|

گفت‌وگو «شبکه شرق» با همسر، پسر و وکیل «محمد جامه بزرگ»؛ مردی که با شلیک گلوله ساچمه‌ای از فاصله یک متری جان باخت

«قتل» در بامداد

ضارب اصلی با اتهام قتل عمد بازداشت است، 2 نفر متواری‌اند و 12 نفر تفهیم اتهام شده‌اند.

«قتل» در بامداد

یکی دو ماهی از فروکش کردن اعتراضات در ایران گذشته اما پرونده‌های بسیاری همچنان مفتوح است. پرونده‌هایی که بسیاری از آنان برای مجازات معترضات تشکیل شده اما بعضی دیگر، برای دادخواهی معترضان. یکی از این پرونده‌ها مربوط به ملارد است. شهرستانی کوچک در غرب استان تهران. دادخواه اینبار خانواده‌ای است که بزرگش را از دست داده، نه جوان. محمد جامه بزرگ، فرزند عزت، متولد سوم فروردین ۴۲، اهل شهرستان تویسرکان همدان، همان فردی است که حالا مقابل نامش در پرونده تشکیل شده در سازمان قضایی نیروهای مسلح، «مقتول» قید شده است. قانونا پرونده‌هایی در سازمان قضایی نیروهای مسلح طرح می‌شوند که یک طرف آن به مقامات انتظامی و نظامی ارتباط داشته باشد. محمد جامه بزرگ شغل آزاد داشت اما قاتل او، براساس آنچه بازپرس در پرونده قید کرده، کارمند رسمی یکی از نهادهای نظامی ایران است. پرونده با مختصات مشابه پرونده «قتل محمد جامه بزرگ» در چند شهر و شهرستان دیگر هم تشکیل شده اما آنچه این پرونده را حداقل تا اینجا متفاوت کرده، بازپرس است.

 

ایستادگی یک بازپرس

آنچه در این پرونده و شیوه رسیدگی به آن عیان است، دقت حقوقی بازپرس است و پیگیری‌های مستمر او. نکته‌ای که هم فرزندان مقتول و هم همسر او بر آن تاکید دارند و هم، وکیل خانواده مقتول. مسعود جامه بزرگ، پسر مقتول که از ابتدا تا انتهای ماجرا را برای «شبکه شرق» روایت کرده، در پایان اظهاراتش، جمله قابل تاملی می‌گوید: «تشکر ویژه می‌کنم از بازپرس پرونده که اگر نبود بسیار ما را اذیت می‌کردند. بازپرس پرونده انسانی شریف و صادق است. او روند را کامل پیگیری کرد و قاتل را هم بازداشت کرد. تلاش‌های بسیاری شد تا قاتل را آزاد کنند ولی بازپرس ایستادگی کرد و اجازه این اقدام را نداد. او کارش را به درست‌ترین شکل ممکن انجام داد و انسانیت به خرج داد.» او در بخش دیگری از گفت‌وگوی خود با «شبکه شرق»، از تلاش برای تهدید خود و خانواده‌اش به منظور پرهیز از پیگیری دادخواهی در قوه قضائیه گفت اما تاکید کرد که با اقدامات بازپرس پرونده، این اقدامات به حداقل ممکن رسیده است.

مشابه این اظهارات از زبان پیام درفشان، وکیل خانواده مقتول هم بیان شده است. او به «شبکه شرق» گفته است: «از اقدامات مسئولانه بازپرس پرونده جناب آقای رفیعی، بازپرس شعبه اول دادسرای نظامی غرب تهران، حمایت مسئولانه دادستان محترم دادسرای نظامی غرب تهران، جناب آقای قاسمی و خصوصا ایستادگی بر لزوم رعایت قانون و ایجاد روند قانونی در رسیدگی به پرونده توسط جناب آقای جهانشیری، دادستان محترم ملارد کمال تشکر و قدردانی را دارم. واقعیت آن است که سازمان قضایی نیروهای مسلح در این پرونده، تا الان بسیار خوب عمل کرده است. همچنین ضابط خاص پرونده یعنی سازمان حفاظت اطلاعات سپاه نیز تا الان عملکرد خوبی داشته و با بازپرس برای مجازات متهمان همراهی کرده است. این سازمان بعد از ورود بازپرس دادسرای نظامی به پرونده، به عنوان ضابط خاص وارد پرونده شد و این هم از اقدامات مثبت بازپرس بوده است. خانواده اعتماد کامل به بازپرس پرونده دارند.»

 

02

 

آخرین وضعیت پرونده

با پیگیری‌های صورت گرفته از سوی بازپرس، در پرونده قتل محمد جامه بزرگ، قرار نهایی دادسرا در ۳۸ صفحه و با ذکر تمام جزئیات اتفاقات رخ داده، تلاش‌ها برای انحراف پرونده از مسیر و گزارش‌های خلاف واقع ارائه شده از سوی افراد دخیل در آنچه از سوی بازپرس «جنایت» خوانده شده، صادر شده است. پیام درفشان، وکیل خانواده جامه بزرگ به «شبکه شرق» می‌گوید: « در پرونده قرار نهایی صادر شده یعنی پرونده از مرحله تحقیقات مقدماتی که باید محرمانه باشد، خارج شده است و اطلاع‌رسانی درباره آن از حقوق شکات است. تنها اقدامی که نمی‌توان در این مرحله انجام داد، آوردن اسامی متهمان است تا زمان صدور حکم قطعی لازم الاجرا. قرار نهایی با لطف بازپرس، به صورت کامل و با ذکر تمام جزئیات واقعه صادر شده است. مشکلات موجود در روند رسیدگی به پرونده هم حتی در قرارنهایی ذکر شده است. این پرونده هنوز در دادگاه تعیین شعبه نشده و حکم بدوی نیز برای آن صادر نشده است اما متهمان اصلی در بازداشت به سر می‌برند.

 

جزئیات پرونده

به گفته پیام درفشان، وکیل خانواده جامه بزرگ، بازپرس پرونده دستور جلب کلیه افراد دخیل در «قتل» محمد جامه بزرگ را صادر کرده است. همچنین فردی که از او در پرونده به عنوان «سرتیم اول» یاد شده نیز با همراهی حفاظت اطلاعات سازمان اطلاعات سپاه پاسداران، بازداشت و به بازداشتگاه حفاظت اطلاعات منتقل شده است. ضارب اصلی محمد جامه بزرگ نیز به گفته وکیل خانواده همچنان در بازداشت است. بنا به اظهارات پیام درفشان، ضارب اصلی که با اتهام «قتل عمد» در بازداشت است، پیشتر ۲ سابقه کیفری در شهرستان ملارد دارد که دست کم یکی از این پرونده‌ها با اتهام «تیراندازی، سرقت احشام و حمل سلاح گرم» در شعبه اول دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان ملارد همچنان مفتوح است. جالب آنکه سابقه کیفری دیگر ضارب اصلی پرونده، «حمل و نگهداری سلاح شکاری وینچستر بدون مجوز» است. پیام درفشان در بخشی از گفت‌وگوی خود با «شبکه شرق» درباره ادعاهای مطرح شده از سوی ضارب اصلی در پرونده می‌گوید: «ضارب اصلی ادعاهای مختلفی در جریان پرونده مطرح کرده است، یکبار گفته تیر از دستش در رفته، یکبار هم گفته مقتول بالا پشت بام بوده و او از راه دور شلیک کرده ولی با بررسی‌های کارشناس اسلحه که نظریه او در قرار نهایی هم مورد استناد بازپرس قرار گرفته، مشخص شده که تیر از فاصله نزدیک، یک متر و به شکل مستقیم و از جلو، به سمت مقتول شلیک کرده است. کارشناس اسلحه این نوع از شلیک را به قصد کشت اعلام کرده به همین دلیل هم متهم اصلی به قتل عمد متهم شده است.»

به گفته وکیل خانواده، در قرار نهایی دادسرا، برای ۱۲ نفر از ۱۴ متهم پرونده «که در فرایند ورود به عنف به منزل مقتول مشارکت داشته‌اند»، «دستگیر و تفهیم اتهام صورت گرفته و برای آنان قرار قانونی صادر و آخرین دفاع از آنان نیز اخذ شده است.» نکته قابل توجه اینکه ۲ نفر از این افراد، همچنان متواری هستند و هنوز سازمان حفاظت اطلاعات سپاه شناسایی‌شان نکرده است. همه این موارد با توضیحات بیشتر و ذکر اسامی افراد از سوی بازپرس در قرارنهایی دادسرا و همچنین نامه بازپرس پرونده به رئیس سازمان قضائی نیروهای مسلح کل جمهوری اسلامی، قید شده است. به گفته وکیل خانواده جامه بزرگ، در قرار نهایی دادسرا به تلاش‌ها برای انحراف پرونده، گزارش‌های خلاف واقع ماموران، تلاش برای جلوگیری از خاکسپاری محمد جامه بزرگ در ملارد با ارائه گزارش غلط به شورای تامین این شهرستان و مواردی از این دست نیز اشاره شده است. نکته آنکه برای رسیدگی بهتر و جلوگیری از اعمال نفوذ، به اتهامات دو نفر از افراد دارای رتبه نظامی در این پرونده به شکل جداگانه رسیدگی می‌شود. درفشان در این زمینه به «شبکه شرق» می‌گوید: «پرونده 2 بخش دیگر هم دارد که از آن جدا شده است اما با توجه به مسائل عمومی و امنیتی، آن 2 پرونده از این پرونده جدا شده است اما پیگیری‌ها در آن پرونده‌ها نیز با قاطعیت در حال انجام است.»

 

31 شهریور؛ آغاز ماجرا

ماجرای محمد جامه بزرگ و تبدیل خانواده‌اش به دادخواه، از غروب 31 شهریور آغاز می‌شود. آن روز ملارد صحنه اعتراضات مردمی است، آن هم درست در خیابانی که مغازه و خانه محمد جامه بزرگ در آن قرار دارد. مسعود به «شبکه شرق» می‌گوید: «غروب 31 شهریور در محل ما اعتراضاتی در جریان بود. بین مغازه ما و خانه، دقیقا به اندازه عرض یک خیابان فاصله است. مغازه آن دست خیابان است و خانه این دست. با شروع اعتراضات، ما دیدیم اوضاع شلوغ شده و ماموران هرکسی را که می‌بینند، بازداشت می‌کنند. نگران شدم و مغازه را بستم و از عرض خیابان که اعتراضات در آن در جریان بود، عبور کردم تا بروم خانه. جلوی در خانه که رسیدم، یک نفر دست انداخت و لباس من را کشید. اول فکر کردم یکی از دوستانم است، دستش را پس زدم  و برگشتم و دیدم یک فرد دیگر است. گفت با من بیا، تو شلوغ می‌کردی. من دستش را پس زدم و رفتم سمت خانه و میثم، برادرم که جلوی در خانه بود را گرفتم و گفتم چیکار می‌کنی؟ اینجا خانه ماست! روبرو مغازه است. من داد می‌زدم و می‌گفتم ولی گوش نمی‌کرد. یک دفعه تعداد ماموران زیاد شد، شدند ۵ یا ۶ نفر. من میثم را گرفته بودم که من را نبرند، آن‌ها هم ما را می‌کشیدند که هر ۲ ما را ببرند. هرچه می‌گفتیم، کسی گوش نمی‌کرد. بابا که این صحنه را دید، با بیل اومد دنبال ما. با آمدن بابا، بعضی از ماموران که آمده بودند داخل خانه، رفتند بیرون. من فورا در را بستم و قفل در را هم انداختم. ماموران شروع کردند به شکستن شیشه در و انداختن گاز اشک‌آور داخل خانه. ما می‌خواستیم برویم داخل اما بابا نمی‌آمد و می‌گفت این کارها غیرقانونی است، حق ندارند این کارها را بکنند.»

 

01

 

یک مهر؛ تهدید شفاهی

بعد از این اتفاقات، صبح یکم مهر، فردی که از قرار معلوم در زمره ماموران قرار داشته اما آشنایی نیز با خانواده جامه بزرگ دارد، نزد مقتول می‌رود و به او هشدار می‌دهد که قصد بازداشت خود یا پسرانش را دارند. به گفته پیام درفشان، وکیل خانواده جامه‌بزرگ، در قرار نهایی دادسرا به این موضوع اشاره و تاکید شده که با استفاده از ۳ دوربین مقابل منزل جامه بزرگ، این فرد شناسایی شده است. مسعود جامه بزرگ، پسر مقتول گفت و شنود صورت گرفته میان این فرد ناشناس با پدرش را اینگونه برای «شبکه شرق» روایت می‌کند: «صبح یک مهر، بابا رفته بود جارو زدن شیشه‌های جلوی در. همان زمان یک نفر با لباس شخصی پیش بابا می‌آید. آن فرد به بابا می‌گوید که حاجی من شما را می‌شناسم. شما خانواده خوبی هستید و خودت هم سال‌هاست در اینجا زندگی می‌کنی اما در پایگاه صحبت از شما بوده و گفته‌اند یا پدر یا یکی از پسرها را بازداشت کنید. بابا می‌پرسد یعنی چی؟ تو کی هستی؟ که آن فرد جواب می‌دهد حاجی چیزی از من نپرس ولی این را بدان. بابا بلافاصله این موضوع را به من گفت. من از بابا خواستم که چند روز برویم ولی بابا قبول نکرد و گفت ما هیچ کاری نکرده‌ایم که بخواهیم فرار کنیم.»

 

بامداد ۲ مهر؛ ورود گروه اول

پس از تهدید شفاهی محمد جامه بزرگ، مقتول، او تصور می‌کند که موضوع پایان یافته اما بامداد ۲ مهر، همه چیز رنگ و بوی دیگری به خود می‌گیرد. مسعود جامه بزرگ، پسر مقتول به «شبکه شرق» می‌گوید: «ساعت ۳ شب ۲ مهر که در خانه را زدند. من از آیفون تصویری دیدم که یک نفر با ماسک طبی جلو در است. حدس زدم که مامور باشد. به بابا گفتم. بابا گفت شما بخوابید، کاری با ما ندارند. من و میثم، برادرم اما نگران بازداشت خودمان بودیم به همین دلیل هم از روی پشت بام رفتیم داخل خانه همسایه.» با خروج میثم و مسعود از خانه، مریم جعفری، همسر محمد جامه بزرگ، مقتول تنها شاهد عینی ماجراست. او در گفت‌وگو با «شبکه شرق» گفت که پس از آنکه همسر مقتولش در را روی ماموران باز نکرد، یک نفر از آنان از بالای دیوار به داخل حیاط پرید و در را برای ۵ نفر دیگر باز کرد: «۶ نفر بودند. وارد حیاط شدند. من در اتاق خواب بودم که یک مرتبه وارد خانه و اتاق شدند. پرسیدم چرا وارد خانه شدید، شما چه کسانی هستید که گفتند ماموریم و آمده‌ایم به دنبال محمد! پرسیدم چرا؟ چکار کرده؟ گفتند به خودش می‌گوییم. من گفتم محمد خانه نیست اما قبول نکردند و رفتند روی پشت بام به دنبال محمد اما از قرار معلوم او را ندیدند و برگشتند که از خانه خارج شوند اما یک نفر از حیاط داد زد که یک سایه روی پشت بام است. دوباره رفتند روی پشت بام. این لحظه من با محمد حرف می‌زدم که بیاید پایین و با ماموران برود. او اما اینکار را نمی‌کرد و می‌گفت باید حکم نشان دهند.»

 

04

 

مطالبه مقتول برای دیدن حکم ماموران از خانه همسایه هم شنیده شده چنانکه مسعود که به همراه برادرش به خانه همسایه فرار کرده هم این صدا را شنیده است. او به «شبکه شرق» می‌گوید: «ما به خانه همسایه رفته بودیم، بابا با فریاد به ماموران می‌گفت که اگر حکم دارید، نشان دهید. مامور اما می‌گفت بیا، حکم را هم نشانت می‌دهم اما بابا می‌گفت که حکم را نشان بده تا بیایم وگرنه اگر هزار نفر هم بشوید، نمی‌توانید مرا ببرید. یک جای دیگر هم بابا با فریاد به ماموران می‌گفت مغازه من روبروی خانه است و همه هم می‌دانند، تا ۱۰ شب هم مغازه بودم، چرا آنجا بازداشتم نکردید؟ اگر کارتان قانونی است، چرا این موقع شب آمده‌اید؟ اگر حکم دارید، بروید و صبح بیایید.»

مریم جعفری، همسر مقتول ادامه ماجرا را اینطور روایت می‌کند: «با پرهیز همسرم از رفتن با ماموران، افرادی که وارد خانه شده بودند، چند دقیقه بعد گفتند که ما به گروه دوم زنگ می‌زنیم تا بیایند و او را بازداشت کند اما آنان اگر بیایند، حتما او را می‌کشند. چند دقیقه بعد از این تماس، گروه بعدی وارد خانه ما شدند. آنان هم 6 نفر بودند ولی با قد و قامت بلندتر. 2 نفر از آنان دست مرا گرفتند و انداختند در طبقه بالا و در را بستند.» نکته قابل توجه آنکه جمله تهدیدآمیز یکی از ماموران گروه اول به همسر مقتول در قرارنهایی دادسرا نیز قید شده است، این موضوع را وکیل خانواده در گفت‌وگو با «شبکه شرق» تایید می‌کند.

 

03

 

ورود گروه دوم؛ «قتل» حاج محمد

مریم جعفری، همسر مقتول به «شبکه شرق» می‌گوید که چند دقیقه بعد از تماس، گروه دوم وارد خانه می‌شوند. آنان هم ۶ نفراند اما قدبلندتر. ۲ نفر از آنان مریم جعفری، همسر مقتول را به داخل خانه می‌برند و در را روی او می‌بندند. چند دقیقه بعد از این اتفاق صدای کوبیده شدن چیزی روی زمین شنیده می‌شود: «بعد از صدای کوبیده شدن، صدای شلیک شنیدم. با عجله در را باز کردم و دیدم که یک نفر از ماموران از راه پله پایین می‌آید. پرسیدم چه شد؟ کشتیدش؟ مامور گفت که اتفاقی رخ نداده و او را آورده‌ایم پایین ولی کمی حالش بد است. به سرعت رفتم پایین و یک لیوان آب برداشتم تا برای محمد ببرم. او پیرمرد بود و مریض احوال. همان مامور اما اجازه نداد من بروم بالا. لیوان را از من گرفت و گفت برو پایین. چند دقیقه بعد دوباره رفتم بالا که دیدم هیچ کس روی پشت بام نیست جز شوهر من که کف زمین پشت بام افتاده است. دستم را روی سینه‌اش گذاشته‌ام، صدایش کردم، جواب نداد. اما بدنش گرم بود، گفتم شکر خدا زنده است که یکدفعه دیدم پشت سرش پر از خون است. تازه صورتش را دیدم. به چشم او شلیک شده بود. بعدها و با بررسی پزشکی قانونی مشخص شد که از فاصله نزدیک به چشم او گلوله ساچمه‌ای شلیک شده و در مغزش پخش شده است.» همسر مقتول می‌گوید وقتی همسرش را پخش زمین دیده، دیگر هیچ ماموری در داخل ساختمان نبوده و آنجا را ترک کرده بودند.

همزمان با انتشار صدای شلیک در تاریکی شب، صدای جیغی هم شنیده شده است. مسعود، پسر مقتول که در خانه همسایه بوده، ابتدا تصور می‌کند که جیغ مادرش است اما بعدها متوجه می‌شود که جیغ همسایه‌ای بوده که از خانه خود تمام ماجرای رخ داده در پشت بام را دیده است. به گفته وکیل خانواده، اظهارات همسایه نیز در پرونده لحاظ شده است. حالا از آن روز چندین ماه گذشته و مطالبه اصلی خانواده جامه بزرگ، «دادخواهی» است. آنان تاکید دارند که به دنبال ریختن خون نیستند اما می‌خواهند جلوی تکرار وقایع مشابه را بگیرند و ثابت کنند خون هیچ کس از دیگری رنگین‌تر نیست و در این مسیر به همراهی قوه قضائیه و قضات بسیار امیدوارند.

 

* اسناد نزد «شبکه شرق» محفوظ است.