در مفهوم اقناعسازی رسانه؛ هدایتگری مخاطب با چاشنی منفعت
نهایت کارایی رسانه در «جلب» مخاطب خلاصه میشود که این هدف نیز باید توأم با «اقناع» باشد. رسانه هدفگذاری میکند تا مضمون و روایت پیامفرستش را به جامعه مصرفکنندهاش بدهد؛ اما این نیز به راحتی به کرسی نمینشیند. در دایره مفاهیم گسترده مطالعات رسانه، اقناع مخاطب به شکل پررنگی خودنمایی میکند.
احمد افروز، کارشناس رسانه و ارتباطات: نهایت کارایی رسانه در «جلب» مخاطب خلاصه میشود که این هدف نیز باید توأم با «اقناع» باشد. رسانه هدفگذاری میکند تا مضمون و روایت پیامفرستش را به جامعه مصرفکنندهاش بدهد؛ اما این نیز به راحتی به کرسی نمینشیند. در دایره مفاهیم گسترده مطالعات رسانه، اقناع مخاطب به شکل پررنگی خودنمایی میکند. درواقع این اقناع است که هدف غایی هر رسانه و فلسفه وجودی آن را اثبات میکند؛ پس به هر میزان که بتواند اقناع را در دایره مخاطبان حداکثری بالفعل کند، به همان میزان نیز کسب توفیق خواهد داشت.
اصولا هر رسانهای در فرایند پیامرسانی سراغ هدف یا اهدافی معین میرود و برای رسیدن به این مهم از شیوههای اقناع استفاده میکند. این کلیدواژه همان معنای عامیانه مجابکردن را میدهد که در دنیای رسانه و در ترکیب با مفهوم واژگانی مخاطب، باید آن را راضیکردن مخاطب برای پذیرش یک پیام یا انجام عملی دانست. در مطالعات انتقادی رسانه نیز اقناعکردن بیشتر ناظر بر اهداف پنهان رسانه برای هدایت افکار عمومی به سمتی یا نهادینهسازی رفتاری به منظوری خاص است. واضعان نظریات علوم ارتباطات معتقدند و البته اثبات کردهاند که وسیله ارتباطجمعی با بهکارگیری تکنیکهای متنوع ازجمله برجستهسازی، تحریک عواطف، اغراق و بزرگنمایی، کوچکپنداری، طنز، تلقین و... در پی همراهی مخاطب با مفاهیم و رفتارهایی است که اتاق فکر رسانه یا جریانهای هدایتگر افکار عمومی به دنبال آن هستند. پس الزام بر اقناع را در این شیوهها یافتهاند.در میان تئوریها، ارسطو اقناع مخاطب را بر سه اصل منطق، جایگاه و احساس میانگاشت که شاکله کلیدواژههایی را دربر میگیرد که رسانههای امروز به خوبی اصول راهبردی آن را آموخته و بر اجرای آن مهارت یافتهاند. در استفاده از این مفهوم نیز عموم رسانهها همعقیده هستند. رادیو و تلویزیون تا روزنامه و خبرگزاریها هریک به نحوی از تریبونهای رسمی گرفته تا سخنوری کوتاه و پراکنده یا بیلبورد تبلیغاتی در انظار عمومی، همگی به دنبال تحقق این مضمون هستند که تا اقناعی شکل نگیرد، رودخانه مفاهیم رسانه در برهوت ذهن جاری نخواهد شد.
مخاطب امروز تمام تاروپود جهان ذهنیاش به دستان رسانه و هژمونی برخاسته از آن است؛ بنابراین برای اینکه در دام رسانه و برخی اقناعهای تقلبی آن نیفتد، چارهای ندارد جز اینکه آگاهی لازم و درک درستی از تکنیکها و ترفندهای رسانهای بیابد، بلکه ناخواسته اسیر هر فهم و مفهومی در فرایند بریزوبپاش مضامین رسانهای نشود. او نباید خود را وامدار هر کلام رسانهای کند. عالمان روانشناسی در مطالعه مفهوم اقناع بر دو پیشواژه تلقین و تقلید تمرکز کردهاند. با این زمینه شاید رسانه نیز ابتدا با ترفندهای مختلف، باور و احساس مخاطب را درگیر میکند و سپس با تصویرسازی نادرست، وی را به پذیرش بیچونوچرای پیام رسانه سوق میدهد. اقناع مخاطب فرایندی پیچیده و هزارتو است که گاه مخاطب رسانه را به شکلی غیرمنصفانه تسخیر میکند و مخاطب گرفتار نیز چاره را بر اطاعت از فهم طراحیشده صاحبان رسانه میبیند.
رسانه برای اقناع، متوسل به واسطه هم میشود و برای این امر افراد مشهور و به تعبیری سلبریتیها را برای جذب عاطفی مخاطب به کار میگیرد تا اینگونه با حربه موقعیت اجتماعی این افراد، عملیات اقناع را به شکل حداکثری به بار بنشاند. گاه به سبکی دیگر، همین رسانه مدعای اغراق و دروغ را نیز عصای دستش میکند تا با شیوههای بازنمایی و تدوین و...، ذهن مخاطب را پرت و محتوایی به او تلقین کند که با واقعیت متفاوت و چهبسا در تعارض است.
در مطالعات انتقادی رسانه البته مسئله اقناع را باید از میدان دادوستدهای معمولی و تبلیغی، فراتر پنداشت و دایره این گفتار نیز به تلاش رسانه برای جریانسازی، مفهومسازی کلانواژهها، ایدئولوژیسازی یا ساخت جامعهای با قواعد و چارچوبهای از پیش مقررشده، گسترش مییابد.
شناخت این مسئله حیاتی به چارچوب سواد رسانهای وابسته است؛ چارچوبی که در آن مخاطب باید ترفندهای رسانه برای اقناع او را بیاموزد و بشناسد تا در سراب وعدههای خوشرنگ رسانه گرفتار نشود و هر آنچه را در قالب و فرم «پیام» به سمت او ارائه میشود، متقابلا با عینک انتقادی و نه البته بدبینی به سنجش بگذارد.