شهاب طباطبایی، دبیرکل حزب ندای ایرانیان:
۱۴۰۱ به مراتب سختتر از انفرادیهای 88 گذشت/ ائتلاف اپوزیسیون خندهدار است و وضعیت کشور گریهدار!
دبیرکل حزب ندای ایرانیان گفت: انتقاد اصلی که بخش زیادی از معترضین به اصلاحطلبان داشتند این بود که چرا از براندازی حمایت نمیکنند. برای خیلیها ممکن است در حرف ساده به نظر برسد. اما فشاری که از اینسو به اصلاح طلبان وارد شد با هیچ فشاری در همه این سالها قابل مقایسه نبود. به مراتب از فشارهای انفرادی در سال 88 سنگینتر بود.
به گزارش شبکه شرق، در روزهای پایانی سال 1401 شهاب الدین طباطبایی، دبیرکل حزب ندای ایرانیان، به دفتر انصاف نیوز آمد و به سوالاتی پیرامون موضوعات مختلف پاسخ داد. در این مصاحبهی تفصیلی که بخش نخست آن را در ادامه میخوانید، او از شورای میانهروها، مصائبی که اصلاحطلبان در سال گذشته کشیدند، شرایطی که نه حمایت مردم را داشتند و نه حاکمیت، اپوزیسیون خارجی و… سخن گفته است.
شورای میانهروها
نظر شما در مورد ایدهی شورای میانهروها چیست آقای طباطبایی؟ بازخورد خاصی در مورد این شورا از اطرافیانتان گرفتهاید؟
راجع به این شورا چیزی بیش از آنچه در اخبار گفته شده، نشنیدهام. البته قبل از مطرح شدن این ایده هم جلسات آقایان خاتمی، روحانی، ناطق نوری، مرحوم هاشمی و سیدحسن خمینی برقرار بود و دورهای برگزار میشد. به طور کلی باید بگویم اگر آروزی پیشرفت و توسعه کشور را داریم باید قبول کنیم هیچ میانبری برای رستگاری سیاسی وجود ندارد. اگر می خواهیم کشور نجات پیدا کند و مردم تعیین کننده تمام امور باشند، باید از مجرای اصلاحات سیاسی تدریجی توسط مردان و زنان واقعنگر و میانهرو و با حالت آهسته و پیوسته صورت پذیرد. اینکه این شورا یا هر جریان و یا هر حزب سیاسی بتواند به تحقق این مساله کمک کند، حزب ندای ایرانیان حتما استقبال خواهد کرد و با تمام توان به آن کمک خواهد کرد.
آیا مردم هم از این شورا استقبال خواهند کرد؟
باید بپذیریم حوادث سالهای گذشته باعث شده که جامعه از موثر بودن نهادهای واسطه برای تحقق خواستههایش ناامید شود. دلیل اصلی آن هم از کار افتادن این نهادهای واسطه و احزاب و میانهروها بوده است. معتقدم اگر مردم مطمئن باشند مجموعهای می تواند گامی برای تحقق خواستههایشان بردارد، حتما استقبال خواهند کرد. منتهی برای اطمینان جامعه از کارایی داشتن چنین مجموعهای، استقبال و همراهی نهادهای حاکمیتی الزامآور است. اگر قرار باشد که همچنان بخشهای اصلی حاکمیت خود را در برابر نهادهای واسطه ببیند و با ابزارهای مختلف آن را از کارایی بیندازد، جامعه هم احساس می کند این مسیر را قبلا چند بار رفته است و استقبالی نمیکند. در آن صورت ترجیح می دهد خواسته هایش را در کف خیابان فریاد بزند.
فکر میکنید حاکمیت به چنین شورایی اجازهی فعالیت خواهد داد؟
حاکمیت را نمیتوان یک مجموعه یک دست تلقی کرد. شما با ترکیبی از افراد مختلف در ارکان مختلف حاکمیت روبرو هستید. طبیعتا تندروهایی که کشور را به این روز انداختند، تمام تلاششان را خواهند کرد که هیچ کنشگری جز خودشان در فضای سیاسی باقی نماند، اینها اگر دستشان برسد میخواهند همه را سرکوب کنند. اما عقلا و میانهروهای حاکمیت حتما استقبال خواهند کرد و ترجیحشان این است که بتوانند تندروها و سیاستهای افراطی را مهار کنند.
و چه پیشبینیای دارید؟
من تصور میکنم در نهایت همه خواستههای مردم و جامعه به کرسی خواهد نشست و هیچ راهی به جز پذیرفتن خواستههای مردم وجود ندارد. اما مساله این است که با چه هزینه ای؟ به عنوان مثال سال گذشته پیش از ماجرای فوت مرحوم مهسا امینی، حزب ندای ایرانیان در دو بیانیه خواستار پایان فعالیت گشت ارشاد شده بود. این فقط خواسته حزب ندا نبود. نهادها و رسانههای مختلف و خود مردم در شبکههای اجتماعی بارها و بارها خواستار پایان دادن به این شیوه ضدمردمی بودند. جریان سیاسی اصولگرا و افراطیون در واکنش، به گونهای رفتار میکردند که گویا گشت ارشاد جزو مقدسات نظام جمهوری اسلامی است و کسی حق ندارد علیه آن حرف بزند. اما نتیجه چه شد؟ اخیرا آقای قالیباف در صحن مجلس گفتند گشت ارشاد بینتیجه و پرهزینه بوده است.
این همه هزینه به مردم و کشور تحمیل شد تا آقایان بفهمند این روش وحشتناک را متوقف کنند. یا رابطه با عربستان. با یک حرکت بچهگانه و احمقانه مناسبات ما با عربستان به هم ریخت و این کشور به یکی از بزرگترین لابیهای ضدایران تبدیل شد. در داخل هم جریانات تندرو سر از پا نمیشناختند. این همه هزینه به مردم و کشور و نظام تحمیل شد تا در نهایت آقایان بفهمند چقدر مناسبات ایران با عربستان برای کشور حیاتی است. یا در مورد برجام. یک جریان سیاسی آرزوی شکست برجام را داشت. برای زمین خوردن برجام از همدلی و همسویی با ترامپ هم ابا نداشتند. اما حالا که دولت دست خودشان افتاده و همه فرصتهای احیای برجام را سوزاندهاند، آرزویشان احیای برجام با همان شرایط توافق آقای عراقچی است. تمام هزینههای آزمون و خطا و آشنا شدن این آقایان با واقعیت حکومتداری را تنها مردم میپردازند.
در این 5 ماه اعتراضات اصلاحطلبان برای مردم چه کردند؟ در این مدت چه نقشی داشتند؟
فقط این پنج ماه نبود که مردم اعتراض میکردند. مردم مدتهاست به شرایط اقتصادی و اجتماعی شکایت دارند و معترضند. به اشکال مختلف از شرکت در انتخابات تا عدم شرکت در انتخابات، از سکوت تا انتقاد همه را آزمودهاند. این مدت فقط شکل متفاوتتر و تندتری پیدا کرده است. اعتراض، مدتهاست که بوده، فقط شکل بروز و ظهور آن تغییر کرده است.
اصلاح طلبان در این اعتراضات اخیر در یکی از سختترین شرایط خود قرار داشتند. از یک طرف رفتارها و سیاستهای موجود را قبول نداشتند و بارها و بارها حتی پیش از این حوادث در بیانیههای مختلف به این سیاستها اعتراض کرده بودند و از طرف دیگر مردم معترض هم آنان را قبول نداشتند و آنها را شریک جرم وضعیت موجود میدانستند. اصلاحطلبان در شرایطی قرار داشتند که شدیدترین فشارها هم از جانب مردم معترض و هم از جانب دولت و نهادهای حاکمیتی به آنها وارد میشد. اما در اینکه باید طرف مردم را بگیرند ذرهای تردید نکردند. اگرچه با براندازی همراهی نکردند و موافق براندازی نبودند، در همه مواضعی که احزاب اصلاحطلب گرفتند این حاکمیت بود که مخاطب قرار میگرفت. این باعث شد که حتی از طرف وزیر کشور تحت فشار قرار بگیرند که چرا علیه اعتراضات موضع نمیگیرند. اما هیچ حزبی کوچکترین توجهی به صحبتها و خواستههای وزیر و دیگر نهادها نکرد.
علاوه بر موضعگیریهای صریح که جامعه حق دارد آنها را ناکافی بداند، این مدت اصلاح طلبان رایزنیهای زیادی را با مسئولان بلندپایه کشور داشتند. از دیدار تا مکاتبات محرمانه و سرگشاده. از دیدار با رئیس قوه قضائیه تا دبیر شورای عالی امنیت ملی و مکاتبات و دیدارهایی که اکثریت آنها خبری نشد. خود ما به عنوان حزب ندای ایرانیان مکاتبات زیادی با رئیس قوه قضائیه و نهادهای حاکمیتی دیگر داشتیم. در مجلس حضور پیدا کردیم و با نمایندگان مجلس گفتوگو کردیم. من با رئیس صداوسیما تلفنی گفتوگو کردم، انتقادات حزب و پیشنهاداتی را مطرح کردم. اصلاحطلبان در همه این دیدارها و مکاتبات بر حقوق مردم و معترضان تاکید داشتند و به ایجادکنندگان شرایط موجود اعتراض داشتند.
انتقاد اصلی که بخش زیادی از معترضین به اصلاحطلبان داشتند این بود که چرا از براندازی حمایت نمیکنند. برای خیلیها ممکن است در حرف ساده به نظر برسد. اما فشاری که از اینسو به اصلاح طلبان وارد شد با هیچ فشاری در همه این سالها قابل مقایسه نبود. به مراتب از فشارهای انفرادی در سال 88 سنگینتر بود. باز هم از حزب ندا مثال میزنم. ما هم اندکی دچار ریزش در بدنه حزب شدیم. کنشگری در شرایطی که هیچ کس صدای شما را حاضر نیست بشنود و در عین حال ایمان دارید حرفتان درست است، خیلی سخت است. نه براندازی را قبول دارید و نه آن را به مصلحت کشور و مردم میدانید و در عین حال بسیاری از معترضین که بسیاری از آنان پایگاه اجتماعی خود شما بودهاند انتظار دارند به نابودی این ساختار کمک کنید. در این وسط بخشهای تندروی حاکمیت هم عامدانه رفتارهایی میکنند که شما نتوانید معترضان را در درون ساختارهای سیاسی کشور حفظ کنید. اصرار دارند آنها را به سمت براندازی هل بدهند. در این شرایط شما باید عملکرد اصلاح طلبان را بررسی کنید.
رقیب اصلاحات در داخل یا خارج؟
به نظر شما با توجه به اینکه در این مدت ائتلافهایی در داخل یا خارج از کشور شکل گرفت، کدامیک از این ائتلافها یا جریانها میتوانند رقیب اصلاحات باشند؟
ائتلافهای خارج کشور که شوخی است. به نظرم ارزش حرف زدن هم ندارد. مسئلهی اصلی رسانههای خارج کشور هستند که تلاش میکنند از آدمهای کوچک، بی سواد و بی تجربه، تصویر یک اپوزیسیون موجه بسازند و البته من تکلیف عدهای انگشت شمار را از این افراد فرصتطلب جدا میکنم. بخشی از این افراد سرمایههای مردم بودند و به دلیل بیتجربه بودنشان در حوزه سیاسی از یک سو و رفتارهای اشتباه نیروهای تندرو در داخل، به سمت براندازان رفتند و یک دزدی سیاسی بزرگ از مردم و کشور اتفاق افتاد. مقصر این شرایط هم در داخل است. این یک اصل بدیهی است. وقتی شما رسانههای داخلی را محدود کنید، رسانه ملی همه حقایق را وارونه نشان دهد و به جای پوشش دادن همه مردم فقط یک اقلیت ده درصدی را مخاطب خود قرار دهد، نتیجه این میشود مردم به سمت رسانههای خارج کشور گرایش پیدا کنند. ما در دهه 1400 میخواهیم همچنان با سیاستهای رسانهای 40 سال پیش افکار عمومی را جهت بدهیم. در حالیکه نمی شود. نتیجهاش میشود رشد مخاطبان خارج کشور.
وقتی شما با عملکرد اشتباه خودتان یک غول رسانهای درست کردید و تندروهای داخل هم به آن خوراک دادند، در بزنگاههایی که مردم، به حق اعتراض دارند، این رسانهها وارد میشوند و هم مسیر اعتراضات را منحرف میکنند و هم منافع ملی را به خطر میاندازند. اینکه چند آدم که حتی الفبای سیاست را هم نمیدانند، بدیهیات جامعه شناسی و اقتصاد را تشخیص نمیدهند و تنها به دنبال تحریم و جنگ در کشورشان هستند، کنار هم بشینند و بگویند ما با هم ائتلاف کردیم که یک حکومت را سرنگون کنیم که جز طنز چیزی نیست. به آنها باید خندید و به وضعیت داخل کشور باید گریست که این افراد لاتِ کوچه خلوت شدهاند. مسئله اصلی در داخل است و تا زمانی که آزادیهای مشروع و قانونی مردم در عمل به رسمیت شناخته نشود، دست از سانسور و فیلترینگ برندارند و صدا و سیما تبدیل به رسانه همه مردم نشود، تنها و تنها برنده آن رسانههای خارج نشین هستند که تلاش میکنند برایتان اپوزیسیون بسازند.
بیانیهی میرحسن موسوی و سیدمحمد خاتمی/ جدایی ائتلاف اصلاحطلبان
باتوجه به بیانیههای آقای خاتمی و موسوی که این اواخر منتشر شد این سوال را میپرسم مثلا در بیانیهی آقای موسوی برداشت بعضی این است که ایشان از نظام جمهوری اسلامی عبور کردهاند ولی از بیانیهی آقای خاتمی چنان برمیآمد که هنوز قائل به ایجاد تغییرات در چارچوب نظام جمهوری اسلامی هستند. اگر کسانی که از جمهوری اسلامی عبور کردهاند را اصلاحطلبان جمهوریخواه و کسانی که قائل به تغییر در چارچوب جمهوری اسلامی هستند را اصلاحطلبان مشروطهخواه بدانیم. به نظر شما چنین جداییای در ائتلاف اصلاحطلبان به صورت رسمی اتفاق خواهد افتاد؟
در بین احزاب و کنشگران سیاسی اصلاح طلب خیر. کمااینکه بیانیهای که جبهه اصلاحطلبان ایران منتشر کرد برآیند نظرات همه گروهها و احزاب بود. اما در بدنه، اصلاح طلبان دچار شکافی شدند که نباید به حال خود رها شود. یکی از مهمترین مشکلات اصلاح طلبان ادامه حصر آقای مهندس موسوی است که امکان گفتوگو و صحبت با ایشان و شنیدن نظرات و انتقال نظرات به ایشان را از بین برده است. اگر حصر برداشته شود و این گفتوگو ایجاد شود این مسئله حل خواهد شد. خود ما به عنوان حزب ندای ایرانیان حرفهای زیادی با آقای مهندس موسوی و آقای کروبی داریم و دوست داریم نظرات آنها را هم بشنویم. اما وقتی راه ارتباطی قطع باشد چطور امکان گفتوگو و حل مسائل به وجود بیاید؟
به هر حال حزب شما عضو جبههی اصلاحات است. به نظر شما چه اتفاقی برای ائتلاف اصلاحطلبان خواهد افتاد؟ با توجه به اینکه در انتخابات گذشته حتی نتوانستند یک تصمیم واحد برا ی شرکت یا عدم شرکت در انتخابات بگیرند. آیا این ائتلاف به صورت رسمی دوپاره خواهد شد؟
قطعا نه. در تمام این سالها اراده جدی برای از هم نپاشیدن در جبهه اصلاح طلبان وجود داشته است. حتی در انتخاباتی هم که شما اشاره کردید با هدف از هم نپاشیدن ائتلاف، جبهه اصلاح طلبان احزاب عضو خود را برای شرکت یا عدم شرکت در انتخابات مخیر گذاشت. در آن زمان هم تصمیماتی که گرفته شد با نگاه حفظ ائتلاف صورت پذیرفت. الان هم همین نگاه بیشتر از قبل وجود دارد. حفظ این جبهه برای همه اعضای آن اهمیتی حیاتی دارد.
به نظر شما امکان دوپاره شدن این ائتلاف به دو گروه تندروها و میانهروها وجود ندارد؟ طوریکه دیگر درون یک ائتلاف فعالیت نکنند؟
امکان از هم پاشیدن ائتلاف قطعا وجود ندارد. ولی جبهه اصلاح طلبان نیاز به دو اقدام دارد. اول اینکه در انتخاب افراد حقیقی لازم است از افرادی دعوت کند که ضعف ارتباطی اصلاح طلبان با جامعه را با توجه به حوادث ماههای اخیر پوشش دهد. به همین دلیل حزب ندا لیستی از افرادی که در جامعه دارای اعتبار هستند را پیشنهاد داد تا در صورت موافقت دیگر احزاب به عنوان عضو حقیقی به جبهه اصلاح طلبان دعوت شوند.
دوم اینکه احزاب اصلاح طلب باید در چند مرحله به سمت ادغام در یکدیگر حرکت کنند. تعداد 30 حزب که هیچ کدام به تنهایی یک حزب حرفهای نیستند، در یک ائتلاف معنی ندارد. ما باید قدم به قدم به سمت تشکیل حزبهای قویتر حرکت کنیم. به عنوان حزب ندای ایرانیان قصد داریم در این زمینه پیش قدم شویم و به جبهه اصلاح طلبان و سایر احزاب پیشنهادات مرحله به مرحلهای برای ادغام احزاب اصلاح طلب در یکدیگر و تشکیل چند حزب قویتر در جریان را بدهیم.
نظرتان در مورد بیانیهی آقای موسوی و راهکارهای متفاوتی که ارائه دادهاند چیست؟
ما منتظر هستیم تا حصر آقای مهندس موسوی پایان یابد تا با ایشان بنشینیم و گفتوگو کنیم. هم صحبتهای ایشان را بشنویم و هم نظرات خودمان را بگوییم و در صورت لزوم پس از جمعبندی به صورت رسمی موضعمان را منتشر کنیم.
کدام یک از این دو راهکار (بیانیهی موسوی و خاتمی) را به نفع منافع ملی میدانید؟
در مورد بیانیه آقای خاتمی با ایشان کاملا همدل هستیم. نظرمان را هم رسما اعلام کردهایم. در این مدت هم با ایشان ارتباط داشتیم و نظرات ایشان را شنیدهایم و نظراتمان را به ایشان منتقل کردهایم.