به مناسبت ۱۶ آذر؛
جنبش دانشجویی زیر سایه کرونا
مراسم روز دانشجوی امسال در شرایطی برگزار میشود که جنبش دانشجویی سالهاست به دلایل سیاسی از روزهای اوج خود فاصله گرفته است.
به گزارش روزنامه شرق، مراسم روز دانشجوی امسال در شرایطی برگزار میشود که جنبش دانشجویی سالهاست به دلایل سیاسی از روزهای اوج خود فاصله گرفته است. در این دو سالی که دانشجویان از کلاسهای فیزیکی دانشگاه به شبکههای مجازی آنلاین نقل مکان کردهاند، عملا تعریف آموزش و مکان آموزشی هم تغییر کرده است. اینها همه در حالی است که نهتنها جنبش دانشجویی، بلکه هر آنچه تحت عنوان فعالیت صنفی- دانشجویی هم تعریف میشد، همه هویت و حیاتش برگرفته و آمیخته با فضایی فیزیکی به نام دانشگاه بود که به علت وضعیت پاندمی کرونا به اغما رفت. در نتیجه آنچه این روزها بهعنوان مراسم یادبود روز 16 آذر عمدتا از سوی یک جریان سیاسی خاص در دانشگاهها برگزار میشود، بیشازپیش شمایلی نمادین و غیرواقعی به خود میگیرد که نشانی از هویت زنده و پویای یک جنبش ندارد. جنبش دانشجویی در ایران حتی پس از بازگشایی دانشگاه هم با چالشهایی مواجه است که مهمترین آن تغییر طیف و نسل دانشجویانی است که فضای دانشگاه را تجربه نکردهاند و با روحیه کار جمعی و دانشجویی و تشکلها، آشنایی رودررو ندارند. درباره جنبش دانشجویی در عصر کرونا و پساکرونا با معصومه ابتکار، معاون سابق رئیسجمهور و از همراهان دانشجویان پیرو خط امام، سپهر صمدیراد، دبیر انجمن اسلامی آزاداندیش دانشگاه علامه طباطبایی تهران و سعید شریعتی، فعال سیاسی، به گفتوگو نشستیم که سخنانشان را در ادامه میخوانید.
معصومه ابتکار: مسیر سعادت یا شکست ملتها حتما از مسیر علم و دانایی عبور میکند و دانشگاه یکی از گذرگاههای مهم این مسیر است. دانشگاههای موفق آنهایی هستند که ملت، جوانان و کشور را از گردنهها و شرایط حساس و خطرناک با علم و دانایی و ایجاد امید و افزایش سطح آگاهی عبور میدهند. این، هم به مفهوم کسب قلهها و پیشرفتهای علمی- پژوهشی و هم به مفهوم کسب مهارتهای انسانی و خوبزیستن است که اکنون مهارتهای حرفهای و کسبوکار نیز به آن اضافه شده و اهمیت بسیاری دارد.
16 آذر در تاریخ معاصر ما ایرانیان، به خاطر ایستادگی جمعی از دانشجویان و استادان در مقابل استعمارزدگی به روزی نمادین تبدیل شده است. از چنین نماد افتخارآفرینی باید استفاده کرده و در هر برههای با توجه به شرایط و نیازهای کشور به الزامات وجود دانشگاه و دانشجوی مستقل، جسور و آیندهساز اشاره کرد.
دانشگاه نسل معاصر امروز دانشگاهی است که بتواند کارآفرین دانشمند تحویل جامعه بدهد و مسیر کارآفرینی را از طریق تحولاتی که به کاربست فناوریهای نوین منجر میشود، پیش ببرد. در دولتهای یازدهم و دوازدهم به کارآفرینی و رشد و توسعه شرکتهای دانشبنیان و ایجاد فرصتهای کارآفرینی برای حضور جوانان در این عرصه توجه و امیدهای فراوانی ایجاد شد؛ اگرچه کافی و فراگیر نبوده و نیازمند تداوم و توسعه است؛ بنابراین حمایت کافی دولتها از فضاهای کارآفرینی رشددهنده و شتابدهندهها ضرورت داشته و باید بخش درخورتوجهی از اعتبارات ملی در بودجهها به این امر اختصاص یابد. همچنین در دولت قبل دانشگاهها توانستند تجهیزات دانشگاهی و آزمایشگاهی خود را تکمیل کنند؛ ولی کافی نیست و مشکل اعتبارات آموزشی در رشتههایی که پایاننامهها و پژوهشهای آزمایشگاهی دارند، به خاطر رشد روزافزون قیمت ارز و مشکلات بازار به فرایندها آسیب میزند. پژوهشنامههای علوم تجربی نیز به خاطر اعتبارات اندک به اندازه کافی حمایت نمیشود. این شرایط میتواند انگیزههای دانشجو را تضعیف کند.
در علوم تجربی نیز ضرورت اینکه ما همراستای مرزهای دانش برای پیشبرد امور کاربردی و پاسخگویی به نیازهای کشور باید بتوانیم حرکت کنیم، برای همه کموبیش روشن است؛ ولی دقت و توجه بیشتر دانشجویان و دانشگاهیان را میطلبد که کارهای پژوهشی و علمی با کیفیت لازم صورت گیرد و آنچه از روند خطرناک پایاننامهسازی و مدرکسازی شنیده میشود، متوقف شود.
همه میدانیم کارکرد و ظرفیت دانشگاهها بسیار بالاست؛ ولی بهرهمندی از این ظرفیت الزاماتی مثل اختیارات و امکانات دارد تا دانشجو بتواند نقشآفرینی خود را افزایش دهد و در فرایند توسعه پایدار برای جامعه مفید باشد.
ازجمله الزامات این است که دولتها بیش از هر ارگان و ساختاری مؤثر هستند و فراهمکردن شرایطی که دانشگاهها بتوانند ظرفیتهای انسانی عظیم کشور را برای توسعه و پیشرفت پای کار بیاورند، نیازمند فضای بالنده، سالم، آزاد و با نشاط برای فعالیت علمی است. دانشجو و استاد باید احساس کنند در فضای آزاد برای تضارب آرا و تفکر نقادانه قرار دارند. بدترین آفتها برای فعالیت علمی و دانشگاهی برخورد امنیتی در بحث تفکر و اتهامزدن به استادان به خاطر طرح موضوعات یا ارائه مباحث نظری بوده که میتواند دانشگاه را به سمت بیتفاوتی، ناامیدی و بیعلاقگی نسبت به علم و تحقیق و پژوهش ببرد؛ بنابراین چنین خطری باید مورد توجه دولتها قرار گیرد تا فضای دانشگاه نه از زاویه امنیتی و مسائل خاص، بلکه از زاویه ظرفیت عظیم علمی و فرهنگی کشور دیده شود.
از این نظر بحث آزادی بیان بسیار مهم بوده و تأکیدات مقام معظم رهبری برای توسعه کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاهها به شکل درست اجرا نشده است. هنوز اخباری دال بر محدودیت برای استادان چه در مراحل انتخاب و گزینش و چه در مراحل بعدی کاری وجود دارد؛ این ضربهای جدی و از دلایل مأیوسشدن و حتی مهاجرت نخبگان است که اغلب مشاهده میشود. به علاوه، دانشگاه فرصت بزرگی برای رشد و اعتلای فرهنگی و معرفتی جامعه بوده اما این نیز در فضایی با نشاط امکان دارد. البته مشکلات ناشی از پاندمی کرونا، بسیاری از فرصتها در دانشگاهها و نیز کل جامعه را تحت تأثیر قرار داد و مشکلات اقتصادی برای دانشجویان به دنبال داشت که سبب دورشدن دانشگاهها از فعالیت تشکلهای دانشجویی شد و بسیاری از فرصتهای رشد برای دانشجویان را نابود کرد؛ اگرچه انجمنهای دانشجویی قبل از کرونا نیز تحتتأثیر یکسری سیاستها از حمایتها و آزادیهای لازم برخوردار نبودند و فعالیت تشکلهای غیرهمسو محدود و دشوار بود.
مهارتهای زندگی امروزه از موضوعات مهم برای دانشجویان است. در دوره دانشجویی باید مهارتهای تفکر خلاق، مهارتهای حلوفصل اختلاف و مهارتهای گفتوگوی مؤثر را فراگرفت؛ فراگرفتن اینها برای همه افراد جامعه ضروری بوده و دانشگاه بهترین مکان برای آن است. این مهارتها در کنار مهارتهای کارآفرینی و ایجاد اکوسیستمهای لازم برای رشد کسبوکار دانشبنیان که به آن اشاره شد، مکمل یکدیگر هستند. ما در دولت 12 در قالب طرحهایی مانند کمند (کار، مهارت، نوآوری) برای دختران دانشجو و طرح سفیران فرهنگی حرکت کردیم که باید در سطوح و رشتههای مختلف در سراسر کشور تداوم یابد. از زمینههای تحول، همچنین اجرای طرحهای مدیریت سبز با همکاری دانشجویان است که در دولت 11 مورد حمایت دولت قرار داشت و علاوه بر نشاط و تحرک سبب رتبهبندی جهانی برای دانشگاههای فعال ایرانی شد. مدیریت سبز خود از ظرفیتهای دانشگاه برای الگوسازی عملی حفاظت از محیط زیست است.
اگر چنین فضا و الزاماتی فراهم شود و امکان تضارب آرا، طرح دیدگاههای اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاسی در دانشگاهها وجود داشته باشد، حتما دانشجو نقش کلیدی و بسیار مؤثر در تحولات جامعه ایفا میکند.
این را نیز ناگفته نگذارم که از الزامات مهم در این بحث، رعایت شأن و حقوق دانشگاهیان اعم از دانشجو و استادان بوده که مهمترین تبلور آن مدیریت دانشگاه است. سالهاست نقش استادان در انتخاب مدیران دانشگاهها مد نظر و از مطالبات جامعه دانشگاهی بوده که در فرازونشیبهای سیاسی مورد بیتوجهی قرار میگیرد و برای پویایی فضای علمی کشور نگرانی به وجود میآورد. آنچه اهمیت دارد اعتماد متقابل و حفظ کرامت و عزت نفس دانشگاهیان و تسهیل شرایط ورود مؤثرتر دانشگاه به عرصه حل مشکلات کشور و افقگشایی برای آینده روشن است.
روح فعالیت و جریان دانشجویی نابود نمیشود
سپهر صمدیراد: با شروع پاندمی کرونا و افزایش مبتلایان به این ویروس، دانشگاهها بسته و آموزش مجازی آغاز شد. در آن زمان کمتردانشجویی فکر میکرد که این شرایط تا دوسالونیم بعد ادامه داشته باشد و دانشگاههای کشور که تا قبل از تعطیلی آن، به یکی از مراکز اصلی مطالبهمحوری تبدیل شده بود، به یکباره متروکه و اینچنین سیاستزده شود.
وضعیت دانشگاه در ابتدای پاندمی کرونا تعریفی نداشت؛ آموزش مجازی، سال اول دانشگاه به دلیل نبود زیرساخت و آمادهنبودن استادان از لحاظ تدریس مجازی به شکل آشفته و پر از اختلال ادامه پیدا کرد تا اینکه همه به شرایط عادت کردند و رابطه دانشگاه و دانشجو بهصورت تعاملی یکسویه درآمد. با اینکه سال اول تعطیلی دانشگاه، وضعیت دانشگاه چندان رضایتبخش نبود اما کرونا در سال اول شیوع نتوانست فعالیت دانشجویی را تعطیل کند. تشکلهای سیاسی دانشگاه، در ابتدا با شوک تعطیلی دانشگاه مواجه شدند، این تشکلها که تمام فعالیتهایشان کف دانشگاه و تمام اعتبارشان را وامدار صحن دانشگاه بودند، حال مجبور بودند فعالیت خود را در فضای مجازی ادامه دهند. کنشگری مجازی تشکلها، مانند تمامی ادوار فعالیت آنها، خالی از فشار نهادهای بیرونی نماند. توقیف نشریههای دانشجویی، لغو برنامههای تشکلها، صدور احکام سنگین برای فعالان دانشگاه، تفسیرهای شخصی از قوانین و درنهایت، تعلیق انجمنهای دانشجویی از جمله این اقدامات بود. اقداماتی که اگر زمانی که دانشجویان در صحن دانشگاه حضور داشتند، انجام میشد، اینطور سهل به وقوع نمیپیوست. خالیبودن صحن دانشگاه
در کنار لغو مجوزهای پیدرپی و ابلاغیه پشت ابلاغیه از طرف معاونتهای فرهنگی وزارت علوم و دانشگاهها و همچنین فشار نهادهای نظارتی بیرون از دانشگاه، باعث سنگینشدن ترازوی فعالیت به سمت نهادهای خارج از دانشگاه و کمفروغشدن همین فعالیت اندک تشکلهای دانشجومحور شد. بدنه این تشکلهای سیاسی تماما از دانشجویان ورودی جدید تشکیل میشدند؛ اما حالا با مجازیشدن دانشگاه، جذب نیروهای فعال در این تشکلها هم متوقف شد و اینگونه، آخرین ضربه بر پیکره بیجان فعالیت دانشجویی زده شد. با تمام این تفاسیر میشود گفت که افول دانشگاه بهعنوان یکی از مراکز اصلی مطالبهمحوری و اندیشهسازی اتفاق افتاده، اما روح فعالیت و جریان دانشجویی بههیچعنوان نابود نمیشود. شاید این دیدگاه کمی خوشبینانه باشد اما دولتها و بحرانها، آمدهاند و رفتهاند ولی از دغدغهمندی این قشر کم نشده است. ممکن است ابزارها و نهادهای دانشجویی دچار تغییر بشوند اما آن روح آزاده و پرهیجان دانشجویی، دوباره صحن دانشگاههای کشور را شاید با تأخیر اما بالاخره به دست خواهد گرفت.
دانشگاه مرجعیت سیاسی خود را از دست داده است
سعید شریعتی: کرونا به نظر من مدل آموزش در همه سطوح را در سراسر جهان تغییر داد و الگوی کلاس حضوری و تشکیل جلسات با حضور استاد و دانشجو را به آموزش آنلاین تبدیل کرد که نتایجی زیرساختی در شیوههای آموزشی و دانشگاهی ایجاد کرد که به نظر من حتی پس از عبور از کرونا و غلبه انسان بر این ویروس، کماکان تجربیات دوران کرونا در حوزه آموزش ادامه پیدا خواهد کرد و آثار و نتایجی که در سراسر جهان در حوزههای آموزشی اتفاق افتاد، یک تحول زیرساختی را در آینده ایجاد خواهد کرد. بنابراین از این جهت فعالیت یا عدم فعالیت جریانهای دانشجویی و سیاسی-اجتماعی متکی بر دانشگاه چندان متأثر از پیامدهای همهگیری کرونا نیست. اگرچه اجتماعات و میتینگها به صورت علنی و رسمی به حداقل خود رسیده یا اصلا در دو سال اخیر نداشتهایم، منتها به نظر من فعالان دانشجویی در حوزه پلتفرمهای آنلاین و شبکههای اجتماعی، تشکلیابی و کار جمعی خود را حفظ کردهاند و اتفاقا نقش بیشتری هم در این فضاها بر عهده داشتهاند؛ از لایوهای اینستاگرامی تا گروهها و کلابهاوس و... اتفاق افتاده و در جریان است. مسئله چیز دیگری است! از نیمه دهه 80 به بعد محدودکردن جنبش
دانشجویی مستقل به شیوههای مختلف در دستور کار قرار گرفت و اساسا آن فضای کاری که تشکلهای دانشجویی در دهه 60 ،70 و نیمه اول 80 داشتند، به حداقل خود رسید. نهادهای نظارتی برای کنترل فضای دانشگاهها برای فعالیتهای سیاسی-صنفی دانشجویی خط قرمزها و پروتکلهای سختگیرانهای گذاشتند و عملا هیچ جریان مستقل دانشجویی فعالیت نداشت. در عین حال، بهخصوص در هشتساله دولت روحانی، جریانی راه افتاد که سوژه شعارها و کنشهایشان نقد و انتقاد از دولت بود. در واقع علمکردن پرچمی برای اینکه تحلیلی بیروندانشگاهی که میخواست نشان دهد دولت روحانی و حامیان او طرفدار اشرافیگری هستند، از اهدافشان بود و به این جریانها برای افشاگری مفاسد احتمالی میدان داده میشد، فارغ از اینکه چقدر از این صحبتها درست یا غلط بوده است. اینها میداندار بودند و امکانات لازم را داشتند. به گمان من در دولت جدید خصوصا پس از حوادث سالهای 96 و 98 که پس از آن با کرونا نیز همزمان شد، عملا از آن جریانات هم چندان خبری نیست. یعنی به دلیل اینکه هرگونه محرکی از هر جناحی، به گمان همانممکن است بازتاب آن در جامعه ایجاد نارضایتی باشد، حتی از سوی همین
تشکلهای دستساز هم تحرک جدی در حوزه دانشجویی نمیبینید. با تغییر دولت که اصلا موضوع منتفی است و به نظر میرسد سیاستزدایی بهطور کلی از نهاد دانشگاه در دستور کار قرار گرفته و بههیچوجه نمیخواهند جوانان دانشجو پیگیر مسائل سیاسی و حتی اجتماعی و فرهنگی باشند و بخواهند جریانهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را پیگیری کنند. باید پشت سیستمها بنشینند و یک درسی بگیرند و در گوگل سرچ کنند و مدرکی بگیرند و بروند سراغ کار. من این چشمانداز را میبینم. یک دلیل این شرایط به از اعتبار افتادن مرجعیت جریانهای دانشجویی برمیگردد. در سال 58 و حتی 76 دانشجویان یک طبقه نخبه جامعه محسوب میشدند و اینطور نبود که تمامی شهروندان بالای 18 سال دانشجو باشند. در سال 58 شاید کمتر از 20 درصد از کسانی که در 18سالگی دیپلم گرفته بودند، دانشگاه میرفتند و کسانی که به دانشگاه وارد میشدند، دانشآموزان نخبه و باهوش اجتماعی بودند و معتبر نیز بودند؛ یعنی در یک فامیل، دو دانشجو وجود داشت و این دو فرد محل رجوع بودند و با نگاه و ارجگذاری دیگری به آنها نگاه میشد؛ بنابراین نظراتشان محرک اجتماعی بود و قدر این جایگاه را میدانستند و کار تشکیلاتی
میکردند و با گروههای سیاسی در تماس بودند و قدرت بسیج اجتماعی داشتند.
الان که در آستانه شصتوهشمتین سالگرد حادثه غمبار 16 آذر 32 هستیم، شما نگاه کنید در همان سال رئیسجمهور آمریکا به ایران میآید و دانشجویان بعد از فضای خفقان سنگین بعد از 28 مرداد، کمتر از پنج ماه بعد از کودتا، جنبش دانشجویی وسط میدان میآید و در امنیتیترین شرایط کشور که رئیسجمهور آمریکا هم به ایران سفر کرده، دانشجویان به صحنه میآیند و جلو گلوله میایستند و در خون خود میغلتند و طبیعی است چنین حرکتی میتواند جریانساز باشد و بعد از گذشت 68 سال هنوز به یاد آن روز میگویند روز دانشجو. اما امروز اینگونه نیست و دانشجوها دیگر مرجعیت ندارند. به هر حال جریانات حاکم بر فضای امنیتی کشور، جریان نقد و انتقاد را محدود کرده و قطع ارتباط دانشجویان با گروههای مرجع سیاسی و ایزولهکردن جریان دانشجویی باعث شده امروز مرجعیت جریانات دانشجویی به حداقل برسد.