|

ربیعی:

آنچه عده‌ای بدون تعهد به سرنوشت ایران دنبال می‌کنند، آینده‌ای پر از ابهام، تباهی و خونریزی به ارمغان می‌آورد

علی ربیعی نوشت: یکی از دلایل ناکارآمدی نهادی و ایجاد بحران نفوذ توسط نهادها، انحرافی است که در شیوه انتخاب عاملان و نخبه‌گرا کردن نظام اجرایی کشور به وجود آمد، من همانطور که قبلا هم نوشته ام نوعی تفکر خالص‌گرایی به خصوص به سمت یک جناح خاص را باعث حذف بسیاری از عاملان کارآمد از صحنه اجرایی کشور می‌دانم.

آنچه عده‌ای بدون تعهد به سرنوشت ایران دنبال می‌کنند، آینده‌ای پر از ابهام، تباهی و خونریزی به ارمغان می‌آورد

به گزارش شبکه شرق، علی ربیعی نوشت: این روز‌ها با توجه به حوادث خیابان‌های پاییزی ۱۴۰۱، بحران‌های اعتماد و سرمایه اجتماعی، پدیده انقلاب اسلامی فارغ از علل، اهداف و آرمان‌های آن، از هر سو به سلاخی کشیده می‌شود. یک جریان سوار بر نارسایی‌ها و اتفاقات تلخ این روزها، مصمم است تا ضرورت‌های جامعه ایرانی در بروز انقلاب اسلامی ۵۷ نادیده گرفته شده و به توضیحی ارتجاعی در تحلیل و تبیین آن بپردازد.

همزمان جریان‌هایی نیز در داخل کشور با قرائت‌های تقلیل‌گرایانه و روایتی به ظاهر دفاعی که با به مسلخ بردن ارزش‌های انقلاب اسلامی ازفلسفه این رویداد بزرگ معنازدایی کرده و آنرا با نوعی تهی‌شدگی روبرو ساخته و متاسفانه با غلبه یافتن این نوع تفکر به نام انقلاب اسلامی که تعهدی نسبت به وضعیت اقتصادی مردم نمی‌دید در عمل و اجرا هم موجب ضعف گفتمانی و هم از کار انداختن گفتمان انقلاب شد.

علاوه بر شکل گیری و هژمونی یافتن جریان‌های فکری که از اساس با مردم بنیاد بودن انقلاب و تداوم آن مشکل و فاصله داشته اند، به مرور حضور مردم و تغییرات نسلی با محوریت صندوق‌ها و آرا مردم نیز رو به ضعف گذاشته شد وهمین امرسبب شدتا ساختار‌ها و نهاد‌هایی که باید آرمان‌های انقلاب را محقق می‌کردند، به خوبی تعبیه نشدند، ناکارآمدی وفساد مسیر اجتناب ناپذیر چنین روند‌هایی است.

بخشی از این پدیده ناشی از درک نادرست از تحولات چه تحولات داخلی و نسلی و چه تحولات جهانی است و بخشی دیگر به دلیل فقدان دانش سیاستگذاری و اجرایی لازم بوده است. در مجموع درساختار‌های اقتصادی واجتماعی نهاد‌های پیش برنده آرمان‌ها به خوبی ایجاد نشدند، نهاد‌ها و ساختار‌ها فقط بُعد شمایلی، نموداری و اسمی ندارند بلکه نهاد مجموعه‌ای از دانش، تکنولوژی‌های در جریان و در بستر فرهنگ پیش برنده و نخبه گرا به وجود می‌آیند. یکی از دلایل ناکارآمدی نهادی و ایجاد بحران نفوذ توسط نهادها، انحرافی است که در شیوه انتخاب عاملان و نخبه‌گرا کردن نظام اجرایی کشور به وجود آمد، من همانطور که قبلا هم نوشته ام نوعی تفکر خالص‌گرایی به خصوص به سمت یک جناح خاص را باعث حذف بسیاری از عاملان کارآمد از صحنه اجرایی کشور می‌دانم.

همه این عوامل باعث شد که پس ازجنگ تحمیلی نزاع‌های سیاسی با نام مستعار انقلابی وغیر انقلابی آغاز شد و به مرور دچار ضعف گفتمان دموکراسی محور شده و هم به علت تنگ کردن فضا برای حضور عاملان از یک تفکر خاص دچار تهی شدگی نخبگی شود. درست سال گذشته در همین ایام نوشتم «خالص گرایی ما از سال‌های اول که مبتنی بر «تعهد» در کنار «تخصص» بود، آرام آرام به افراد برگزیده از ستاد‌های انتخاباتی و یک دانشگاه مدرسه‌ای تبدیل شد». در هر دوره‌ای که مقداری فضای حضور و آزاداندیشی و مجال دادن به بخش گسترده تری از جامعه پدید آمد، شاهد تحول رو به جلو بوده‌ایم؛ تحول نیازمند انسان‌های تحول گرا، استراتژیست و با دانش روز جهانی می‌باشد.

متأسفانه نارسایی‌ها و عقب ماندگی‌های «حالا» و «اکنون زدگی» شرایط ذهنی را ایجاد کرده که عده‌ای مسایل و مشکلات امروز را ناشی از اصل پدیده انقلاب دانسته و راه حل را نیز در ذیل یک نوستالژی سازی رنگ‌آمیزی شده از یک دوران منسوخ شده قلمداد کنند. درصورتیکه انقلاب یک پدیده واقعی و علمی بود و رژیم گذشته در هر حال فروپاشیده و پوسیده بود. راه آینده را باید با آنچه به نفع ایران است با تجارب یکصدساله‌مان بسازیم. ما نیاز به اصلاحات داریم و این اصلاحات هم می‌تواند در چارچوب‌های گفتمانی دوران پیروزی انقلاب صورت بگیرد – منظور من از اصلاحات نه احزاب و گروه‌ها بلکه مفهومی پر معنی و مسیری دشوار از تغییرات رو به جلو است- بنا بر تجربه، هیچ چشم انداز روشنی از حرکت‌های کور به وجود نمی‌آید و آنچه عده‌ای بدون تعهد به سرنوشت ایران دنبال می‌کنند، آینده‌ای پر از ابهام، تباهی و خونریزی به ارمغان می‌آورند.‌

می‌توان به اصول اولیه انقلاب پایبند شد و از ظرفیت‌هایی که وجود دارد، برای اصلاحات و ساختن‌های دوباره و دوباره و همواره استفاده کنیم و مسیر‌های روشن و افق جدیدی به جامعه نشان داد.

 

منبع: اعتماد
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها