آیا با اصلاح قانون اساسی به سمت نظام پارلمانی حرکت میکنیم؟
مخالفت هاشمی با تبدیل نظام ریاستی به پارلمانی
پس از سخنان اخیر محمدرضا باهنر درباره ضرورت اصلاح قانون اساسی، واکنشهای زیادی در قبال این موضوع منتشر شده است؛ برخی موافق و برخی مخالف این موضوعاند.
مهرشاد ایمانی : پس از سخنان اخیر محمدرضا باهنر درباره ضرورت اصلاح قانون اساسی، واکنشهای زیادی در قبال این موضوع منتشر شده است؛ برخی موافق و برخی مخالف این موضوعاند. باهنر یکی از مواردی را که باید اصلاح شود، دومجلسیشدن کشور میداند و میگوید: «طبق تجارب جهانی، کشوری را که اساس آن مردمسالاری دینی است، نمیتوان با یک مجلس اداره کرد. بسیاری از کشورهای دموکراتیک، دو مجلس دارند، مانند آمریکا که مجالس نمایندگان و سنا دارد. هر دو مجلس، منافع ملی را لحظهای از خاطر نمیبرند».
اما ظاهرا موضوع به همین یک مورد ختم نمیشود و بسیاری بعد از طرح موضوع اصلاح قانون اساسی، بحث را به ضرورت تغییر ساختار سیاسی کشور از ریاستی یا به تعبیری نیمهریاستی به پارلمانی بردند؛ موضوعی که برای نخستینبار 10سال پیش و در جریان سفر مقام معظم رهبری به کرمانشاه مطرح شد. ایشان در آن سفر مطرح کردند: «اگر احساس شود نظام پارلمانی بهتر است، هیچ اشکالی در تغییر سازوکارهای فعلی وجود ندارد».
این سخنان از آن زمان تاکنون چند بار محل رجوع نیروهای سیاسی قرار گرفته است و حالا و بعد از سخنان باهنر، بسیاری میگویند اگر بناست اصلاحی در قانون اساسی رخ دهد، باید شیوه حکمرانی سیاسی به شیوه پارلمانی باشد؛ به این معنا که در صورت اصلاح قانون اساسی، جایگاه ریاستجمهوری حذف شود و بهجای آن نخستوزیری قرار داده شود که رأی خود را از مجلس دریافت کند. به نظر میرسد تغییر ساختار سیاسی از ریاستی به پارلمانی، تفاوت چندانی در مفهوم جمهوریت و دموکراتیکبودن نظام ایجاد نمیکند و درواقع اداره نظام بر اساس نظر جمهور مردم، یک ارزش و تفاوت در ساختار ریاستی و پارلمانی و تنها نوعی تغییر در روش است؛ اما تغییر سیستم سیاسی کشوری مانند ایران، نیاز به هماهنگی مقتضیات آن نظام سیاسی با پیشینه و خصوصیات سیستم سیاسی کشور دارد. نظام پارلمانی بر اساس ذات متکثر خود، میل به پلورالیسم، تسامح، تحمل و چندگانگی سیاسی دارد که در قالب احزاب و جامعه مدنی مقتدر نمود پیدا میکند و این ناشی از نوعی فرهنگ سیاسی است که تنها با تجربه و تمرین دموکراسی در قالب انتخابات قانونی میسر میشود.
نکته دیگر آن است که سیستم پارلمانی میانه خوبی با تمرکزگرایی ندارد و شاهدیم که عمده کشورهای دارای رژیم پارلمانی، بهصورت فدرالی (یا با سیستم عدم تمرکز) اداره میشوند. نظام انتخاباتی متناسب با سیستم پارلمانی، نظام تناسبی است که برای حفظ حداقلی تمام گروههای سیاسی در داخل پارلمان پیشبینی شده است و بهعبارتدیگر، در نظام تناسبی برخلاف نظام اکثریتی، تنها اکثریت آرا ملاک نیست و حزب سیاسی حاکم نمیتواند تمام کرسیها را اشغال کند؛ اما نظام انتخاباتی فعلی ایران بر مبنای اکثریت است.
نظام پارلمانی متضاد با شاخصههای زیست دموکراتیک و مردمی نیست بلکه نیاز به ایجاد زمینههای متناسب با مؤلفههای خود دارد که حتما میتوان در این بین به وجود تحزب قدرتمند در کشور اشاره کرد؛ زیرا این احزاب هستند که در انتخابات مجلس تعیینکنندهاند و در نظام پارلمانی معمولا حزبی دولت را تشکیل میدهد که اکثریت مجلس را در اختیار بگیرد؛ حال آنکه اساسا مفهوم تحزب در پهنه سیاسی ایران، خالی از مفهوم است و عملا حتی یک حزب هم پیدا نمیشود که حداقلهای اصول حزبی را دارا باشد؛ چه رسد به آنکه بتواند دولت تشکیل دهد.
با همه اینها، در شرایط کنونی، تغییر نظام سیاسی به پارلمانی موافقان و مخالفانی دارد که شاید بتوان گفت اولین مخالف آن اکبر هاشمیرفسنجانی بوده است. روز گذشته محمد هاشمی، برادر او، در گفتوگو با سایت «خبر سراسری»، ذیل بیان دیدگاههای خود، به ذکر روایت دیدار هاشمی با رهبر انقلاب در این موضوع پرداخت و گفت: «درباره تغییر نظام سیاسی ریاستی یا تعبیر درستتر آن نیمهریاستی به پارلمانی باید گفت این موضوع حدود 10 سال پیش مطرح شد و همان زمان آقای هاشمی مخالف این موضوع بود و رفت و با رهبری دربارهاش صحبت کرد و موضوع منتفی شد. بههرحال، وقتی رأی مستقیم مردم برای تعیین رئیسجمهور کنار برود، فاصلهای با جمهوریت ایجاد میشود. رئیسجمهور بعد از رهبری، دومین شخصیت کشور است و مسئولیت نظارت بر اجرای قانون اساسی را بر عهده دارد؛ طبیعی است که بهتر است چنین مسئولی را مردم انتخاب کنند. قانون اساسی بهصراحت میگوید جمهوریت و اسلامیت نظام دو رکن تفکیکناپذیر از نظام جمهوری اسلامی ایران هستند. با نگاه به این اصل میتوان گفت هیچ عاملی در جهت محدودکردن جمهوریت و اسلامیت پذیرفتنی نیست و به نظر من حذف رأی مردم برای تعیین رئیسجمهور
خود و تبدیل رئیسجمهور به نخستوزیری که باید از نمایندگان رأی بگیرد، محدودکننده جمهوریت نظام است».
یا مهرداد لاهوتی، نماینده پیشین مجلس، در گفتوگو با سایت «نامهنیوز» میگوید: «اگر قرار باشد ساختار سیاسی پارلمانی شود، باید نظام سازمانیافته حزبی وجود داشته باشد. ما که اصلا به آن معنا تحزبی در کشور نداریم. احزاب باید نیرو تربیت کنند و بتوانند دولت تشکیل دهند و مردم به احزاب و نه به افراد رأی دهند. در ایران مردم فقط به افراد رأی میدهند؛ درحالیکه در نظام پارلمانی حزب تعیینکننده است و مردم باید به برنامههای احزاب رأی دهند».
حتی نیرویی اصولگرا مانند واعظآشتیانی نیز به همین مخاطره یعنی نبود تحزب در ایران اشاره میکند و به سایت «فردا» میگوید: «پیشنیاز نظام پارلمانی، تحزب واقعی در کشور است. باید احزابی قوی وجود داشته باشند تا بتوانند به مجلس بروند و سپس دولت تشکیل دهند. واقعا شخصیتهای سیاسی در ایران کمکاری میکنند که زمینه را برای شکلگیری چند حزب فراگیر و قوی فراهم نمیکنند».
علیاکبر گرجی، حقوقدان و استاد دانشگاه نیز تشکیل نظام پارلمانی را در شرایط کنونی به صلاح نمیداند و به سایت «خبر سراسری» میگوید: «تصور من این است که جامعه ایران هنوز آماده تأسیس نظام پارلمانی نیست... تصور من این است که نظام پارلمانی بیثباتی را در ایران بیشتر خواهد کرد و آسیبهای آن برای جامعه ما بیشتر از سود آن خواهد بود. بنابراین بهجای نظام پارلمانی بهتر است به تأسیس یک نظام ریاستی دموکراتیک یکپارچه مسئولیتپذیر بیندیشیم».
البته موافقان هم میگویند اکنون زمینه تشکیل نظام پارلمانی مهیاست. مثلا علیزادهطباطبایی میگوید: «نکتهای که بهتر است انجام شود، این است که دوباره اختیارات به نخستوزیر داده شود. این امتیاز است؛ چون اگرچه اختلافاتی بین رئیسجمهور و نخستوزیر بود که موجب تغییر قانون شد، بههرحال وقتی نخستوزیر باشد، نیازی نیست هر چهار سال انتخابات برگزار شده و همه سیستم به هم بریزد. به نظر من داشتن نخستوزیر بهتر بود و اینکه مملکت پارلمانی اداره شود، بهتر است تا همانطورکه امام گفتند مجلس در رأس امور قرار بگیرد».
یا سیدحسین نقویحسینی در گفتوگو با «مثلثآنلاین» باور دارد: «رهبر معظم انقلاب در سفری که در سال 90 به کرمانشاه داشتند، فرمودند که میشود به سمت نظام پارلمانی حرکت کرد. دلیلش هم این است که در ساختار ریاستی، معمولا بین دولت و مجلس پیوند محکمی وجود ندارد و حتی مجلس و دولت مانند مقطع فعلی همفکر هم باشند، با اینهمه میبینیم که نقدهایی به هم ابراز میکنند و مثلا یک نماینده به تندی به دولت میتازد و دولتیها هم مثلا میگویند مجلس اجازه کار به ما نمیدهد و از این دست اختلافها؛ اما وقتی مجلس نخستوزیر را تعیین کند، هم مجلس و هم دولت با هم باید پاسخگوی ملت باشند و نمیتوانند با هم همکاری نکنند و امور بهتر و منسجمتر پیش میرود».
بههررو، چه موافق و چه مخالف نظام پارلمانی باشیم، حتما همه بر این نکته اجماع داریم که برقراری نظام پارلمانی پیشنیازهای مهمی را میطلبد؛ پیشنیازهایی مانند تحزب قوی در کشور که در صورت محققنشدن آن، برخی بر این باورند که حفظ ساختار کنونی با نقایصی که دارد، بهتر از برقراری نظام پارلمانی است.