|

چرا قالیباف هیچ وقت رئیس جمهوری نشد

مرد دوم

شرق: کمتر از یک سال دیگر هشتمین رئیس‌جمهور تاریخ جمهوری اسلامی ایران بر مسند ریاست دولت خواهد نشست و تا آخرین روز ثبت‌نام کاندیداها برای انتخابات ریاست‌جمهوری 1400، گمانه‌زنی برای ورود بسیاری از سیاست‌مداران به این رقابت انتخاباتی ادامه خواهد داشت. روزنامه «شرق» در نظر دارد در سلسله‌گزارش‌هایی به افرادی (از همه طیف‌های مختلف سیاسی از اصولگرا تا میانه‌رو و اصلاح‌طلب) بپردارند که در دوران سیاست‌ورزی خود این توان و انتظار را ایجاد کرده‌اند تا بتوانند سبد رأیی برای رفتن به پاستور داشته باشند؛ اما گاه فرصت‌سوزی‌ها و گاه ناملایمات سیاسی روزگار ما، بخت و اقبالشان را برای پاستور‌نشینی کم کرده است. در این گزارش به محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس یازدهم، پرداخته شده است:

مهم‌ترین بخش زندگی سیاسی محمدباقر قالیباف را می‌توان به سه دوره تقسیم کرد؛ سه دوره با نقاط عطف که همان انتخابات ریاست‌جمهوری بوده است؛ ۸۴ تا ۹۲، ۹۲ تا ۹۶ و ۹۶ تا امروز. مردی با بیشترین انگیزه و تمایل برای نشستن بر صندلی پاستور، اما درعین‌حال با بالاترین ناکامی. تحلیل گذشته و پیش‌بینی آینده، حاکی از این است که احتمالا قالیباف باید به همین سه تلاش دل خوش کرده و با احتمال تکرار ماجرای سال 96، به پست ریاست مجلس اصولگرایان قناعت کند و ریاست پاستور را به مقبول‌ترها واگذارد. سال ۸۴ را می‌توان آغاز راه سیاست‌ورزی قالیباف دانست. قبل از آن، او بیشتر چهره‌ای نظامی- انتظامی متعلق به یک جریان خاص سیاسی بود، اما آن سال با نامزدی در انتخابات ریاست‌جمهوری، به محض ورود به عرصه سیاست، سعی در ساختن چهره‌ای متفاوت از پایگاه سیاسی خود داشت. با انتخاب اسماعیل میرفخرایی، مجری نه‌چندان خودی صداوسیما، برای تبلیغات انتخاباتی، هماهنگی در ساعتش و کاپشن جیر قهوه‌ای، تصاویری با لباس سفید خلبانی و اندکی محاسن، انتخاب عنوان دکتر خلبان و... سعی در ارائه چهره‌ای تکنوکرات، معتدل و جذاب به قصد دلبری از طبقه متوسط داشت که تا حدی نیز موفق بود و پنج میلیون رأی آورد؛ رأیی بیشتر از علی لاریجانی ولی کمتر از کروبی، احمدی‌نژاد و هاشمی. بااین‌حال همین رفتار سینوسی برای کسی که از بطن جناح راست برخاسته بود، پاشنه آشیل شد. شاهد اینکه رقیب خودش را آن زمان هاشمی می‌دانست، نه دیگران. قالیباف سال ۸۴ نه‌تنها دنبال بازنمایی گذشته نظامی خود در تبلیغات انتخاباتی‌اش نبود، بلکه از آن دوری نیز می‌جست؛ او که خیالش از عقبه اصولگرایی‌اش در جناح راست بیش از حد راحت بود و فکر می‌کرد آنها را همراه دارد، دنبال یارگیری و جذب از اقشار دیگر بود، اما همین بلاتکلیفی به او آسیب زد و بازی را به رقیب باخت. مشکل دیگر این بود که او گزینه محبوب اصولگرایان نبود؛ آنها اول از علی لاریجانی حمایت کردند و بعد سراغ احمدی‌نژاد رفتند. همان زمان نظرسنجی‌های صداوسیما نشان می‌داد هاشمی در رتبه اول و قالیباف بعد از او قرار دارد. در نهایت قالیباف در سال ۸۴ با کسب ۷/۴ میلیون رأی، نفر چهارم اعلام شد. بعد از شکست انتخاباتی‌اش، صندلی خالی احمدی‌نژاد در شهرداری به او رسید. تصور می‌کرد این‌بار شهرداری او را به پاستور می‌رساند؛ درست مانند احمدی‌نژاد. تا سال 92 هم دست به اقدامات دهان‌پرکنی در شهر تهران زد؛ مانند ساخت تونل، اتوبان دو‌طبقه و...؛ تصورش این بود که این اقدامات برایش رأی جمع خواهد کرد، اما اشتباهش این بود که تا مدتی با همان فرمان 84 جلو می‌رفت؛ با رفت‌و‌آمد میان اصولگرایان و تکنوکرات‌ها. برای مثال، محسن هاشمی را چهار سال در مدیریت مترو حفظ کرد و الزامی به خط‌کشی صریح با طیف تکنوکرات مانند نزدیکان هاشمی نمی‌دید؛ تا جایی که در مسیر این حرکت بینابینی، توانست آرای برخی اصلاح‌طلبان آن دوره شورای شهر مانند ابتکار، نجفی و مسجدجامعی را هم برای شهردارشدن در قبال دیگر رقبای اصولگرا، همراه خود کند. تا رسیدن به انتخابات ۹۲، با یک موقعیت‌سنجی کم‌کم خودش را به جریان‌های اصولگرایی نزدیک‌تر کرد و از تکنوکرات‌ها دور شد. او فهمیده بود با ایستادن در میانه، جایی در قدرت برایش باز نمی‌شود؛ پس تکلیفش را با خودش یکسره کرد و کاملا به دامان اصولگرایان بازگشت و عطای جلب توجه طبقه تکنوکرات متوسط را به لقایش بخشید. نشانه‌های این چرخش کامل نیز امتیازاتی بود که به جریان‌های اصولگرایی در دوران شهرداری خود داد؛ مانند جامعه مداحان که بعدها بابت همین هم زیر ذره‌بین شورای شهر اصلاح‌طلبان قرار گرفت. نقطه‌عطف این هضم در اصولگرایی، انتخابات ۹۲ بود که با کلیدواژه چهاردرصدی‌ها پا جای پای گفتمان احمدی‌نژاد گذاشت؛ حتی می‌توان گفت خودش را در برابر طبقه‌ای قرار داد که زمانی همه تلاشش را برای جلب نظر آنها به کار برده بود؛ با‌این‌حال سال ۹۲ باز هم شکست خورد؛ آن‌هم به دو علت: یکی اینکه مغلوب یک فضای دوقطبی در انتخابات شد؛ درست مانند 84 و دیگر اینکه او باز هم مانند 84 نفر اول اصولگراها نبود؛ بخشی از آنها به سعید جلیلی گرایش داشتند نه او. دکتر خلبان قالیباف که شعار انتخاباتی‌اش در سال ۸۴ جنبش نوسازی و توسعه پایدار بود و معتقد بود جریان اصلاحات نتوانسته موانع را از سر راه بردارد و مشکلات جمهوری اسلامی را منبعث از ۱۶ سال اخیر (دولت هاشمی و خاتمی) می‌دانست، سال ۹۲ با شعار ایران سربلند وارد عرصه انتخابات شد؛ در‌حالی‌که همچنان فکر می‌کرد توانایی رفع موانع را دارد. بسیاری معتقدند آن سال کار قالیباف را روایت «حقوق‌دان، سرهنگ و گازانبر» ساخت؛ وقتی روحانی از برنامه فرمانده سابق نیروی انتظامی برای برخورد گازانبری با دانشجویان در سال‌های دولت اصلاحات پرده برداشت و هم‌زمان هم فایل سخنان قالیباف که گفته روحانی را تأیید می‌کرد، در فضای مجازی منتشر شد؛ پیشینه نظامی‌‌- انتظامی‌اش اینجا پاشنه‌آشیل او شد. قالیباف در سال ۹۲، شش‌میلیون‌و ۷۰۰ هزار رأی آورد. بعد از انتخابات، حامیان قالیباف با حامیان سعید جلیلی و نزدیکان آیت‌الله مصباح درگیر شدند؛ دعوای مقصریابی؛ با این عنوان که اگر سعید جلیلی کنار کشیده بود، ما می‌بردیم. پرویز کاظمی، وزیر رفاه دولت نهم نیز همان سال 92 گفته بود: «آقای قالیباف در مناظره‌ها به واسطه حرف‌هایی که مطرح کرد، نشان داد بسیار به قدرت علاقه‌مند است. حتی علاقه‌مندی وافر او به قدرت، موجب موضع‌گیری‌های بسیار اشتباهش شد. طبق خبرهای رسیده، گروهی شورای شهر پنجم را در اختیار می‌گیرند که متفاوت از گروه قبلی هستند. ۳۰ بر هیچی که در انتخابات مجلس اتفاق افتاد، به نظرم امروز نیز ۲۱ بر هیچ اصلاح‌طلبان پیروز انتخابات شورای شهر تهران می‌شوند؛ بنابراین آقای قالیباف در کنار افت پایگاه اجتماعی‌اش، جایگاه شهرداری تهران را هم از دست خواهد داد. در مجموع دوره سیاسی آقای قالیباف به پایان رسید». اگرچه پیش‌بینی این وزیر احمدی‌نژاد صددرصد به وقوع نپیوست و دوره سیاسی قالیباف وارد مرحله دیگری شد. قالیباف که از میانه‌ایستادن طرفی نبرده بود، تا انتخابات ۹۶ سعی کرد به هر قیمتی یک شهردار اصولگرا باقی بماند و رابطه‌اش را با جریان‌های اصولگرا بیش از همیشه تقویت کند؛ شاید بالاخره به محبوب اول بدل شود. او بعد از باخت ۹۲ دیگر حاضر نبود تحت هیچ قیمتی تن به باختی دیگر بدهد و آن‌قدر اراده و انگیزه داشت تا به هر قیمتی جلوی پیشروی اصلاح‌طلبان- اعتدال‌گرایان را بگیرد. اگر در پاستور نتوانست، حداقل در بهشت سد راهشان بود. برای همین در یک بده‌بستان، حتی رأی دو اصلاح‌طلب را گرفت تا صندلی او به هیچ قیمتی به محسن هاشمی که زمانی او را در مجموعه شهرداری حفظ کرده بود، نرسد. سال ۹۶ برخلاف ۸۸ که ترجیح داد با دور دوم احمدی‌نژاد رقابت نکند، آمد تا روحانی را در دور دوم شکست دهد؛ ولی پیش از آنکه به روحانی ببازد، باز هم عرصه را به اصولگرایان باخت. نیم‌نگاهی به آرای او در دوره‌های گذشته، شرط‌بندی روی قالیباف را برای اصولگرایان بسیار پرریسک کرده بود. آنها دنبال یک احمدی‌نژاد عیب‌یابی شده بودند؛ چهره‌ای کمتر شناخته‌شده، بدون سابقه ناکامی، اما معتمد. بااین‌حال بودند برخی که همچنان از او حمایت می‌کردند. از خودش نقل‌قول شده بود که پا به میدان رقابت نمی‌گذارد، مگر بی‌رقیب باشد. گفته بود دوباره تن به رقابتی درون‌گروهی نخواهد داد. به نظر می‌رسد قالیباف دست آخر نتوانست بر وسوسه نیامدن غلبه کند و حرفش را زیر پا گذاشت و در یک رقابت درونی به میدان آمد. شاید هم میان خودشان از همان اول تقسیم کار شده بود؛ ابراهیم رئیسی گزینه نهایی بود، اما قالیباف باید می‌ماند تا حداقل در مناظره‌ها انتقام سال ۹۲ را از روحانی بگیرد و با تخریب دولت، به رأی‌آوری رئیسی کمک کند. رفتار قالیباف در مناظره‌های انتخاباتی نیز نشان داد این پیش‌بینی دور از ذهن نبوده است. تقریبا هیچ فرد یا جریان استخوان‌داری در اصولگرایی از او حمایت نکرد؛ درحالی‌که همه یک‌به‌یک پشت رئیسی می‌رفتند. حسین قربان‌پور، از چهره‌های نزدیک به قالیباف، روایتش از چهره‌ دوم‌بودن شهردار سابق را نزد اصولگرایان این‌طور بیان کرده است: «چه کسی سال ۸۴ از قالیباف حمایت کرد؟ شورای هماهنگی نیروهای انقلاب سال ۸۴ از آقای لاریجانی حمایت کردند. سال ۹۲ هم همین‌طور. کدام طیف‌ها در این اجماع پشت سر قالیباف بودند؟ جامعه مدرسین؟ جامعه روحانیت؟ جبهه پایداری؟... اگر آقای رئیسی به‌جای آقای قالیباف کنار می‌رفتند، نه‌تنها فاصله این نبود، بلکه انتخابات به دور دوم هم می‌رفت. همه نظرسنجی‌های معتبر با یک منطق دودوتا چهارتا، چنین حالتی را پیشنهاد می‌دادند». اتفاقی که رخ نداد؛ چون قالیباف به اندازه رئیسی مقبول جریان اصولگرا نبود. قالیباف ناکام سه دروه انتخابات است؛ چون مخالفان زیادی درون این جریان دارد. نه‌تنها طیف و تیم جبهه پایداری و آیت‌الله مصباح با او یکی نیستند و حتی در جریان انتخابات اخیر مجلس به دنبال کنارگذاشتن او از لیست بودند، بلکه طیف‌های سنتی مانند مؤتلفه نیز با او از در آشتی در‌نمی‌آیند. مصطفی میرسلیم بارها قالیباف را متهم به تخلف در دوران شهرداری‌اش کرده است. اول بار در گفت‌وگویی که اخیرا با روزنامه ایران سال 96 تأیید کرده که قالیباف و یارانش در شهرداری تخلفاتی داشته‌اند که باید رسیدگی می‌شده است. او بعد از رسیدن به نمایندگی مجلس نیز شروع به حمله به قالیباف کرده و به اشکال مختلف به آن تخلفات اشاره کرد. در توییتی نوشت: «سرانجام تخلفات شهرداری‎های مناطق آشکار خواهد شد؛ تخلفاتی که قالیباف نیز شخصا از آن می‌نالید. کتمان آن به بهانه وحدت، جفا به اصولگرایی است». حالا هم گفته اسناد تخلفات رشوه 65‌میلیاردی شهرداری به یک نماینده مجلس برای کنار‌گذاشتن تحقیق‌و‌تفحص از شهرداری قالیباف را به قوه قضائیه داده است. میرسلیم گفته «قالیباف هر‌جا باشد، باید مواظب او بود که خلافی نکند. اینها برای جامعه ما بسیار مضر است. از دوران کرباسچی چنین فسادی شروع شد و اینها تقویت کردند». بعد از سه دوره شکست، محمد عطریانفر درباره او گفته بود: «برادرمان آقای قالیباف واقعا یک شخصیت سیاسی نیست؛ یک سیاست‌مرد و سیاست‌مدار نیست. چرا نیست؟ به دلیل همین عملکرد توهم‌آمیز و پر از خطا، آدم به این واقعیت تلخ می‌رسد که این بنده خدا در قضیه انتخابات بازی خورده است. بالاخره وقتی کسی دو بار در یک رقابت و آزمون سیاسی شکست می‌خورد، پیامش این است که ظرفیت رأی او همین‌قدر و حداکثر پنج میلیون است. به چه دلیل خود را دوباره به افکار عمومی ارائه می‌کنی که مجددا دچار آسیب شوی؟ این حداقل اولین خبط سیاسی آقای قالیباف است». زمانی که قالیباف وارد مجلس شد و ریاست پارلمان را بر عهده گرفت، همگان بر این نظر بودند که این هم بازی جدید او برای 1400 است تا بالاخره به آرزوی دیرینه‌اش برسد؛ تا جایی که هم‌جریانی‌هایش حتی برایش شرط‌و‌شروط گذاشتند که تنها در صورتی از او برای ریاست پارلمان حمایت می‌کنند که سودای ریاست‌جمهوری را وانهد. اگرچه قالیباف تن به این شروط نداده رئیس مجلس شد، اما بعید است او بعد از یک سال رخت ریاست بهارستان را از تن بکند به امید قبای ریاست پاستور؛ به‌ویژه که شنیده‌ها حاکی از این است که برخی رقبای سال 96 دوباره عزم آمدن کرده‌اند و این یعنی در برای قالیباف دوباره بر همان پاشنه خواهد چرخید.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها