|

در جست‌وجوی دیروز

سال‌هاست صداوسیما دیگر تنها رسانه در دسترس و تنها پنجره به گوناگونی نیست. رسانه‌های جهانی از مرزها گذر کرده و ماهواره‌ها امواج را جهانی کرده‌اند. پس از آن هم شبکه مجازی روی شبکه جهانی فراگیر شد و رقیبی همه‌جا حاضر در خفا و عیان است. صداوسیما برای جذب مخاطب بیشتر و رقابت با شبکه‌های فارسی‌زبان ماهواره‌ای تلاش کرده است که شمار و گوناگونی شبکه‌های تلویزیونی را گسترش دهد. شبکه‌هایی که برای هرکدام کارکردی هم تعریف شده است؛ ولی آیا توانسته به نسبت گسترش شبکه‌ها در بالابردن آمار بینندگان خود موفق عمل کند؟

در جست‌وجوی دیروز

الهام فخاری. عضو شورای اسلامی شهر تهران

چیزهای ناروشنی از آهنگ‌ها و برنامه‌ها را به یاد دارم. داستان مزرعه‌ای و اردکی زرنگ یا تنسی‌تاکسی‌دو که هرگز شکست نمی‌خورد و وقتی گرفتار می‌شد، یک آقای گوپی همیشه راهنمایی‌اش می‌کرد. برای دیدن این جهان خیالی، برای روبه‌روشدن با آنچه در خیابان‌هایی دور از خانه ما می‌گذشت و برای دانستن اینکه زندگی یکباره زیروزبر می‌شود، پنجره‌ای سیاه و‌ سفید بود. یادنگار کودکی‌ام از آن پنجره با خبرهای اعتراض و انقلاب مردم، ناهمانندی یا همانندی‌های میان نماهای آن قاب با آنچه در کوچه و خیابان‌های زندگی‌مان در جریان بود، آمیخته است. روزهایی که چشم‌به‌راه جلوی تلویزیون می‌نشستم تا آهنگ آغاز برنامه کودک نواخته شود. آن آهنگ، مجریان دوست‌داشتنی که انگار خویشاوندان زندگی ما بودند. برنامه‌هایی که در دوران کودکی و نوجوانی از تلویزیون تماشا کردیم، از بهترین سایه‌روشن‌های زندگی من و هم‌نسل‌هایم است. «محله برو بیا»، «محله بهداشت»، «درون و برون» و... همه روایت‌هایی که از زندگی و برای زندگی واقعی بودند. روزگاری تلویزیون و رادیو، برای پرورش فرهنگی برنامه می‌ساخت. در آن روزگار هم انتقادهایی به برخی از برنامه‌ها بود؛ اما در مقایسه با برنامه‌های امروز، پیشرو بود. تنها ما نبودیم که از تماشای تلویزیون و گوش‌دادن به قصه‌های رادیو دنیایی دیگر می‌ساختیم. جوانان و بزرگسالان هم در این تجربه شریک بودند. سریال‌هایی که ساخته می‌شد و در تلویزیون به نمایش درمی‌آمد، برگرفته از زندگی مردم یا بازنمایی روایت زیسته باارزش بودند و به‌سادگی می‌توانستند مخاطبان‌شان را درگیر روایت کنند. ما هنوز هم آوا و نماهای برنامه‌های صبح‌های جمعه را دوست داریم، هنوز هم منتظریم سریال‌هایی مانند سربداران، هزاردستان، روزی روزگاری، خانه سبز، آیینه و... را در تلویزیون ببینیم. اینها فقط چون که یادنماهای (نوستالژی‌های) دوران کودکی، نوجوانی و جوانی ما هستند، به یاد نمانده. در قیاس امروز و دیروز است که ما دیروز را انگار جست‌وجو می‌کنیم. این مقایسه‌ برای آنهایی که به‌ یاد دارند، گویای درهم‌ریختن سبکی از زندگی ایرانی خویشاوندی، همسایگی و شهروندی در آن خانه‌ها و دالان‌هاست که امروز کلنگی تلقی شده، درهم‌کوبیده و غبارگرفته می‌شوند. بزرگ‌نمایی نیست، اگر گفته شود هنوز هم برنامه‌هایی که در دهه‌های گذشته ساخته شده، طرفدار دارند و مخاطبان اصلی تلویزیون تماشاگرانی هستند که از یکی، دو شبکه تلویزیونی این سریال‌ها و برنامه‌‌ها را می‌بینند. سال‌هاست صداوسیما دیگر تنها رسانه در دسترس و تنها پنجره به گوناگونی نیست. رسانه‌های جهانی از مرزها گذر کرده و ماهواره‌ها امواج را جهانی کرده‌اند. پس از آن هم شبکه مجازی روی شبکه جهانی فراگیر شد و رقیبی همه‌جا حاضر در خفا و عیان است. صداوسیما برای جذب مخاطب بیشتر و رقابت با شبکه‌های فارسی‌زبان ماهواره‌ای تلاش کرده است که شمار و گوناگونی شبکه‌های تلویزیونی را گسترش دهد. شبکه‌هایی که برای هرکدام کارکردی هم تعریف شده است؛ ولی آیا توانسته به نسبت گسترش شبکه‌ها در بالابردن آمار بینندگان خود موفق عمل کند؟ می‌توان گفت که تلویزیون از این نظر موفق نبوده است و بیشتر تک‌برنامه‌ها هستند که مخاطب را نگه می‌دارند. سلیقه‌ای‌ عمل‌کردن بعضی از مدیران سبب شده برنامه‌سازانی که بازوان اصلی تولید هستند، از کار دلسرد شوند و این شاید یکی از دلایل اصلی در کاهش مخاطب و آسیب به کیفیت برخی برنامه‌های تلویزیون باشد. دگرگونی‌های راهبردی و درگیر ریزه‌کاری‌ها شدن هم به این مسئله دامن زده است. مدیران تلویزیون به این موضوع توجه کرده‌اند که چرا در تعطیلات نوروز، بیشتر مردم پای برنامه‌های تلویزیون می‌نشینند؟ رقابت برای جذب مخاطب بیشتر، سازندگان این برنامه را مجبور می‌کند که کار نویی بیاورند؛ اما گوناگونی و پرشماربودن برنامه‌هایی که 15 روز آغازین سال یا در روزهای ماه مبارک رمضان در تلویزیون دیده می‌شود، باعث می‌شود مخاطبان بتوانند چند برنامه درخور توجه را در شبکه‌ها ببینند؛ اما آیا این رویکرد در دیگر روزهای سال هم وجود دارد؟ تلویزیون به اندازه‌ای که شبکه‌ها را گسترش داده است، نتوانسته محتوا تولید کند. اگر هم گوناگونی در تولید دیده می‌شود، به ‌قدری کیفیت ندارد که توانایی جذب داشته باشد. شاید گفته شود گسترش شبکه‌های ماهواره‌ای و شبکه‌های مجازی اشتیاق مردم به تلویزیون را کم کرده است؛ ولی به نظر می‌رسد دلیل چیز دیگری هم است. نه‌تنها تولیدهای تلویزیون هم‌زمان با رشد سلیقه مردم بالنده نشده؛ بلکه گاهی فاصله معنادار با زندگی راستین مردم هم داشته است. این روزهای مرداد روز صداوسیماست؛ جامعه ما هنوز هم با همه کاستی‌ها، هنگامی که ارج و قدر ببیند و از حال‌و‌روزش پرسیده شود، پاسخ سلام نهادی مثل صداوسیما را به درود و سلام داده است. جامعه از برنامه‌سازی شعاری دلزده است؛ ولی برایش میهن و تاریخ و فرهنگش ارجمند است. شاید بهتر باشد در روز بزرگداشت صداوسیما، مدیران در برنامه‌ریزی‌ها و تصمیم‌‌های‌شان با درنگ در داشته‌های مشترک بازنگری کنند. درها را به روی برنامه‌سازان کاربلد باز کرده و به آنها اعتماد کنند. مردم به ‌دنبال برنامه‌هایی هستند که برخاسته از فرهنگ و تمدن خودشان باشد، درد آنها را بگوید و دل آنها را شاد کند. اگر که خودمان با هم و در کنار هم باشیم، از بیرون این خانه کسی به‌سادگی نمی‌تواند نما و نوایی دیگر سر دهد؛ ولی اگر از این خانه سهم بسیاری از مردم پای دالان باشد و زندگی و اندوه و شادی‌شان را در این جام جهان‌نما نبینند، شاید آن‌ وقت روز‌به‌روز بیشتر فاصله بیفتد. صداوسیما جام زندگی‌نمای مردم که باشد، رسانه‌ای ملی برای در کنار‌ هم‌ بودن است.روزش گرامی