در گفتوگوی «شرق» با محمد مهاجری تحلیل شد
سال 2024 اتفاقی برای لاشه برجام نمیافتد
سهشنبه هفته گذشته آیین رونمایی از آنچه بهعنوان کتاب ششجلدی «چالش هستهای» نامیده شد، انجام شد. این مراسم با حضور محمود نبویان، نویسنده کتاب و دبیر کمیسیون برجام در مجلس نهم، فریدون عباسی، رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی، علی خضریان، نماینده مردم تهران و سخنگوی کمیسیون اصل ۹۰ مجلس و سیدنظامالدین موسوی، نماینده تهران در مجلس یازدهم، در مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی «ایران» برگزار شد.
عبدالرحمن فتحالهی: سهشنبه هفته گذشته آیین رونمایی از آنچه بهعنوان کتاب ششجلدی «چالش هستهای» نامیده شد، انجام شد. این مراسم با حضور محمود نبویان، نویسنده کتاب و دبیر کمیسیون برجام در مجلس نهم، فریدون عباسی، رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی، علی خضریان، نماینده مردم تهران و سخنگوی کمیسیون اصل ۹۰ مجلس و سیدنظامالدین موسوی، نماینده تهران در مجلس یازدهم، در مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی «ایران» برگزار شد. در این مراسم نبویان، توافق برجام را مایه عبرت برای آیندگان دانست. همین موضوع سبب واکنشی از سوی محمد مهاجری شد. این فعال سیاسی و رسانهای اصولگرا با انتقادات تندی درباره این کتاب و محمود نبویان، او را متهم به گفتههای خلاف واقع درباره عراقچی و برجام کرد که در ادامه به واکنش این نماینده مجلس منجر شد؛ اما باز این ادعاهای نبویان از سوی محمد مهاجری بیپاسخ نماند و دوباره او را به دست به قلم کرد. در سوی دیگر حسین امیرعبداللهیان هم روز شنبه در دانشگاه تهران مواضعی را درباره برجام مطرح کرده است. محمدجواد ظریف هم از نگاه خود موضوعات دیگری را طرح کرد که البته با واکنش وزیر امور خارجه سابق همراه شد و بخشی از آن را تکذیب کرد. با توجه به این موضعگیریها و برای بررسی این دست تحولات به گفتوگویی با خود محمد مهاجری نشستهایم تا ارزیابی او را در این زمینه جویا شویم.
از عصر سهشنبه هفته گذشته و با رونمایی از آنچه بهعنوان کتاب «چالش هستهای» نوشته سیدمحمود نبویان انجام شد و در واکنش شما به این اتفاق، یک جدل کلامی بین حضرتعالی و نبویان انجام شده است که به آنهم خواهیم پرداخت؛ اما عجالتا این پرسش وجود دارد که با گذشت ۸۶۱ روز از عمر دولت رئیسی چرا برخورد یا تقابل سیاسی در قبال روحانی، ظریف، عراقچی، برجام و... کماکان در دستور کار جبهه پایداری است؟
به نظر من این جریان سیاسی بهجای آنکه یک منطق سیاسی و دیپلماتیک داشته باشد، سعی دارد به هر نحوی که شده، یک مصرف داخلی برای شعارهای خود پیدا کند و تا زمانی که شعارهایشان کار بکند، از آن برای مصرف داخلی استفاده خواهند کرد. به بیان دیگر این جریان سعی میکند از دل این شعارها برای خود یک وجهه و ژست استکبارستیزانه و ضداستعماری دستوپا کند که... .
اما جناب مهاجری باید به جامعه نیز توجه داشت. آیا این نیروهای سیاسی از علایق جامعه امروز خبر دارند که بخواهند با خیال آسوده از دل شعارهای خود یک مصرف داخلی پیدا کنند؟
اشتباه نکنید. مراد و منظور من از مصرف داخلی برای شعارهای پایداریها، مردم نیست. این جریان فقط سعی میکند یک ژست ضداستعماری و ضداستکباری بگیرد؛ وگرنه برای جبهه پایداری مردم اهمیتی ندارند. برای این جریان مردم زمانی ارزش پیدا میکنند که با آنها همسو باشند و به آنها رأی بدهند؛ در غیراینصورت برای جبهه پایداری دیگر مردم معنا ندارد. این جریان درباره برجام، اقتصاد، معیشت، فرهنگ، سیاست، انتخابات، احزاب و... هیچگونه ارزشی برای نگاه و آرای مردم قائل نیستند... .
تا این حد غلیظ!
بله، من از زبان خود آنها شنیدهام که «اکثرهم لایعقلون» یا «اکثرهم لایعلمون»؛ یعنی تا این مرحله پیش میروند که از آیات قرآنی برای تأیید نگاه ضدمردمی خود هم سوءاستفاده میکنند تا ثابت کنند که تنها آنها میفهمند و مردم و اکثریت جامعه از عقل، علم، شعور، درک و تحلیل بیبهرهاند. بدیهی است که با چنین ارزیابیای تا زمانی که پایداری بتواند روی روحانی، ظریف، برجام، عراقچی و هر موضوع و مسئلهای که برای آنها مصرف داخلی داشته باشد، مانور میدهند تا ژست خود را حفظ کنند. این در حالی است که در مقام اجرا و عمل و اصطلاحا روی زمین واقعا این ژست برای جبهه پایداری هم هیچ اتفاق مهمی را هم رقم نزده است. واقعا این جریان سیاسی یا در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی زندگی میکند یا در یک حالت ایدئالتر در اوایل دهه ۶۰ شمسی به سر میبرد. این جریان اکنون هیچگونه چارچوب فکری مبتنی بر اقتضائات و شرایط کنونی بینالملل را برای خود تعریف نکرده و اصلا قائل به تعامل با جهان بهعنوان یک پارامتر مهم در سیاست خارجی کشور نیستند. چرا؟ چون این جریان خود را قطب عالم امکان میداند و بر این باور است که تمام دنیا روزی به آنها سجده خواهند کرد.
این اقدام اخیر برای رونمایی از شش جلد کتاب به نام چالش هستهای را رفتار سیاسی این جریان میدانید یا رفتار انتخاباتی؟ اصلا چند ماه مانده به انتخابات چاپ و رونمایی از این بهاصطلاح کتاب چه معنایی میدهد؟
من معنی و برداشت خاصی از آن ندارم. بعید هم میدانم که بتوان چاپ و رونمایی از این کتاب را بهعنوان یک رفتار انتخاباتی تحلیل کرد؛ دستکم من چنین تصوری ندارم.
یکی از نکات درخورتوجه در قبال گفتههای نبویان و در پاسخ به آنچه شما مطرح کردید، موضوع کینه و نفرت او از برجام است. آنطور که خودش میگوید، نه عاشق توافق هستهای است و نه از آن نفرت و کینه دارد که حضرتعالی حتی این جمله را هم غیرواقعی میپندارید که اتفاقا من هم همسو با گفتههایتان این ادعای نبویان را خلاف واقعیت میدانم؛ چون واقعا ادبیاتی که او در قبال برجام، ظریف و دولت روحانی به کار میبرد، حتی فراتر از کینه و نفرت سیاسی، جناحی و حزبی، تا جایی است که میتوان آن را به نفرت شخصی هم تعمیم داد؛ اما از نگاه حضرتعالی واقعا آنچه از زبان نبویان و دیگر افراد این جریان مطرح میشود، صرفا کینه و نفرت سیاسی، جناحی و حزبی است یا میتوان به آن جنبه و بُعد شخصی هم داد؟
من هم با شما همعقیدهام. واقعا میتوان این میزان از کینه و نفرت را هم شخصی دانست.
یعنی کینه شخصی درباره ظریف و برجام؟
و همچنین آقای عراقچی.
از آنسو هم به موضوع نگاه کنیم. از گفتههای شما چنین برمیآید که کتاب (چالش هستهای) را نخواندهاید؛ چنانکه نبویان همین موضوع را مطرح میکند. حال باید از محمد مهاجری پرسید که میتوان کتابی را نخواند و درباره آن قضاوت کرد؟
اولا این کتاب با پول بیتالمال در مؤسسه «ایران» در حد ۲۰۰ یا ۳۰۰ نسخه چاپ شده است؛ چون میدانند این چیزی که به نام کتاب چاپ شده، خریدار، خواننده و مخاطبی ندارد؛ اما در جواب این سؤال یا بهتر بگویم نقد شما، اگر تنها پنج استاد برجسته علوم سیاسی و روابط بینالملل این شش جلد کتاب را از اول تا آخر خواندند و آن را تأیید کردند، من در همین گفتوگو با شما و روزنامه «شرق» قول میدهم که با طیب خاطر این شش جلد کتاب را از اول تا آخر سه بار رونویسی کنم.
به مناظره شما با نبویان هم بپردازیم. او در واکنش به آنچه نوشتهاید، پیشنهاد مناظره با حضرتعالی را طرح کرد؛ اما در نوشته یکشنبهتان شما مطرح کردید که اتفاقا پیشنهاد مناظره یک سال پیش از جانب شما داده شده بود؛ اما اگر در روزنامه «شرق» امکان برگزاری مناظره شما با محمود نبویان صورت گیرد، در این مناظره حاضر میشوید؟
ببینید، مسئله من محل برگزاری مناظره در روزنامه «شرق» نیست. من چند شرط برای مناظره با آقای نبویان مطرح کردم؛ اول اینکه او در این مناظره بههیچعنوان حرف غیرواقعی نزند و به ازای هر خلاف واقعیتی که گفت، یک ماه از حقوق نمایندگی خود را به مستمندان بدهد که اگر اینطور باشد، با توجه به حرفهای غیرواقعی که او گفته است، باید حقوق کل چهار سال نمایندگی مجلس را به فقرا بدهد. شرط دوم من این است که سیدمحمود نبویان دو صفحه از برجام را به زبان انگلیسی بدون تپق و غلط بخواند. اگر این دو شرط انجام شد، آن زمان من هم مینشینم با آقای نبویان در روزنامه «شرق» یا هر جای دیگری مناظره میکنم. ببینید، آقای نبویان که ادعای نوشتن شش جلد کتاب درباره موضوع هستهای دارد، اصلا برجام را درست و حسابی نخوانده و نمیداند این توافق چه جزئیاتی دارد؛ نه ایشان، کل اعضای این جریان پایداری در یک توهم به سر میبرند و با همین نگاه متوهمانه درباره برجام، سیاست خارجی، سیاست داخلی، روابط بینالملل، اقتصاد، معیشت، فرهنگ، امنیت و بسیاری از امور اظهارنظر میکنند.
باز هم میپرسم اگر واقعا فضا برای برگزاری مناظره در روزنامه «شرق» بین شما و محمود نبویان شکل بگیرد، حاضر هستید با او مناظره کنید؟
من جواب سؤال شما را دادم؛ اما من بعید میدانم آقای نبویان حاضر باشد تضمین و تعهد بدهد در مناظره حرف خلاف واقع نگوید. اولا باید ایشان در یک برنامه زنده این تعهد را بدهد که حرف غیرواقعی نمیگوید. بعد از اینکه نبویان این تعهد را داد، یک داور و کارشناس هم به قضاوت بنشیند که هرجا آقای نبویان خلاف واقع گفت، همانجا مناظره قطع شود و بعد حقوق یک ماه خود را به مستمندان بدهد.
هم در این مصاحبه و هم در دو مطلب اخیر در کانالتان تأکید بسیار زیادی روی این امر داشتهاید که سیدمحمود نبویان حرف واقعی نمیزند. چرایی این تأکید شما برای من سؤال است.
وقتی محمود نبویان عضویت خود در جبهه پایداری را انکار میکند و چندین بار خلاف واقعیت از عراقچی یاد میکند، چگونه از من انتظار دارید که با این فرد که بهراحتی راست نمیگوید، مناظره کنم. باز هم تکرار میکنم آن چیزی که به نام برجام برای محمود نبویان ترجمه شده یا خود او به نام توافق هستهای با همان عینک متوهمانه خوانده، هیچگونه انطباقی با واقعیت ندارد. مگر ایشان همان کسی نبود که عنوان کرد افایتیاف برای این درست شده است که حاج قاسم را دستگیر کنند. این دست موضعگیریها فقط از یک ذهن مشوش بیرون میآید.
اگر بر فرض آنچه محمود نبویان و بسیاری دیگر مانند او درباره برجام، ظریف، عراقچی و دولت روحانی میگویند، هم نزدیک به واقعیت باشد، چرا در این مدت دوسالو نیم، مدیران اجرائی نتوانستند یک توافق دیگر را برای خود تعریف کرده و آن را پیش ببرند؟ اینجا یاد جملهای از ظریف میافتم که خطاب به مخالفان برجام گفته بود اگر میتوانید دو صفحه توافق بنویسید... .
من اصلا میخواهم یک موضوع پیشینی را مطرح کنم. مقام معظم رهبری چه صفاتی برای اعضای تیم مذاکرهکننده مطرح کرد. این در سایت مقام معظم رهبری هم کاملا قابل مشاهده است. ایشان فرمودند که «من هیئت مذاکرهکننده را هم امین میدانم، هم غیور میدانم، هم شجاع میدانم، هم متدین میدانم؛ این را همه بدانند». شما بخش کامل این گفته مقام معظم رهبری را بیاورید. حالا اگر مقام معظم رهبری تنها یکی از این صفات را برای اعضای جبهه پایداری به کار برده باشد، من اسمم را عوض میکنم (مطرحشده در دیدار رمضانی مسئولان نظام؛ نظر رهبری درباره تیم مذاکرهکننده هستهای و منتقدان آنها به تاریخ دوم تیر ماه ۱۳۹۴ - دفتر نشر و حفظ آثار آیتالله العظمی خامنهای): «من هیئت مذاکرهکننده را - همین دوستانى که این مدت این زحمات را بر دوش گرفتهاند - هم امین میدانم، هم غیور میدانم، هم شجاع میدانم، هم متدین میدانم؛ این را همه بدانند. اکثر حضارى که اینجا تشریف دارید، از محتواى مذاکرات خبر ندارید؛ اگر شما هم از محتواى مذاکرات و جزئیات مذاکرات و آنچه در مجالس میگذرد مطلع بودید، به بخشى از آنچه بنده گفتم حتما اذعان میکردید. من البته علاوه بر اینها، بعضى از این دوستان را از نزدیک مىشناسم، بعضى را از دور با سوابقشان مىشناسم؛ اینها مردمانى هستند متدین و امین؛ اینها امیناند؛ قصدشان این است که کار کشور را پیش ببرند، گره را باز کنند و دارند تلاش میکنند براى این کار. انصافا غیرت ملى هم دارند، شجاعت هم دارند، در مقابل یک تعداد کثیرى از کسانى قرار میگیرند - که حالا نمیخواهم تعبیر متناسب واقعى را بکنم؛ چون گاهى تعبیرهایى هست که واقعا شایسته آن تعبیرند؛ اما خوب، مناسب نیست که ما به زبان بیاوریم - و انصافا در مقابل آنها با شجاعت کامل، با دقت کامل مواضع خودشان را بیان میکنند، دنبال میکنند و تعقیب میکنند».
در همان مراسم رونمایی از کتاب در مؤسسه ایران، خضریان، دیگر نماینده جبهه پایداری نیز ادعا کرده است تیم مذاکرهکننده هیچکدام از خطوط قرمز و شروط رهبری را در مذاکرات رعایت نکرده است. پاسخ شما چیست؟
من قبلا هم گفتم، تمام اعضای این جریان سیاسی با یک عینک غبارآلود و متوهمانه به همه چیز نگاه میکنند. طبیعتا وقتی این عینک را به چشم داشته باشید، تقریبا همه چیز برای شما متوهمانه پیش میرود که انطباقی با واقعیت ندارد. ضمن اینکه فراموش نکنیم سال ۹۴ مقام معظم رهبری وقتی از نرمش قهرمانانه سخن میگوید، این دیگر ارتباطی به حسن روحانی، لاریجانی، ظریف، عراقچی و برجام ندارد بله ممکن است در روند مذاکرات برای رسیدن به برجام نظرات یا شروطی اضافه شده باشد یا انتظارات و توقعات نظام تغییر پیدا کرده باشد اما این به معنای آن نیست که در امینبودن ظریف، عراقچی و... شک کرد.
با این وجود، حسین امیرعبداللهیان هم که به نظر میرسد نسبتی با جبهه پایداری ندارد، روز شنبه در دانشگاه تهران بهصراحت عنوان کرده است هرچه جلوتر میرویم برجام بیخاصیتتر میشود. واقعا برجام را بیخاصیت کردند یا بیخاصیت شد؟
من سخنان امیرعبداللهیان را دیدم. به نظر من مفهوم و فحوای کلام وزیر امور خارجه بیخاصیتبودن اصل برجام نیست. اتفاقا من معتقدم که هم حسین امیرعبداللهیان، هم باقریکنی و هم حتی خود سیدابراهیم رئیسی به این واقعیت رسیدهاند که باید به اصل برجام برگردند. اما زمانی که وزیر امور خارجه میگوید برجام بیخاصیت میشود، بیشتر منظورش این است که به دلیل شرایط کنونی در حوزه سیاست خارجی و برخوردی که غربیها و بهخصوص آمریکا با توافق هستهای دارند، فعلا از دل برجام امتیازات دندانگیری نصیب ایران نمیشود. البته من این گفتههای امیرعبداللهیان را یک مانور سیاسی میدانم که میتوان آن را هم توجیه کرد.
بااینحال، اگر بخشی از بیخاصیتشدن برجام را ناظر بر رفتار دونالد ترامپ و جو بایدن بدانیم که هست، نباید سهم خود را هم در بیخاصیتشدن برجام بپذیریم؟
در این مسئله که شکی نیست. اتفاقا اگر من هم جای دونالد ترامپ بودم زیر برجام میزدم و از آن خارج میشدم... .
جالب شد. چرا؟
چون وقتی میدیدم در داخل ایران برخی از جریانهای سیاسی و رسانهای مثل آبخوردن از پشت به تیم مذاکرهکننده خنجر میزنند و به سربازان در حال جنگ دیپلماتیک از پشت تیراندازی میکنند، من هم جای رئیسجمهور آمریکا بودم قطعا به طرف ایرانی اعتماد نمیکردم. به دلیل آنکه وقتی میدیدم در داخل ایران خودشان تیم مذاکرهکننده و دولت را قبول ندارند، چرا من پای این توافق با دولت ایران متعهد بمانم؟! به نظر من اتفاقا ضدیت با برجام که به آمریکا کشیده شد از داخل ایران شروع شد. کسانی که از پشت به تیم مذاکرهکننده خنجر زدند، به آنها تیراندازی کردند و این روند را آغاز کردند و بعد دولت ترامپ هم وقتی شرایط را دید، این ارزیابی غلط را پیدا کرد که بهترین فرصت برای خروج از برجام است؛ چون اصلا این جریان تندرو داخلی پاس گل را به رئیسجمهور آمریکا داده بودند. اتفاقا اگر روزی دادگاه مردمی برای کسانی که در حق منافع ایران خیانت کردند، برگزار شود، به نظر من باید این طیف سیاسی تندرو داخلی که در عمل در زمین اسرائیل و آمریکا بازی کردند، محاکمه شوند.
با توجه به آنچه گفتید، سؤال مهمتری که برای من شکل میگیرد، این است که دوره رئیسی بسیاری از بنبستها و ممنوعههای سیاسی و دیپلماتیک دولت روحانی هموار شد؛ حتی بنبستی همچون مذاکره مستقیم با آمریکاییها. کمااینکه تابستان امسال مذاکرات مستقیمی در نیویورک بین راب مالی و ایروانی و مذاکرات مشابهی در مسقط و دوحه مطرح شد. پس چرا دولت سیزدهم در زمینه رسیدن به توافق جدید یا احیای برجام تا این حد ناکارآمد عمل میکند؟
پاسخش یک جمله است؛ چون دولت سیزدهم جنم این کار را ندارد. اصلا این دولت پتانسیل و توان این کار را ندارد.
به بخشی از گفتههای شما در مصاحبههای قبلی با روزنامه «شرق» بازگردیم که عنوان کردید کاهش مشارکت به ایجاد فضای ایدئال برای جولان جبهه پایداری در انتخابات خواهد انجامید. با توجه به ردصلاحیتهای بیسابقه توسط هیئت اجرائی، به نظر نگرانی شما نزدیک به واقعیت است. در این صورت اگر این جریان بتواند بخشی از مجلس آتی را با حفظ کرسیهای کنونی و حتی افزایش آن در اختیار بگیرد و در کنار آن با نفوذی که در حوزههای اجرائی دارد، سال ۲۰۲۴ را برای برجام و سیاست خارجی چگونه ارزیابی میکنید؟
اولا این را بگویم که اکنون موضع تنها جبهه پایداری نیست، بلکه عملکرد هیئت اجرائی که منتسب به دولت است، در ردصلاحیتهای گسترده عملا و علنا نشان داد که دولت هم در قبال کاهش مشارکت در انتخابات موضع مطلوبی نشان نداده است؛ یعنی ظاهرا دولت از یک مجلس محدود که بتواند روی آن کنترل و نفوذ داشته باشد، رویگردان نیست. پس، هم جریان تندرو پایداری و هم دولت رئیسی به یک مجلس قابل کنترل و مطمئن فکر میکنند؛ مجلسی که با حداقل آرا شکل بگیرد. بنابراین بیراه نیست اگر تحلیل کنیم که هر دو طیف رغبت مناسبی برای افزایش مشارکت در مردم ندارند تا حداقل قشر خاکستری یا کسانی که برای مشارکت در انتخابات مردد هستند پای صندوق بیایند. البته در این بین دو طیف مذکور بدشان نمیآید که یک جریان رقیب هم با حداقل توان در انتخابات حضور پیدا کند که بعدها روی آن مانور سیاسی بدهند و اصطلاحا بگویند دیدید که شما در جامعه طرفدار و اقبالی ندارید.
بااینحال سال ۲۰۲۴ را برای برجام و سیاست خارجی چگونه میبینید؟
اولا باید منتظر نتایج انتخابات بود. از طرف دیگر ما انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۴ در آمریکا را هم داریم که آنهم شرایط خاص خود را دارد. در عین حال مسئله جنگ اوکراین و جنگ در غزه هرکدام تأثیرات و تبعات خاص خود را دارند. به همین دلیل نمیتوان تحلیل صددرصدی و روشنی از سال آینده داشت و به شکل قاطعی از سرنوشت برجام و سیاست خارجی گفت. همه چیز در گرو اماواگرها و سرنوشت بسیاری از اتفاقات است؛ از انتخابات مجلس ایران و انتخابات ریاستجمهوری آمریکا گرفته تا سرنوشت جنگ در غزه و مسائل دیگر. اما در کل من بر این باورم که سال ۲۰۲۴ سالی نخواهد بود که بستر برای توافق میان ایران و آمریکا شکل بگیرد یا اتفاق خاصی برای همین لاشه برجام بیفتد.
اگر دوباره به موضوع انتخابات برگردیم، اکنون دو طیف و دو نگرش در میان جریانهای سیاسی وجود دارد؛ یک طیف قائل به تعدیل ردصلاحیتها توسط شورای نگهبان است و در سوی دیگر کسانی مانند حسین مرعشی معتقدند شورای نگهبان به مراتب تندتر عمل خواهد کرد و بخش دیگری از ردصلاحیتها توسط این شورا صورت خواهد گرفت که...
اتفاقا من معتقدم بخشی از ردصلاحیتها به تأیید تبدیل خواهد شد. اما موضوع قدری عمیقتر از این حرفهاست؛ چون در چند سال گذشته با این عملکردی که در ردصلاحیتها و نحوه اجرای انتخابات در پیش گرفتیم، عملا مردم را ردصلاحیت کردیم؛ یعنی به قصد روندی شکل گرفت که مردم در انتخابات شرکت نکنند. من قبلا در مصاحبههایی که داشتیم به شما گفتم که در سالهای ۹۲ و ۹۶ مردم به برجام رأی دادند، اما وقتی مردم میبینند همین برجام که به تعامل ایران با دنیا و بهترشدن سفره و معیشت آنها منجر میشود، به راحتی توسط برخی تندروها از بین میرود، دیگر میل و رغبتی برای انتخابات وجود ندارد. ضمن اینکه جریان رقیب اکنون هیچگونه برنامه درست و جایگزینی برای اقتصاد، سیاست خارجی، معیشت و... ندارد. اگر برنامه جایگزینی وجود داشت که کشور با این دولت و مجلس به اینجا نمیرسید. پس در واقع تلقی مردم امروز این است که آنها برای انتخابات ردصلاحیت شدهاند. بنابراین جا دارد دوباره یک بارقه امید را در مردم ایجاد کنیم و ظرفیت را برای بازگشت به سال ۹۲ فراهم کنیم. مطمئن باشید اگر چنین ظرفیتی شکل بگیرد و میزان مشارکت به بالای ۵۰ یا ۶۰ درصد برسد، هم فضای سیاسی و اجتماعی متحول میشود و هم مسیر کلی کشور دستخوش تغییر مثبت خواهد شد. باز هم تکرار میکنم اگر میزان مشارکت به بالای ۵۰ یا ۶۰ درصد برسد، قطعا ساختار سیاسی و اجرائی کشور از این پیلهای که به دور خود تنیده است، خارج خواهد شد.
در مصاحبههای قبلی به کلیدواژه یأس یا دلمردگی سیاسی در جامعه اشاره کردید. اما بسیاری معتقدند اکنون موضوع فراتر از این حرفهاست و نهتنها خبری از دلمردگی یا افسردگی سیاسی نیست، بلکه موضوع لجاجت و حتی عناد سیاسی است. بنابراین حتی اگر چهرههای متفاوتی در انتخابات شرکت کنند، پیشبینی از مشارکت مردمی سخت است. کمااینکه موضوع حضور حسن روحانی در انتخابات خبرگان هم هنوز واکنشی در میان جامعه و افکار عمومی نشان نداده است... .
من نمیدانم لجاجت و عناد سیاسی را بر اساس چه موضوعی مطرح میکنید. آیا در این خصوص شما به آماری استناد میکنید؟
بیشتر به دلیل وقایع کشور بعد از ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ است.
آن چیزی که در کف خیابان در پاییز و زمستان سال گذشته روی داد، درصد بزرگی از کل جامعه نیست. بنابراین من آن را به عناد یا لجاجت سیاسی تعبیر نمیکنم. گرچه من هم معترف هستم که خروجی لجاجت و عناد سیاسی با خروجی دلمردگی و افسردگی سیاسی یکی است. نتیجه هر دو، روند کاهش مشارکت است. اما مطمئن باشید اگر واقعا بستر برای افزایش حضور جریانهای رقیب شکل بگیرد، حتی کسانی که به واسطه لجاجت و عناد سیاسی یا مسئله افسردگی و دلمردگی سیاسی حاضر به مشارکت نباشند، به تدریج و طی سالهای آینده رغبت به مشارکت پیدا خواهند کرد. کمااینکه موضوع کاهش مشارکت هم مربوط به یک یا دو سال نیست، بلکه روندی است که در سالهای اخیر در پیش گرفتیم و این روند غلط باعث این کاهش مشارکت شده است. بنابراین افزایش مشارکت هم به یک روند چندساله نیاز دارد. در نتیجه اگر تأیید صلاحیتها در انتخابات اسفند سال جاری با شرح صدر بیشتری انجام شود، حتی اگر به افزایش مشارکت منجر نشود، پالس مثبتی برای افزایش مشارکت در انتخاباتهای بعدی خواهد بود. اگر واقعا این روند مثبت شکل بگیرد، من معتقدم در دو سال آینده و انتخابات ریاستجمهوری خود را به شکل بارزی نشان خواهد داد و موجب افزایش مشارکت میشود.
اما جناب مهاجری بدون تعارف از برخی از نوشتههای شما اگر نگویم دلمردگی سیاسی، ولی یأس سیاسی را برداشت میشود. این تا چه حد درست است؟
اتفاقا من همواره یک آدم امیدوار هستم و تلاش داشتم با نوشتههای خودم این یأس سیاسی را در میان تصمیمگیران مداوا کنم؛ چون واقعا نمیتوان از مردم انتظار داشت به یأس سیاسی خود غلبه پیدا کنند. باید ما عملکرد تصمیمگیران را عوض کنیم که یأس سیاسی از کشور جمع شود. مردم برای اینکه به شادابی سیاسی و مشارکت برسند، باید واقعا به این درک برسند که مخالفتها و ممانعتها برای افزایش مشارکت از جلوی راه آنها برداشته شده است. وقتی بخشی از این موانع برداشته میشود، خودبهخود گوشه امیدی و اعتمادی شکل خواهد گرفت. بله امکان دارد وقتی یک قدم به سوی مردم گام برداریم، جامعه آن را نپذیرد و به آن اعتماد نداشته باشد، اما اگر گامها مستمر باشند قطعا شادابی سیاسی و افزایش مشارکت شکل خواهد گرفت. باید این روند ادامه پیدا کند، ولو آنکه جامعه آن را جدی نگیرد؛ چون در نتیجه استمرار این روند است که قطعا مردم به سمت مشارکت خواهند رفت.
جبهه پایداری به جای آنکه یک منطق سیاسی و دیپلماتیک داشته باشد، سعی دارد به هر نحوی که شده، یک مصرف داخلی برای شعارهای خود پیدا کند و تا زمانی که شعارهایشان کار بکند، از آن برای مصرف داخلی استفاده خواهند کرد. به بیان دیگر این جریان سعی میکند از دل این شعارها برای خود یک وجهه و ژست استکبارستیزانه و ضداستعماری دستوپا کند.
پایداریها یا در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی زندگی میکنند یا در یک حالت ایدئالتر در اوایل دهه ۶۰ شمسی به سر میبرند. این جریان اکنون هیچ چارچوب فکری مبتنی بر اقتضائات و شرایط کنونی بینالملل را برای خود تعریف نکرده و اصلا قائل به تعامل با جهان بهعنوان یک پارامتر مهم در سیاست خارجی کشور نیستند. تمام اعضای این جریان سیاسی با یک عینک غبارآلود و متوهمانه به همه چیز نگاه میکنند. طبیعتا وقتی این عینک را به چشم داشته باشید، تقریبا همه چیز برای شما متوهمانه پیش میرود که انطباقی با واقعیت ندارد.
من چند شرط برای مناظره با آقای نبویان مطرح کردم؛ اول اینکه او در این مناظره بههیچعنوان حرف غیرواقعی نزند و به ازای هر خلاف واقعیتی که گفت، یک ماه از حقوق نمایندگی خود را به مستمندان بدهد که اگر اینطور باشد، با توجه به حرفهای غیرواقعی که او گفته است، باید حقوق کل چهار سال نمایندگی مجلس را به فقرا بدهد. شرط دوم من این است که سیدمحمود نبویان دو صفحه از برجام را به زبان انگلیسی بدون تپق و غلط بخواند. اگر این دو شرط انجام شد، آن زمان من هم مینشینم با آقای نبویان مناظره میکنم.
به نظر من مفهوم و فحوای کلام وزیر امور خارجه بیخاصیتبودن اصل برجام نیست. اتفاقا من معتقدم که هم حسین امیرعبداللهیان، هم باقریکنی و حتی خود سیدابراهیم رئیسی هم به این واقعیت رسیدهاند که باید به اصل برجام برگردند؛ اما زمانی که وزیر امور خارجه میگوید برجام بیخاصیت میشود، بیشتر منظورش این است که به دلیل شرایط کنونی در حوزه سیاست خارجی و برخوردی که غربیها و بهویژه آمریکا با توافق هستهای دارند، فعلا از دل برجام امتیازات دندانگیری نصیب ایران نمیشود.
به نظر من اتفاقا ضدیت با برجام که به آمریکا کشیده شد، از داخل ایران شروع شد. کسانی که از پشت به تیم مذاکرهکننده خنجر زدند، به آنها تیراندازی کردند و این روند را آغاز کردند و بعد دولت ترامپ هم وقتی شرایط را دید، این ارزیابی غلط را پیدا کرد که بهترین فرصت برای خروج از برجام است؛ چون اصلا این جریان تندرو داخلی پاس گل را به رئیسجمهور آمریکا داده بودند. اتفاقا اگر روزی یک دادگاه مردمی برای کسانی که در حق منافع ایران خیانت کردند، برگزار شود، به نظر من باید این طیف سیاسی تندرو داخلی که در عمل در زمین اسرائیل و آمریکا بازی کردند، محاکمه شوند.
اکنون موضع تنها جبهه پایداری نیست؛ بلکه عملکرد هیئت اجرائی که منتسب به دولت است، در رد صلاحیتهای گسترده عملا و علنا نشان داد که دولت هم در قبال کاهش مشارکت در انتخابات موضع مطلوبی نشان نداده است؛ یعنی ظاهرا دولت از یک مجلس محدود که بتواند روی آن کنترل و نفوذ داشته باشد، رویگردان نیست؛ پس هم جریان تندرو پایداری و هم دولت رئیسی به یک مجلس قابل کنترل و مطمئن فکر میکنند؛ مجلسی که با حداقل آرا شکل بگیرد؛ بنابراین بیراه نیست اگر تحلیل کنیم که هر دو طیف رغبت مناسبی برای افزایش مشارکت در مردم ندارند تا دستکم قشر خاکستری یا کسانی که برای مشارکت در انتخابات مردد هستند، پای صندوق بیایند. البته دراینبین دو طیف مذکور بدشان نمیآید که یک جریان رقیبی هم با حداقل توان در انتخابات حضور پیدا کند که بعدها روی آن مانور سیاسی بدهند و اصطلاحا بگویند دیدید که شما در جامعه طرفدار و اقبالی ندارید.
من معتقدم که بخشی از رد صلاحیتها به تأیید تبدیل خواهد شد؛ اما موضوع قدری عمیقتر از این حرفهاست؛ چون در چند سال گذشته با این عملکردی که در رد صلاحیتها و نحوه اجرای انتخابات در پیش گرفتیم، عملا مردم را رد صلاحیت کردیم؛ یعنی به قصد روندی شکل گرفت که مردم در انتخابات شرکت نکنند.
آن چیزی که در کف خیابان در پاییز و زمستان سال گذشته روی داد، درصد بزرگی از کل جامعه نیست؛ بنابراین من آن را به عناد یا لجاجت سیاسی تعبیر نمیکنم. گرچه من هم معترفم که خروجی لجاجت و عناد سیاسی با خروجی دلمردگی و افسردگی سیاسی یکی است. نتیجه هر دو، روند کاهش مشارکت است.