توسعه سیاسی و فرهنگ نهادی حزبی
طیفهای مختلفی از گروههای سیاسی، از اصولگرا تا مخالفان خارج از کشور در سالهای اخیر، با انگیزههای مختلف، مبارزهای علیه نیروهای اصلاحطلب را به پیش راندهاند که آنها را از جاویژه خاصشان در بازار سیاست برانند.
به گزارش شبکه شرق، از یکسو، خالصگرایان چهرههای شاخص و متخصص اصلاحطلب را تحت فشار قرار میدهند تا آنها را از مشارکت در سیاست رسمی به دور نگاه دارند. از سوی دیگر هم برخی ناراضیان سیاسی با ناامید کردن مردم از اصلاح طلبان، این ادعا را مطرح میکنند که اگر اصلاحطلبان بازار سیاست ایران را ترک کنند، فضا برای تغییرات عظیم و ناگهانی فراهم میشود. چنین ادعاهایی در فرهنگ سیاسی ایران ریشه دوانده است. اما باید این پرسش را مطرح کنیم که چنین تلاشهایی چقدر توفیق خواهند یافت؟
در این یادداشت میخواهم با خواننده در مورد مفهوم بازار در سپهر سیاست و تاثیرات آن بر فرهنگ سیاسی ایران صحبت کنم. حتما همه ما به رسم تجربه با این مفهوم آشنا شدهایم و کموبیش مشاهده کردهایم که وقتی تقاضا برای کالایی بالا میرود (یا کالایی کمیاب میشود)، قیمت آن کالا هم افزایش مییابد. به تبع این، افرادی انگیزه می یابند که آن کالا را به بازار ارائه کنند تا سود بیشتری کسب کنند. پس از شوک اولیه، این سازوکار تا جایی ادامه مییابد که تعادل جدیدی بین عرضه و تقاضای کالا برقرار می شود و حاشیه سود به مرور کاهش مییابد. همین سازوکار ساده در عرصه سیاست نیز عمل می کند. به عنوان مثال، مطالبات مردمی در سیاست را میتوان معادل تقاضا در بازار اقتصادی و پاسخ احزاب سیاسی را میتوان معادل همان بخش عرضه کالا دانست.
حالا با این مفهوم می خواهیم یکی از ادعاهای رایج در فضای سیاسی کشور را تحلیل کنیم. طیفهای مختلفی از گروههای سیاسی، از اصولگرا تا مخالفان خارج از کشور در سالهای اخیر، با انگیزههای مختلف، مبارزهای علیه نیروهای اصلاحطلب را به پیش راندهاند که آنها را از جاویژه خاصشان در بازار سیاست برانند. تصور آنها این است که با کوچ کردن اصلاح طلبان از نقش سنتی خود در بازار سیاست ایران، میتوانند (خوب یا بد) تعادل فعلی بازار را (به سوی انقلابی شدن) برهم زنند. از یک سو، خالص گرایان چهره های شاخص و متخصص اصلاح طلب را تحت فشار قرار می دهند تا آن ها را از مشارکت در سیاست رسمی به دور نگاه دارند. از سوی دیگر هم برخی ناراضیان سیاسی با ناامید کردن مردم از اصلاح طلبان، این ادعا را مطرح می کنند که اگر اصلاح طلبان بازار سیاست ایران را ترک کنند، فضا برای تغییرات عظیم و ناگهانی فراهم می شود. چنین ادعاهایی در فرهنگ سیاسی ایران ریشه دوانده است. اما باید این پرسش را مطرح کنیم که چنین تلاش هایی چقدر توفیق خواهند یافت؟
برای پاسخ به این سوال، یک مثال ساده را با هم مرور می کنیم. تصور کنید فروشنده ای تصمیم بگیرد یک کالای مشخص را دیگر ارائه نکند. در مثال ما تصور کنید سبزی فروش میدان شکوفه تصمیم بگیرد که دیگر خیار نفروشد. آیا این کار او موجب می شود که دیگر مردم محله شکوفه در سالاد خود خیار استفاده نکنند؟ پاسخ علم اقتصاد (و کسبه محله ما) خیر است. واضح است که یکی دیگر از کساب محل از فرصت استفاده می کند و برای علاقه مندان، خیار فراهم می کند. فشار تقاضا از سوی مصرف کننده بالا می رود و مشتری های سنتی آقای سبزی فروش شاید هم قانع شوند که با قیمت بالاتر، کالایی با کیفیت پایین تر خریداری کنند. البته مشکل اینجاست که آقای سبزی فروش در این بخش خاص از بازار تخصص داشته است و حالا احتمالا شیرینی فروش یا قصابی محل همان کالای قبلی را با قیمت بالاتری به دست مشتری می رساند. پس سبزی فروش متخصص از سود حاصل از جاویژه خاص خود در بازار محروم شده است، بازیگر دیگری جای او را پر کرده است، اما رفاه مصرفکننده هم کاهش یافته است. با استفاده از همین مثال ساده می توانیم به برخی بحث های توسعه ای کشور نگاه و تفسیری مجدد داشته باشیم.
حالا مثالی موازی همین نمونه ساده را در حوزه سیاست با هم مرور کنیم. تصور کنیم برخی از خالص گرایان نیروهای متخصص و کارآمد اصلاح طلب را از میدان رقابت انتخابات به دور نگه دارند. از سوی دیگر برخی از ناراضیان هم تلاش کنند بدنه نیروهای اصلاح طلب را از فعالیت های سنتی خود بازدارند. حالا چه می شود؟ آیا در انتخابات به کلی نیروی میانه ای وجود نخواهد داشت؟ عرصه رقابت برای یکه تازی خالص گرایان باز می ماند؟ آنقدر مشارکت پایین می آید که به تحولات ساختاری منجر شود؟ البته به دلیل وجود اصطکاک های زیاد و نواقص متعدد بازار سیاست، پاسخ آنقدرها سرراست نخواهد بود. اما شناختی اولیه از سازوکار بازار به ما می گوید اگر هم نیروهای باتجربه خانه نشین شوند، باز هم فشار طرف تقاضا منافعی در آن جاویژه خاص بازار فراهم می آورد که نیروهایی از بخش های دیگر بازار تلاش کنند آن را پر کنند. تصور کنید برخلاف رسم همیشگی، بدنه اصلی نیروهای اصلاح طلب از مشارکت و ارائه لیست محروم شوند. نتیجه چه خواهد شد؟ یک نیروی دیگر بیرون از تشکیلات جای آن ها را در همان جاویژه پر می کند. این نیرو احتمالا تجربه تاریخی کمتری در این حوزه خواهد داشت و احتمالا کالای نهایی (در این مورد نمایندگی سیاسی) با قیمت بالاتر و کیفیت پایین تری به دست مشتری می رسد.
در جریان بحث ها در مورد انتخابات مجلس پیشرو شاهد مبارزه ای بر سر همین مفهوم اساسی بوده ایم. بخش زیادی از نیروهای اصلاح طلب تحت فشارها تصمیم گرفتند که از فضای مفهومی خود در بازار سیاست ایران عقب نشینی کنند. اما نتیجه چه خواهد شد؟ در هر صورت در این بازار تقاضایی برای کالای اصلاح طلب وجود خواهد داشت. یک معلم بازنشسته یا یک کارمند شهرداری را در نظر بگیرید که از شرایط فعلی ناراضی باشد. برخی تصمیمات و اختیارات مجلسی ها برای این فرد بسیار مهم هستند. او در مورد نرخ تورم، اشتغال، وضعیت اینترنت و غیره ناراضی است و حضور خالصگرایان در مجلس آینده او را نگران می کند. اما چنین فردی به صرف غیاب نیروهای سنتی اصلاح طلب هم لزوما به سوی کالای جایگزین هم چون نافرمانی مدنی و اعتراض خیابانی کوچ نخواهد کرد. در چنین شرایطی، فردی که قبلا از بدنه جریان اصلاحات دور بوده است، حالا جای آنها را در بازار پر می کند و به تقاضا جواب می دهد. قبلا بر اساس یک مسیر تدریجی و تاریخی، برای تصمیم گیری در مورد شاخص های کاندیداهای مورد تایید جریان سنتی اصلاحات قواعد و نهادهایی ساخته شده بود. اما حالا احتمالا فرد جدیدی فاقد این ابزارهای نهادی لیست هایی تهیه خواهد کرد و کاندیداهایی هم به مجلس راه می یابند تا احتمالا با کسب تجربه بیشتر در دوره های بعدی تشکیلات و نهادسازی مشابه جریان سنتی اصلاحات بسازند.
تجربه انباشته کنش عملی اصلاح طلبان منجر شده بود که از فهرست های چندگانه کاندیداها پشت درهای بسته به سازوکار انتخاب یک فهرست وحدتبخش برسند. بعد از این به مرور سازوکارهایی برای دموکراتیکتر کردن فعالیت جبهه ای تدوین شدند و تاثیرگذاری بدنه بر سطوح بالاتر تشکیلات بیشتر شد. این مسیر می توانست با مکانیسم هایی همچون رای گیری مقدماتی و تغییر شیوه اعضای تصمیمگیر جبهه اصلاحات تکمیل شود و فرهنگ سیاسی ما را دستخوش تحول سازد. اما امروز شاهد این هستیم که با عقب نشینی اصلاح طلبان، رهبران دیگری بیرون از این جریان همچون آقایان روحانی یا مطهری بدون اتکا به سازوکارهای نهادی حاصل تجربه چندین ساله، ابتکار عمل در این جاویژه بازار را به دست می گیرند. علاوه بر این، تصمیم به عقب نشینی جریان اصلی اصلاحات بر اساس این پیش بینی بوده است که آنها کاندیداهای قابل اتکایی برای شرکت در رقابت انتخابات نخواهند داشت. اما شاهد آن هستیم که برخی از اعضای تشکیلاتی اصلاح طلبان نیز از حزب خود استعفا می دهند تا بتوانند در انتخابات شرکت کنند. همین پدیده نیز موجب آسیب به سازه شکننده ای است که بازسازی آن نیازمند تلاش بلندمدت است.
در نهایت، بر اساس این بحث چند نکته را یادآور می شوم. اول، تصور برخی در مورد حذف اصلاح طلبان یا افول دوره اصلاح طلبی نادرست است. حتی اگر نیروهای فعلی اصلاح طلب سنتی را به کلی از صحنه سیاست ایران حذف کنیم، به مرور یک وزیر خارجه یا ارتباطات معتدل و محبوب بین مردم، جای نمایندگان مجلس ششم محبوب مردم را پر خواهند کرد. اما این فرآیند به هزینه رفاه رایدهندگان خواهد بود. دوم، عقب نشستن اصلاح طلبان در یک دوره هر چند کوتاه می تواند به درستاوردهای دیرپای نهادی و تشکیلاتی آنها ضربه وارد کند. در انتخابات پیش رو ممکن است اقبال مردمی کمی وجود داشته باشد. اما نفس حفظ جاویژه اصلاحات ایجاب می کند که فرآیند یادگیری تشکیلاتی در عمل ادامه یابد. سوم، جریان اصلاحات می تواند با اقداماتی همچون وسیع تر کردن دامنه پاسخگویی خود به بخش بزرگتری از رای دهندگان، ارائه برنامه های عملی برای مبارزه با فقر و نابرابری و تلاش هایی دیگر، به مرور بخش های بزرگتری از مطالبات رای دهندگان را به خود جلب کند. چنین شکلی از تغییر مسیر گفتمانی شاید بتواند به تقویت نهادی و تشکیلاتی نیز منجر شود. اما تلاش برای ورود به حوزه هایی همچون گذارگرایی ممکن است به آسیب به ظرفیت های موجود اصلاحات منتهی شود و در نهایت دستاورد چندانی هم نداشته باشد.
چرا باید برخی اصرار کنند که جریان اصلاحات نماینده بخش دیگری از بازار سیاسی ایران شود که نه تخصص و نه توانایی ورود به آن را دارد. اگر در این بخش از بازار فشار تقاضای کافی به اندازه مزایای آن وجود داشت، قطعا افرادی پیدا می شدند که در طرف عرضه آن کالا متخصص شوند و فرهنگش را نهادینه سازند. اگر چنین افرادی پدیدار نشده اند، حتما به ساختار نیروهای بازار بستگی دارد. و سخن آخر این که با وجود فشار تحریم ها، رکود و تورم شدید، انتظار چندانی از مشارکت مردمی در انتخابات نخواهیم داشت اما برای بدنه مردمی علاقه مند به تغییرات تدریجی هنوز هم دیر نیست که با نوآوری های محلی راه هایی بیابند که در مناطقی محدود کاندیداهایی توانمند و باکیفیت را به کرسی مجلس برسانند، آنها را رصد و پایش و با مطالبات سیاستی مناسب تغذیه کنند.