درباره معروفترین قرص سیاسی
سیانور و مبارزه
متأسفانه به علت انقطاع تاریخی و بیتوجهی به روایات تاریخ شفاهی مبارزاتی انقلاب ما درست نمیدانیم که سیانور اولین بار توسط کدام نیروی سیاسی مورد استفاده قرار گرفت یا قصد استفاده از آن چه روندی را طی کرده است.
![سیانور و مبارزه](https://cdn.sharghdaily.com/thumbnail/NTJlMDgsdG9H/f3RIJfgnyU4T0Uu3o7ve-VbT9FKRjpcKI1vgfm4pfv__5FnUbUVuHI1x6a9YMGSvC-4UOxG1c-sX_Np2WV4AG9c54qCsllJjWoO2vfSlzgh7Zk5lGDR61FKfZAWRG6vKvREzLRqMIWwzR1Mn1cG1lA,,/NTJlMDgsdG9H.jpg)
به گزارش روزنامه شرق، «کسی امروز با سیانور زیر زبان و با اعتقاد به اینکه خون وی میتواند خلق را آگاه کند، به مبارزه نمیپردازد» این را یکی از اعضای چریکهای فدایی خلق، 40 سال بعد از تأسیس این سازمان گفته بود. هیچ سم و قرصی در طول تاریخ اینقدر سیاسی نشده است که «سیانور»، هرچند که تاریخ مصرف آن امروزه تقریبا گذشته باشد.
در ذهن علم، سیانور یا اسید سیاندریک نام قرصی آلمانی آمیخته با روغن بادام تلخ است هرچند در دانه سیب، هسته آلو و هلو نیز چنین سمی یافت میشود. اولین بار نیز چنین کشفی برای سازمانهای جاسوسی و جنگها مورد استفاده قرار گرفت اما به مرور دچار پیچیدگیهایی در مصرف شد تا جایی که برای تولید ثروت و استخراج طلا نیز از سیانور استفاده شد. نتیجتا شما با یک ماده یکوجهی مواجه نیستید گرچه در ذهن عموم شاید یادآور قرصی برای خودکشی، فیلمی سینمایی با محوریت تاریخ یا شاید تیتر یک خبری باشد که جوانی بر اثر افسردگی با سیانور خودکشی کرده است. اما این ماده دارای قصههای مفصلتری از تیترهای کوچک خودکشی است.
سیانور، اگرچه کشنده و خطرناک، اما با ساختاری ساده عمل میکند. پودری سفیدرنگ که بر اثر برخی فعل و انفعالات شیمیایی در قالب یک قرص مورد استفاده قرار میگیرد و به قول معروف مرگ شیرین و کوتاهی دارد زیرا طبق شنیده افرادی که از این مرگ جان سالم به در بردهاند، فردی که از آن استفاده میکند دچار یک سرگیجه و خوابآلودگی شدید در لحظه میشود و سپس پایان!
ماندگارترین مصرف
هرچند تمامی دلایل برای مصرف این ابزار یکسان نیست و در یک نمونه مشخص و معروف، پیروان جیمز وارن جونز در سال 1978 با استفاده از سیانور یک خودکشی دستهجمعی ماندگار در ابعاد 909 نفر را رقم زدند. جیم جونز با ایجاد یک فرقه مذهبی و پیام صلح و دوستی و عدم تبعیض میان سیاه و سفید، عده فراوانی را به دور خود جمع کرد و به پیروانش وعده سرزمین موعود را داد. او سپس فرمان هجرت داد؛ کوچ به جنگلهای «گویانا» که کشوری کوچک در آمریکای جنوبی بود. او نام آن سرزمین را «جیمز تون» یا «شهر جیمز» گذاشت و از همان جا با ارسال ویدئوهایی به آمریکا، دین و شهر خود را تبلیغ میکرد. کمکم گزارشهای تکاندهندهای از آزار و شکنجه بسیاری از ساکنان گویانا به گوش مردم آمریکا رسید. مشخص شده بود که آن کشیش صلحطلب حالا تبدیل به یک دیکتاتور بیشرم شده که بهراحتی هر کسی که قصد خروج از گویانا را دارد، اعدام میکند. دولت آمریکا در پی اعتراضات مردمی، سناتوری به نام «لئو رایان» را به همراه چند خبرنگار به منطقه فرستاد تا از چندوچون ماجرا سر در بیاورند که جیمز به آنها نیز رحم نکرد و آنها را کشت. او سپس همه پیروان و ساکنانش در شهر را جمع کرد و فرمان
خودکشی دستهجمعی داد. او ابتدا فرمان داد تا با داروهای سمی، کودکان را قربانی کنند و سپس همگی با خوردن سیانور خودکشی کردند. سپس خود جیمز با گلوله هفتتیر دست به خودکشی زد. 909 نفر تنها در عرض چند دقیقه جان خود را به فرمان یک سادیست دیکتاتور گرفتند. تنها پنج نفر از این خودکشی دستهجمعی نجات یافتند که داستانهای تکاندهنده آنها از شکنجههای جونز سراسر آمریکا را لرزاند.
«اول کودکان و بعد خودتان سیانور بخورید تا با هم بمیریم» آخرین جمله جونز، کشیش مورد تأیید این جمع بود که یک خودکشی دستهجمعی وحشتناک را با استفاده از سیانور ایجاد کرد و فارغ از ابعاد خبری این واقعه، قرص سیانور نیز به جهان بیشتر معرفی شد؛ گویی این خودکشی بیشتر به تبلیغ سیانور کمک کرد.
سیانور، مؤلفهای سیاسی
از سویی استفاده سیاسی از سیانور نیز فصل دیگری از قصه این ماده را روایت میکند اما این روایت تضاد آشکاری با مصرفکنندگان دیگر سیانور دارد. سیانور برای یک مبارز سیاسی در دهه 40 و50 یعنی عبور از بنبست؛ اما در مقابل برای یک انسان افسرده مایل به خودکشی یعنی انتهای بنبست! در ایران تاریخ مشخصی برای ورود این ماده در دسترس نیست و مسلما بهعنوان یک کالای وارداتی و شاید برای مصارف صنعتی و دامداری مورد مصرف بوده اما به مرور به یک ابزار سیاسی تبدیل شد. از کشتهشدگان با سیانور به دلایل سیاسی و امنیتی نیز آمار مشخصی در دسترس نیست.
مورد استفاده این قرص در اینجا نیز متوقف نمیشود که صرفا یک نفر بر اثر افسردگی یا دیدگاههای قومی از سیانور استفاده کند بلکه کارکرد سیاسی این کالا نیز شایانتوجه است. در مبارزات چریکی و جنگی، سلاح سرد و گرم، دوربین، قطبنما، ماده منفجره، سیانور و... بخشی از مؤلفههای ابزاری به حساب میآیند اما با توجه به تفاوت کارکرد و درنظرگیری نتیجه این ابزار سیانور برخلاف دیگر موارد صرفا یک ابزار چریکی نیست بلکه دارای یک هویت خاص خود و عملکرد متفاوت از دیگر ابزار است. اگر بگوییم که سیانور دارای یک شخصیت است چندان اشتباه نگفتهایم، وسیلهای برای پایاندادن به تمام روزها و لحظههای خوب و بد زندگی در پیشرو صرفا به خاطر کمتر شلاقخوردن همرزمی که در معرض دستگیری است. شاید سیانور اوج رشادت و فداکاری و حماقت باشد! اگرچه امروز این ابزار منسوخ شده است اما در بررسی تاریخی فارغ از این مباحث باید به نقطه مقابل یعنی آنچه یک چریک یا سرباز هراس دارد که دچار آن شود و مرگ راحتتر از آن است توجه داشت و آن قدرت شکنجه ساواک است!
سیانور و مبارز ایرانی
هرچند متأسفانه به علت انقطاع تاریخی و بیتوجهی به روایات تاریخ شفاهی مبارزاتی انقلاب ما درست نمیدانیم که سیانور اولین بار توسط کدام نیروی سیاسی مورد استفاده قرار گرفت یا قصد استفاده از آن چه روندی را طی کرده است. اما تصور و شاید جاگذاری خودمان بهجای فردی که در میانه دهه 50 از این قرص استفاده میکند، مسلما هر فردی را به فکر فرومیبرد.
انتخاب این ابزار مستلزم تغییرات روحی و روانی بسیار عظیم در فرد است که واقعیترین اتفاق بشر، یعنی مرگ را در یک لحظه بیبازگشت بپذیرد. اینکه مرگ برای چه و برای که، در هر مصرفکنندهای که از این ابزار استفاده میکند، متفاوت است اما درمجموع نتیجه مصرف برای تمامی کسانی که سیانور را میپذیرند، یکسان است؛ مگر اینکه در معرض آمپول ضد سیانور و یا اخلالی در روند کار این قرص قرار بگیرند که سیانور به علت فاسدشدن عمل نکند یا از گلو خارج شود یا درنهایت فرد مصرفکننده سریعا تحت درمان قرار گیرد که احتمال زندهماندن در این شرایط نیز کم است.
مصرف سیانور در مبارزات پیش از انقلاب جایگاهی داشت و به یک پدیده مرسوم تبدیل شده بود. همین مسئله مورد انتقاد گروههای مبارز عربی قرار گرفته بود. مشخصا از سوی یاسر عرفات به نیروهای انقلابی ایرانی توصیه میشد که تربیت کادرهای انقلابی کار دشواری است که شما با استفاده از سیانور آنها را بهراحتی از بین میبرید اما این توصیهها در میان شور و هیجان آن فضا شنیده نمیشد. روایت جذاب ماجرا متعلق به کسانی است که در حاشیه درگیری با ساواک از این کالا استفاده کردهاند؛ اگرچه احساس آن فرد در آن لحظه و نقطه را هیچگاه با خواندن و نوشتن و شنیدن درک نخواهیم کرد. یکی از معروفترین نمونههای عدم کارکرد درست سیانور بهزاد نبوی است. نبوی دراینباره پیشتر به «شرق» گفته بود: «من هنگام دستگیری سیانور خوردم که فاسد بود و عمل نکرد و به خاطر اینکه سر تیم دستگیرکننده کلاه بگذارم، شهادتین گفتم که یکی از اینها دستش را داخل دهن من کرد تا قرص را دربیاورد، من نیز میخواستم زمان بخرم، چون با دوستان هشت ساعت زمان گذاشته بودیم که اگر خبری نشد، سر قرارها نرویم. بعد از دستگیری من را به بیمارستان شماره یک ارتش واقع در خیابان ولیعصر تقاطع
خیابان شهید بهشتی منتقل کردند و در حیاط بیمارستان یک پزشک آمد و معاینهام کرد و یواشکی گفت موفق باشی و بعد به اوین منتقلم کردند. پس از ورود مستقیم به تخت شکنجه بسته شدم و خوشبختانه بیشتر از هشت ساعت مقاومت کردم تا دوستانم جابهجا شوند».
نمونههای دیگر و بسیاری نیز بهخصوص در میان نیروهایی که مبارزه مسلحانه را پیگیری میکردند، وجود دارد. بهخصوص در دو سازمان چریکهای فدایی خلق و مجاهدین خلق که پیش و پس از انقلاب از این ابزار کشنده استفاده میکردهاند. مصرف سیانور لزوما محدود به هنگام دستگیری یا زمانی که خطر لودادن اطلاعات، یاران سیاسی و... وجود داشت، نبود. روایت شده که گاهی اعضای سیاسی یک سازمان زیر فشارهای درون سازمان تاب نیاورده و دست به خودکشی با سیانور زدهاند. مثلا در کتاب «نگاهی از درون به سازمان چریکهای فدایی خلق» به مبحث معروف «انتقاد از خود» اشاره شده و اینکه این موضوع حتی خطاهای کوچک را هم گاه شامل میشد و برخی از چریکها نیز که تاب چنین فضای سنگینی نداشتند، سیانور خوردند و خودکشی کردند. نیره محتشمی از این جمله زنان بود که چون توان بیداری و نگهبانی را نداشت، خسته از «انتقاد از خود»های مدام چریکها، جلو چشمان حیرتزده همتیمیهایش سیانور خورد و خودکشی کرد! جزوهای از سوی چریکهای فدایی با نام «بررسی درگیریها، ضربات و حوادث در دوره 6ماهه» منتشر شده که در آن موضوع درگیری خیابانهای مشهد در 17 مرداد 54 که طی آن غلام بانژاد کشته و
عابد رشتچی در حین فرار سیانور میخورد، بررسی شده است، در این جزوه آمده است: «رفقا باید رفیق سیانورخورده را که دیگر قادر به حرکت نبود، با تیر میزدند؛ زیرا احتمال داشت که زنده به دست دشمن اسیر شود».
درنهایت اینکه آمار دقیقی از مبارزان سیاسیای که با سیانور به زندگی خود پایان دادهاند، وجود ندارد و صرفا چند نام معروف از جمله «مصطفی شعاعیان» دراینباره شنیده شده است. مصطفی شعاعیان، بهمنماه سال 1354، درحالیکه میکوشید به دام مأموران شهربانی نیفتد، با کپسول سیانور خودکشی کرد.
تردید در برابر سیانور
درباره استفاده سیاسی از سیانور باید توجه داشت که یک تضاد عقیدتی در بسیاری از مواقع باعث عدم استفاده از سیانور میشد. بهخصوص از بازه زمانیای که امام مبارزه مسلحانه را نفی کرده و مبارزه سیاسی را برتر دانست، نیروهای مسلمان با این سؤال مواجه شدند که آیا استفاده از یک ابزار که درنهایت خودکشی محسوب میشد، جایز است یا خیر! مشخصا در باورهای مذهبی، خودکشی هیچ جایی حتی برای مبارزه نداشت. اما اینکه آن دوره تا چه حد به ابعاد ایدئولوژیک منعکننده مبارزه توجه میشد، جای سؤال جدی است.
پس از انقلاب نیز عمدتا منافقین از این ابزار برای عملیاتهای خود استفاده میکردند و این روند را حتی تا اوایل دهه 70 نیز ادامه میدادند. طبق گفته شاهدین عینی جداشده از این سازمان در دوران حکومت صدام به تمامی مسئولین سازمان و اعضای شورای رهبری دو عدد قرص سیانور داده بودند که دستور بود همیشه این قرصها را افراد به همراه داشته باشند؛ مخصوصا در هنگام خروج از قرارگاه و در ترددها. کنترل میکردند که افراد قرصها را با خود ببرند. در هنگام جنگ نیروهای ائتلاف با عراق، نگرانی تشکیلات از دستگیری اعضای شورای رهبری و سران مضاعف شده و پیوسته هشدار میدادند کسی نباید زنده دستگیر و اسیر شود و به دست نیروهای آمریکایی یا کردها و... بیفتد و هرگاه احساس خطر کردید، باید با قرص سیانور خودکشی کنید. نیروها ملزم به نگهداری دو سیانور همراهشان بودند تا در صورت عملنکردن قرص اول، قرص دوم حتما آن فرد را از پا بیندازد.