قرنطینه و محدودیتها در یک جامعه دموکرات
ماریو بارگاس یوسا - ترجمه: منوچهر یزدانی
واژهای که در شش هفته گذشته در مطبوعات و بین مردم اسپانیاییزبان دنیا، پس از «ویروس کرونا» بیش از همه واژهها مورد استفاده قرار گرفت، احتمالا «قرنطینه» و تمام الفاظ برگرفته از آن، مانند «محدودیت»، «تبعید»، «عدم محدودیت»، «عدم تبعید» و چند افزوده دیگر بوده است؛ اما در این میان تنها رامون پِرِز مائورا1روزنامهنگار در مقالهای که نهم ماه جاری در «آ ب ث» (ABC) با عنوان «در اسپانیا کسی در تبعید نیست» منتشر کرد، اشتباه جدی استفاده از واژه «تبعید»2 در مورد انزوای مردم اسپانیا به سبب این فراگیری را هشدار داد. بیماریای که اقتصاد و زندگی بخش اعظم جهان را به ویرانی کشاند و اسپانیا نیز از آن مصون نماند و هنوز هم درگیر است. وی در نوشته خود تشریح میکند بر اساس واژهنامه زبان اسپانیایی، فعل «تبعید» عمل و تأثیر حکم یا مجازاتی است که برای محکومان تعیین میشود؛ به این صورت که فرد محکوم باید اجبارا برای مدتی در مکانی متفاوت از محل زندگی خود آزاد بهسر برد. این تعبیر دقیقا مطابق واژهنامه است؛ اما، بههرحال، در تعریف این واژه یک اشاره به «آزادی» در آن نهفته است که به نوعی انکار میشود. حقیقت این است که در اسپانیا، و بهویژه در آمریکای لاتین، این دیکتاتوریها بودهاند، نه دموکراسیها، که از «تبعید» بهره بردهاند تا صدای منتقدان خود را برای سالیانی خاموش کنند. این رویه در مواردی حتی به قتل نیز منتهی میشد. آن دلیلی که سایه احساسی ناخوشایند و تا حدی مخرب بر واژههای «تبعید» و «تبعیدکردن» میاندازد، طبیعتا با دلیل انزوای اجباری که فعلا در اسپانیا برقرار است یکسان نیست و نگرانی برای این یک وجود ندارد.
بیتردید جمله: «جناب میگل اونامنو3 (مقالهنویس، رماننویس، شاعر، نمایشنامهنویس و فیلسوف اسپانیایی زاده سال 1864 در شهر بیلبائو که در 1936 در شهر سالامانکا درگذشت) که توسط پریمو دِ ریوِرا4 (دیکتاتور اسپانیا از سال 1923 تا 1930) از فوریه 1924 تا 9 ژوئیه همان سال، در جزیره فوئرتِ اوِنتورا5 در اقیانوس اطلس در تبعید بود»، کاملا و دقیقا با حقیقت تاریخی مطابقت یافت هنگامی که اونامنو مورد عفو قرار گرفت. او مخالف نظام بود و دومی وی را با زور اسلحه به آن مکان دوردست فرستاد تا خاموش بماند. این شیوه بسیاری از دیکتاتوریهای آمریکای لاتین بود که از طریق انزوای اجباری در نقاط دورافتاده مانند بیابان، جنگل، یک جزیره یا روستایی در کوههای آند، مخالفان خود را دور و وادار به سکوت میکردند. در مواردی هم از بُعد مسافت بهره میبردند و خود را از شر آنها خلاص میکردند. مکان برگزیده دیکتاتورهای پرو برای تبعید منتقدان خود، جزیره اِل فرونتون6، ساحل لیما بود. مسیری شوم که در طول تاریخ پرو بسیاری از مخالفان و منتقدان در آن به هلاکت رسیدند و به دست دیکتاتورهای تاریخ ما شکنجه و حتی کشته شدند. بااینهمه، بدیهی است تعریفی که واژهنامه از این واژه دارد دقیقا منطبق با مفهوم قدیمی «تحدید» است، و بههیچوجه با آنچه که دولت پدرو سانچز در اسپانیا آن را تجربه میکند سازگاری ندارد. همانطور که بسیاری از دولتهای دموکراتیک دیگر در سراسر جهان اقدام به ایجاد محدودیت اجباری برای غالب مردم کردند. وی این راهحلها را تشریح و به پارلمان ارسال کرد و آنجا با اکثریت قریببهاتفاق آرا ابتدا برای دو هفته به تصویب رسید، اضافه کنیم که با آرای احزاب نسبتا مخالف، چندینبار نیز تمدید شد؛ یعنی با رعایت تمام صوَر قانونی و بهگونهای کاملا دموکراتیک انجام شد بنابراین هیچ نشانی برای یکیپنداشتن این حکم با آنچه در واژهنامه در این خصوص تعریف شده وجود ندارد، برعکس، بهگونهای مغایر با آن است. این تضاد چه راهحلی میتواند داشته باشد؟ دلیلی برای آغاز کارزارِ نفی معنی این واژه که به لطف ویروس کرونا به دست آمده وجود ندارد؛ زیرا که خود محکوم به فناست. هنگامی که گویشوران یک واژه را برای بیان واقعیت جدیدی به کار میبرند، هرچند در روند پدیدهای کارآمد و بدون ابهام هم استعمال شود، بیتردید ماندگار نخواهد بود. محتوای واژهها توسط ادبا و فرهنگستان تعیین نمیشود، بلکه به دست مردمی که از آنها برای درک و بیان خود بهره میبرند ابداع میشود، این جامعه غولپیکر است که زبان را زنده و کارا نگه میدارد و یا اجازه میدهد بمیرد. با توجه به این واقعیت، فرهنگستان سلطنتی زبان اسپانیا پیشنهاد کرده است علاوهبر معنی موجود که از سال 1843 در واژهنامه وجود داشته، تعریف دیگری نیز به آن اضافه کنند، اگرچه واژهنامه مقامات و مجریان امور از سال 1743 فعل «تحدید» را به معنای «تبعید کسی»، (اشاره به اقامت اجباری) یعنی بسیار نزدیک به آنچه که بعدا واژهنامه میپذیرد، برگزیده بود. فرهنگستان سلطنتی زبان اسپانیا این دو تعریف ممکن از کلمه «تحدید» را پیشنهاد میکند: «انزوای موقت به دلیل سلامتی یا ایمنی که به جمعیتی تحمیل میشود». یا: «انزوای اجباری گروهی از مردم تا از ابتلا به بیماری همهگیر که در معرض آن هستند جلوگیری شود». هر دو کاملا منصفانه هستند، اما من اولی را به دومی ترجیح میدهم؛ زیرا بهعنوان تأویل ماهیت موقت یا گذرای یک پدیده قابل پذیرش است، و به اعتقاد من میتواند در شرایط خاص مانند بیماریهای همهگیر، چگونگی یک اقدام تروریستی، آتشسوزی زنجیرهای و یا جنگ به کار رود. همچنین فکر میکنم که این تعریف بهگونهای بتواند گویای بار و جهت حقوقی و قانونیای باشد که استوار بر آن است و بتواند شیوه اختیاری که در گذشته بر آن اعمال میشد را سرنگون کند. مهم است که تفاوتی روشن بین «حبس» بهعنوان مجازات یا کیفری که دیکتاتوری به حریف اعمال میکند، و اقدام دموکراتیکی که بر اساس قوانین مصوب و با هدف محافظت از جامعه اتخاذ میشود، وجود داشته باشد بدون آنکه لحظهای سبب کاهش میزان آزادی حرکت در زمان تهدید ناگهانی و بهبارآمدن فاجعهای شود که میتواند به مصیبتهای احتمالی بینجامد. تأمل نهایی درخصوص این موضوع، آموزههای مفیدی به دست میدهد که برای بسیاری از افراد هرگز کاملا روشن نبوده است. این فرهنگستانیها و ادبا نیستند که کلمات مورد استفاده مردم برای برقراری ارتباط و درک یکدیگر را ابداع میکنند بلکه سخنرانان فرهیخته یا بیسواد، پیرامونی یا پایتختی، روستایی یا شهری هستند که توان فوقالعاده نوآوری در زبان مورد استفادهشان را دارند؛ همینطور روزنامهنگاران، نویسندگان، سیاستمداران، بازرگانان، کارگران، بانکداران و دیگرانی که در این آشفتگی بیکران مینویسند و مردمی که از آن بهرهمند میشوند و به نوبه خود با نوآوری مداوم آن را زنده نگه میدارند و خدمتگزار آنند. فرهنگستان زبان، ادبا و واژهنامهها وجود دارند تنها برای دادن نظمی خاص به آنچه که بدون آن، وضع به نابسامانی جنگل و هرجومرج ختم خواهد شد. ولی همیشه باید به یاد داشته باشیم که قدرت و خلاقیت یک زبان بر پایه مردمیبودن و چندگانگیای است که برای بیان خود از آن بهره میبرد؛ پدیدهای که معنا و انگیزه وجود یا فنا به واژههایی میدهد که باز به خدمت نمیگیرد یا به دیگری منتقل میکند. یا به روش واقعیت زنده، ایجاد، تصویب یا پیکربندی میکند و در نهایت عاملی است که توانمندی و سرزندگی به واژهها میبخشد و یا آنها را به فراموشخانه سپرده و دفن میکند.
پینوشتها: 1. Ramón Pérez-Maura 2. Confinado 3. Don Miguel de Unamuno 4. Primo de Rivera 5. Fuerteventura 6. El Frontón