5 درس کارآفرینی از فیلم «بنیانگذار»
نسترن پیروی.کارآفرین و مدرس دانشگاه
شرق آنلاین - «سماجت، هیچچیز در دنیا نمیتواند جای سماجت را بگیرد. استعداد نمیتواند. هیچچیز در دنیا فراوانتر از آدمهای بااستعداد اما ناموفق نیست. نبوغ نمیتواند. نوابغ ناکام زیادند و کلیشه محسوب میشوند. تحصیلات نمیتواند. دنیا پر از تحصیلکردههای احمق است. سماجت و عزم محکم بهتنهایی قدرتمندند. نشان بده که هیچچیز تو را شکست نمیدهد که میتوانی آرامشخاطر داشته باشی، نشان بده که منبعی سرشار از سلامتی و انرژی هستی که هیچگاه فروکش نمیکند. سمج باش و بدان که موفقیتها خود را نمایان خواهند کرد. هرچند ممکن است این نوایی جادویی بهنظر برسد اما آینده تو، درون توست. بزرگترین اکتشاف نسل ما این است که انسانها میتوانند با تغییر نگرش، زندگی خود را تغییر دهند». این جملات درخشان بخشی از مونولوگ استثنائی «ری کراک» در فیلم «بنیانگذار» است. فیلم «بنیانگذار» روایتی از زندگی حرفهای ری کراک، مؤسس فرانچایز یا همان رستورانهای زنجیرهای «مکدونالد» است. ری کراک البته مؤسس رستوران مک دونالد نبود، مؤسس سامانه و شبکهسازی این کسبوکار بود؛ از همینرو او را مؤسس فرانچایز مکدونالد میدانند که رستورانش را نخستینبار برادران مکدونالد ساختند. فیلم بنیانگذار یا The Founder محصول سال ۲۰۱۶ به کارگردانی «جان لی هنکوک» است و در IMDB تاکنون امتیاز 2/7 را کسب کرده است که برای فیلمی درباره کسبوکار امتیاز درخور توجهی است. اما روایت من از این فیلم از منظر سینمایی نیست که برداشت خود را از این فیلم براساس آموزههای کارآفرینی در پنج درس، بازگو میکنم؛ درس نخست: سماجت را برای برگردان Presistence برگزیدم چون غلیظترین معنای واژه را میرساند. شما میتوانید اصرار، پافشاری، مقاومت یا ابرام بخوانیدش، ولی هر معنایی که در ذهن یک کارآفرین است در عمل او باید با سماجت تمام هدفش را دنبال کند و هرگز از پای ننشیند. درس دوم: سن مهم نیست؛ ری کراک متولد ۱۹۰۲ بود و در ۵۲ سالگی کسبوکار فرانچایز مکدونالد را آغاز کرد، پیش از آن، فروشندهای دورهگرد بود؛ نه کسبوکار موفقی را اداره کرده بود و نه حتی تحصیلات رسمی چندانی داشت. ری کراک ۵۲ ساله درحالی الگویی تازه و جهانی در کسبوکار را خلق یا دستکم به شکوفایی رساند که بسیاری از ما همسنهای او را افرادی درحال آمادگی برای بازنشستگی میبینیم. درس سوم: زندگی عادلانه نیست، نه زندگی عادلانه نیست. واقعیت این است که الگو و ایده اداره رستورانی را که غذا را بهجای 30 دقیقه در 30 ثانیه تحویل مشتری دهد، ری کراک نساخت، این برادران مک دونالد بودند که این سبک را که به «فستفود» معروف شد، خلق کردند؛ چیزی که ری کراک را آنچنان مجذوب کرد که تصمیم گرفت این رستورانها را ملی و بعدها جهانی کند. برادران مک دونالد ارزش خلاقه خود را ندیدند، آنها هرکدام با دریافت مبلغی که امروز حتی برای خرید و راهاندازی یک رستوران مکدونالد کافی نیست، کلیه امتیاز کسبوکار خود را به ری کراک فروختند. درس چهارم: برای تغییر یادبگیر و تطبیق پیدا کن؛ در کسبوکار نیز مانند زندگی شخصی یا هر موضوع دیگری هیچوقت شرایط ایدئال فراهم نیست. سختیها، چالشها و مسائل یکی پس از دیگری نَفس کارآفرین را میبُرند. یک سلاح برنده برای هر کارآفرینی یادگیری مداوم است. همیشه دانشجوبودن، همیشه تشنهدانستن و همیشه آماده بهترشدن از خصوصیات هر کارآفرین موفقی است که بتواند با کمک آن بر مسائل پیدرپی فائق آید. یک درس بزرگ که ری کراک با هزینه اما زود فراگرفت این بود که کسبوکارش فروش همبرگر نیست که فروش یا اجاره مستغلاتی است که این رستورانها در آن بنا میشوند. درس پنجم: عملگرایی بیرحمانه احساس، سلیقه، نفس، خودخواهی، عاطفه و گاهی حتی اخلاق و قانون از مواردی است که یک کارآفرین ممکن است در آنها دچار دوراهی انتخاب شود. بعضی از این هنجارها و ارزشها شاید با پول قابل معامله باشند، اما از نگاهی دیگر کارآفرینی که فقط به دنبال پول باشد یکجای کارش میلنگد، آنچنان که هنری فورد میگوید: «کسبوکاری که بهجز پول خلق نکند، فقیر است». با این همه، اینکه فردی سلیقه یا خودخواهی خود را فدای موفقیت کسبوکار کند نه تنها بد نیست که ممکن است، فضیلتی اخلاقی نیز باشد. عملگرایی درست شاید یعنی تمایزدادن به اولویتهای کاری بهجای اولویتهای غیرکاری تا جایی که در تعارض با اخلاق و قانون قرار نگیرد.