برای ورود به برنامه هفتم مهیا شده است و این امر انتقادهای زیادی را به دنبال داشته است. حتی جلسه دوره ای مجمع تشخیص مصلحت نظام به همین خاطر یک ماه تمدید شده است.اما چطور باید به سمت توسعه گام برداریم؟ به عبارتی دیگر چرا برنامه توسعه در ایران آنگونه که باید به نتایج هدفگذاری شده نرسیده است. چگونه باید عمل کنیم تا توسعه محقق شود یا حداقل نتیجه مطلوبتری داشته باشد. علت انحراف از برنامه چیست؟ محمد صدر، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام به سوالات شبکه شرق درباره علل شکست و عدم توفیق برنامههای توسعه ای پاسخ میدهد.
*مجمع تشخیص مصلحت نظام با هدف پایان بررسی برنامه هفتم، دوره فعلی خود را یک ماه دیگر تمدید کرد این در شرایطی است که نقدهای زیادی درباره ارزیابی عملکرد دوره ششم توسعه مطرح است مبنی بر اینکه نزدیک به ۷۰ درصد برنامههای آن محقق نشده و شرایط برای ورود به برنامه هفتم مهیا نیست. به نظر شما چه عواملی باعث شده که ما توفیق زیادی در برنامهها نداشته باشیم و این اندازه از توسعه عقب افتادیم؟
در برنامههایی که تنظیم میشود همیشه ایدهآلها و آرمانها مطرح میشود و خیلی توجه نمیشود که امکانات، بودجه و البته شرایط عملیاتی شدن آنها در کشور وجود دارد یا نه. اگرچه یک برنامه باید یکسری ایدهآلها را در نظر بگیرد اما نباید فراموش کرد که براساس امکانات و بودجه کشور تدوین شود. درواقع نباید برنامه، مجموعه سخنان خوب ما باشد. به نظر من این اولین دلیل و عامل عدم اجرای صددرصدى برنامههای توسعهای در کشور ما است.
باید توجه داشت که برنامههای توسعهای فقط اقتصادی نیستند، برنامهها برای اینکه پیش بروند، بیش از آنکه اقتصادی باشند جنبه سیاسی و فرهنگی دارند. یعنی هم سیاست داخلی در آن دخیل است هم سیاست خارجی. بدین معنی که مهمترین مساله برای حرکت به سمت توسعه، «سرمایه» است؛ که این میتواند هم سرمایه داخلی باشد و هم خارجی و البته بهرهمندی از امکانات ایرانیان مقیم خارج از کشور. در چنین شرایطی وضعیت سیاسی و اجتماعی ایران خیلی اثرگذار است. اگر شرایط داخلی مناسب نباشد اعتمادی نیز برای سرمایه گذای ایجاد نمیشود. طبیعتا در این وضعیت جذب سرمایه ای هم وجود نخواهد داشت. بنابراین زمانی سرمایهگذاران خارجی رغبت پیدا میکنند که در ایران سرمایه گذاری کنند که شاهد حضور خود ایرانیان در این بازار باشند.
به عنوان مثال؛ گفته میشود ایرانیان مقیم خارج نزدیک به هزار میلیارد دلار سرمایه دارند که میتوانند در داخل سرمایه گذاری کرده و مسیر توسعه فراهم شود اما به دلیل عدم اعتماد سرمایه خود را وارد بازار ایران نمیکنند. یا حتی برخی میگویند دبی که الان شاهد رشد و توسعه آن هستیم از طریق شرکتهای ایرانی قدم در این مسیر گذاشت. اینجاست که بحث سیاسی و فرهنگی مطرح میشود. بنابراین اعتماد زمانی بوجود میآید که دولت و حاکمیت مردم را در همه مسائل مشارکت دهند. شما وقتی اجازه نمیدهید مردم مشارکت سیاسی و فرهنگی داشته باشند و حتی اجازه نمیدهید در انتخاباتها کاندیدای خودشان را داشته باشند، طبیعی است که به مرور زمان آن اعتمادی که از اول انقلاب بین مردم و دولت وجود داشت کاهش پیدا کند.
*مسیر توسعه ای که از زمان دولت سازندگی شروع شده بود با توقف مواجه شده، شما مانع اصلی توقف در مسیر توسعه را چه چیزی میدانید؟
در زمان جنگ وضعیت اقتصادی خیلی بدتر از الان بود یعنی اکثر کالاها موجود نبود و بقیه هم کوپنی بودند. با این حال مشکلات کنونی در ایران وجود نداشت برای اینکه یک رابطه دوستانه و اعتمادساز بین دولت و ملت وجود داشت. متاسفانه به مرور زمان به دلیل عملکردهای اشتباه، سوءاستفادهها، دروغ و اختلاس آن رابطه اطمینان بخش خدشهدار شد و اعتماد مردم از بین رفت. در نهایت مجموعه این عوامل باعث شد که موتور اصلی توسعه یعنی همان «سرمایه» به خارج از کشور منتقل شود. بنابراین برای اینکه ما این مشکل را حل کنیم باید بهخصوص در همین برنامه توسعه هفتم، یک انقلاب فرهنگی داشته باشیم که هم روشهای دولت و حاکمیت تغییر کند و هم اینکه مردم تغییر کنند و به مرور زمان همان روحیه همدلی که در زمان انقلاب و جنگ بین دولت و ملت وجود داشت دوباره احیا شود.