|

آیا قالیباف رئیس مجلس دوازدهم خواهد بود؟

نگاه پاستور به بهارستان

‌ «ما از زبان خودشان در جاهای مختلف و از طریق واسطه‌ها شنیده‌ایم که دولت نیاز دارد ۷۰ درصد کرسی مجلس را داشته باشد».

نگاه پاستور به بهارستان
داوود حشمتی روزنامه‌نگار

‌ «ما از زبان خودشان در جاهای مختلف و از طریق واسطه‌ها شنیده‌ایم که دولت نیاز دارد ۷۰ درصد کرسی مجلس را داشته باشد». این جمله مهم یکی از نمایندگان مجلس است که نشان می‌دهد عزم دولت برای خارج‌کردن مجلس از دست اصولگرایان کاملا جدی است.

این در حالی است که تا زمان آغاز به کار دولت اصولگرایان این دولت و همه قوای کشور را یکدست‌شده در اختیار خود می‌دانستند؛ اما حالا حرف از کسب قدرت 70درصدی برای خود دولت به میان آمده است. در‌این‌باره دو پرسش مهم وجود دارد: آیا دولت امکان خلق گفتمانی را دارد که بتواند حول محور آن 70 درصد مجلس را از آنِ خود کند؟ پرسش دوم این است که اگر دولت نتواند به خواسته 70‌درصدی کرسی‌های مجلس که در واقع اکثریت مطلق مجلس است، دست پیدا کند، آیا می‌توان نتیجه گرفت که این دولت یک‌دوره‌ای خواهد بود؟

دراین‌میان ظاهرا قالیباف بیش از همه نگران است؛ چراکه می‌داند در مجلسی که 70 درصد آن در اختیار دولت باشد، باید با سودای بالانشینی در بهارستان خداحافظی کند.

‌دولت‌ها و مجلس

عمر دولت ابراهیم رئیسی از میانه عبور کرده و کم‌کم به سال پایانی عمر خود نزدیک می‌شود. اگر در آمریکا به طور تقریبی مجلس و دولت در دو سوی مخالف قرار می‌گیرند و هر زمان که دولت در اختیار یک حزب است، کنگره آمریکا در اختیار حزب دیگر قرار دارد؛ اما در ایران همواره دولت‌ها در اولین دوره بعد از روی کار آمدن خود، مجلس را در اختیار گرفته‌اند. تاکنون این‌طور به نظر می‌رسید که دولت ابراهیم رئیسی به چنین امری توجهی خاص ندارد؛ اما خبر سمیه محمودی، نماینده ردصلاحیت‌شده مجلس که در گفت‌وگو با خبرآنلاین آن را مطرح کرد، حکایت از این دارد که گویا عزم دولت برای این کار جدی است و در این مسیر هم رقیب اصلی آنها نه جریان‌های رقیب؛ بلکه جریانی در داخل اصولگرایان است. اینکه دولت‌ها توانستند اولین مجلس را بعد از روی کار آمدن تصاحب کنند، به گفتمان آنها و تداوم گفتمانی آنها نیز بستگی بسیار زیادی دارد. به عبارت روشن‌تر حیات سیاسی جریانی که دولت را در اختیار دارد، درصورتی‌که نتواند مجلس را از آنِ خود کند، با تهدید جدی روبه‌رو خواهد شد.

‌تثبیت گفتمان خط امام

دولت دوم میرحسین موسوی با چالش‌های زیادی در زمینه سیاست و در میدان جنگ روبه‌رو بود؛ اما آنچه موجب شد تا گفتمان «خط امام» در دهه 60 شکل گرفته و تثبیت شود، نه دولت‌های اول و دوم میرحسین موسوی؛ بلکه مجلس سوم بود که داعیه‌دار خط امام بود. فراکسیونی که در مجلس سوم از نیروهای موسوم به خط امام شکل گرفت، توانست گفتمان دولت را در درون ساختار سیاسی و در درون جامعه به نفع گفتمان خود تقویت کند. به عبارت روشن‌تر اگر مجلس سوم نبود، شاید دولت دوم میرحسین موسوی دوام نمی‌آورد یا گفتمان او به‌سرعت از بین می‌رفت. مهم‌ترین شاخصه فهرست این جریان در انتخابات مجلس سوم هم جوان‌گرایی بود که در آن «دانشجویان پیرو خط امام» به مجلس راه پیدا کردند.

گفتمان سازندگی و مجلس پنجم

دولت ششم که دولت دوم ‌هاشمی‌رفسنجانی بود، نیز با چالش‌های بزرگی در داخل و در اجتماع روبه‌رو شد. ناآرامی‌های مختلف دهه 70 دولت‌ هاشمی را با چالش‌های بزرگی روبه‌رو کرده بود. ابتکار آنها در ابتدای مجلس پنجم برای شکل‌گیری یک فراکسیون مستقل از جریان راست باعث تولد حزب کارگزاران سازندگی شد؛ اتفاقی که به اعتقاد بسیاری زمینه‌ساز اصلی و پایه‌گذاری دوم خرداد قلمداد می‌شود. در آن انتخابات مجمع روحانیون مبارز در اعتراض به ردصلاحیت‌های گسترده در انتخابات شرکت نکرد؛ اما کارگزاران‌ سازندگی با هویت مستقل از جریان خط امام و انتساب به دولت هاشمی‌رفسنجانی به مجلس راه پیدا کرد. حسن روحانی در آن مجلس نایب‌رئیس شد و عبدالله نوری تنها با اختلاف 11 رأی، کرسی ریاست را به ناطق‌نوری واگذار کرد. حضور این جمع با برند و پرچم «سازندگی» در مجلس توانست گفتمان کارگزاران سازندگی را تداوم بخشیده و مانع از آن شود که‌ هاشمی‌رفسنجانی و گفتمانش در میانه گفتمان چپ (خط‌امامی‌ها) و راست از بین برود.

‌دولت اصلاحات و گفتمان دوم خرداد

تجربه مجلس سوم و مجلس پنجم به اصلاح‌طلبان نشان داد که برای تثبیت قدرت گفتمانی خود باید در اولین فرصت به مجلس راه پیدا کنند. برای همین هم مجلس ششم با اکثریت اصلاح‌طلب رقم خورد و نقشی که آن مجلس در تقویت گفتمان اصلاح‌طلبی داشت، دولت اصلاحات در مقام قوه مجریه ایفا نکرد؛ به‌ویژه آنکه بعد از وقایع 18 تیر 78 و توقیف نشریات، دولت سیدمحمد خاتمی بسیار محافظه‌کارتر عمل کرد و نقش پیشران در برنامه اصلاحات برعهده مجلس قرار گرفت.

اهمیت مجلس ششم آنجا بود که به واسطه آن توانستند فاصله‌گذاری روشنی با نیروهای سیاسی که مدنظر بود، انجام دهند. همان مجلس بود که در آن ‌هاشمی‌رفسنجانی وقتی در رتبه سی‌ام قرار گرفت، از رفتن به مجلس خودداری کرد. اگرچه آن مجلس در اهدافی که طراحی کرده بود، موفق نبود؛ اما در‌صورتی‌که مجلس ششم از دولت اصلاحات گرفته می‌شد، هویت اصلی و اقدامات قوه مجریه اصلاحات هم تا حد زیادی رنگ می‌باخت.

احمدی‌نژاد و گفتمان خدمت

تجربه آبادگران نشان داده بود که می‌توان به جوانان و نیروهای جدید و وفادار اعتماد کرد. ازاین‌رو در آستانه انتخابات مجلس هفتم در سال 86 جمعی از «جبهه متحد اصولگرایان» با محوریت افراد نزدیک به دولت اول محمود احمدی‌نژاد حضور در مجلس با فهرست «رایحه خوش خدمت» را در دستور کار قرار دادند و در نهایت موفق شدند یک فراکسیون مستقل و قوی که دست‌کم 90 نماینده در مجلس داشت، شکل دهند. پایه‌های اصلی دولت احمدی‌نژاد در مقام گفتمانی در همین فراکسیون و مجلس تثبیت شد و توانست با آن حجم از مخالفت‌ها در سال 88 همچنان قدرت را حفظ کند.

بعدها و حتی تا امروز جوانان همان فراکسیون بودند که توانستند گفتمان «خدمت» و «عدالت» را که در دولت اول احمدی‌نژاد پایه‌گذاری شده بود، حفظ کنند و حتی امروز در دولت ابراهیم رئیسی نفوذ کنند. این جمع با محوریت مهرداد بذرپاش در مجلس هفتم شکل گرفت و بسیاری از مدیران فعلی دولت از همین جمع هستند.

مجلس تکرار و دولت اعتدال

دولت اعتدال‌گرایان هم در همان مجلس اول به سراغ فهرست انتخاباتی خود رفتند. آنها در‌حالی‌که نیروهای اصلی‌شان ردصلاحیت شده بود، افرادی را انتخاب کردند که برای جامعه شناخته‌شده نبود؛ اما با پیوند فهرست مجلس به گفتمان دولت توانستند «فهرست امید» را به مجلس وارد کنند و به پیروزی برسانند. به طور طبیعی اگر فهرست امید در سال 94 شکل نگرفته بود، حسن روحانی نمی‌توانست در سال 96 بار دیگر از مردم رأی بالاتری بگیرد.

نگرانی قالیباف عمیق‌تر می‌شود

این‌طور به نظر می‌رسد که اصولگرایان به‌ویژه تیم قالیباف این خطر را احساس کرده که تیم دولت به دنبال تصاحب 70 درصد مجلس است؛ ازاین‌رو هفته گذشته رسانه «نواصولگرا» وابسته به تیم نزدیک به قالیباف نقدی را به یکی از مطالب روزنامه ایران، ارگان رسانه‌ای دولت، منتشر کرد که نشان می‌داد تا چه اندازه نگران فعالیت انتخاباتی دولت هستند. رسانه قالیباف حتی نیاز به پرده‌پوشی نداشت تا عنوان کند که مشخصا نگران فعالیت‌های انتخاباتی بذرپاش است؛ چراکه او در قالب شورای ائتلاف فعال نبوده و قصد دارد کاری که با «رایحه خوش خدمت» در مجلس هشتم برای احمدی‌نژاد انجام داد، این بار برای رئیسی انجام دهد. رسانه قالیباف در‌این‌باره با اشاره به مطلب روزنامه ایران نوشته بود: «حالا با این مطلب روزنامه ایران و برخی فعالیت‌های پشت و جلوی پرده، مشخص شده که چه کسانی آن نظرسنجی را رسانه‌ای کرده بودند. روزنامه ایران با قراردادن گروه بذرپاش و رسایی با نام شریان در مقابل بقیه جریان‌های داخل جبهه انقلاب، سعی دارد تا اعضای این تشکل بذرپاش را «رویش جبهه جدیدی» معرفی کند که از «گفتمان عدالت‌خواه» حمایت می‌کند. از نظر این روزنامه، اینان همان «هوای تازه» هستند که مردم به دنبال‌شان بودند. «جوانانی» که برای «کهنه سیاست‌مداران» هر دو جریان دیگر می‌توانند رقیبی پیش‌بینی‌ناپذیر باشند».

تیم قالیباف البته همچنان تلاش می‌کند رئیسی را در موقعیتی قرار دهد که خود او مانع از فعالیت زیرمجموعه‌اش برای کسب قدرت در مجلس شود؛ ازاین‌رو رسانه قالیباف می‌نویسد: «باید امید داشت که دوستان رسانه‌ای دولت سخن درست و اساسی آقای دکتر رئیسی را مورد توجه قرار دهند. سخنی که در 13 آبان گفته بودند «به‌عنوان دولت هیچ کاندیدایی در انتخابات نخواهیم داشت و صرفا به دنبال ایجاد زمینه مشارکت گسترده‌تر و بالاتر همه مردم و گروه‌ها در انتخابات هستیم». عجیب است که ارگان رسمی دولت همین حداقل‌ها را با چشم‌پوشی آشکار به نفع یکی از اعضای هیئت دولت کنار گذاشته است».

یک‌دوره‌ای شدن رئیسی

هر دو طرف جریان اصولگرایی به اهمیت زورآزمایی در آوردگاه اسفند 1402 روز‌به‌روز بیشتر پی می‌برند. قالیباف و اصولگرایان می‌دانند که برای حفظ قدرت ناگزیر هستند مجلس را از رقیب خود یعنی دولت برنده شوند. دولت نیز متوجه شده است که اگر گفتمانی خلق نکرده و شور انتخاباتی برای مجلس دوازدهم به راه نیندازد، این امکان را از دست می‌دهد که در دور آینده نیز ریاست پاستور را در اختیار داشته باشد. ضعف دولت در خلق گفتمانی که بتواند آن را مانند گفتمان‌های رؤسای جمهوری پیشین یعنی «سازندگی»، «اصلاحات»، «خدمت» و «اعتدال» به جذب مردم بپردازد، روز‌به‌روز برای هوادارانش بیشتر آشکار می‌شود.

بنابراین درصورتی‌که فهرست دولت نتواند پیروز انتخابات مجلس شود، سرخوردگی در میان بدنه آنها رسوخ می‌کند. این همان چیزی است که اصولگرایان می‌خواهند؛ اما دولت هم متوجه این خطر شده است.

تقسیم قوا به جای تفکیک قوا

راهبرد اصوگرایان و پیشنهادشان به دولت این است که مجلس را برای آنها بگذارد و به همان دولت بسنده کند؛ اما دولت خود را ناگزیر می‌داند تا بعد از گذشت نزدیک به سه سال از انتخابات، بار دیگر روابط خود را با کسانی که به او رأی دادند، سازمان‌دهی و تقویت کند. اگر در این کار موفق نشود، طبیعتا سال 1404 رئیسی نخواهد توانست آنها را برای رأی‌‌دادن به خود ترغیب کند. از همین رو است که به نظر می‌رسد عزم دولت در امر تصاحب 70درصدی کرسی‌های مجلس کاملا جدی است و این زنگ خطر بزرگی برای قالیباف را به صدا در‌می‌آورد. آیا اصولگرایان می‌توانند دولت را ناگزیر کنند دست از سیاست تصاحب 70درصدی مجلس بردارد و همچنان ذیل گفتمان اصولگرایی به سیاست‌ورزی ادامه دهد؟ یا آنکه اسفند امسال قالیباف و اصولگرایان در سایه مشارکت حداقلی صندلی ریاست را از دست خواهند داد؟ در چنین شرایطی باید گفت: اصولگرایان نه از رقیب خود؛ بلکه از تلاش برای «کاهش مشارکت» شکست خوردند که خود بنیان‌گذار آن بودند. در‌این‌باره بعدها بیشتر باید نوشت.