نابرابری اجتماعی اقتصادی کرونا را کشندهتر میکند
ما علم خود را در جهت تقویت انعطافپذیری نظام ایمنی بدن خود در پذیرش متعاملانه در مقابل گوناگونی طبیعت آماده نکردیم و با طبیعت به عنوان رقیب یا دشمن، رفتاری متجاوزانه داشتیم. بدنـ سوژه انسانی ما در طول تاریخ تکامل طبیعی نوعی و فردی توانسته است از بیشمار دشمن فرضی، دوستهای بیشماری بسازد.
عبدالرحمن نجلرحیم-مغزپژوه
واقعیت این است که در نظام حاکم سرمایهداری جهانی در چند قرن اخیر، علم پزشکی هر چه بیشتر یکسویانه به طرف زیستشناسی مولکولی و علتیابی تقلیلگرایانه سوق داده شد. درنتیجه این سوگیری افراطی، ارتباط علم پزشکی با شرایط زیست اجتماعی و اقتصادی کمرنگ میشود. گرچه پژوهشهای گسترده در زمینه شناخت اجزای ریز مولکولی بدن انسان و تغییرات آن هنگام بیماریهای مختلف و دستکاری به قصد درمان، نتایج غیرقابلانکاری در بالابردن شناخت تجزیه مولکولی اجزای بدن انسان داشته، اما موجب غفلت بزرگ همزمان در شناسایی رابطه درهمبافته اعضای بدن با یکدیگر و محیط طبیعیـ اجتماعی و تأثیر عاملیت ذهن بدنمند انسان در زیست جهان شده است و طبیعتا غفلت از بههمبافتگی انسان با محیط زیست، به کارایی علم پزشکی در فهم بهتر آلام انسان صدمه زده است. یکی از علل عمده این پدیده را میتوان ساختار هدفمند سودجویانه برای کالاییکردن هر چه بیشتر امر سلامت و ارائه درمان در بستهبندی تکنولوژیک بهصورت تجزیههای مولکولی آزمایشگاهی، عکسبرداریهای پیشرفته تشخیصی و درمانهای مولکولی دارویی دانست که بهصورت فردمحور طراحی شده است. شاهد این اقبال سوگیرانه بازار سرمایه به طرف این نوع علم پزشکی را میتوان در عدم پاگیری تأسیس چند قرن اخیر رشته انشعابی «پزشکی اجتماعی» دانست که نتوانست در خارج از محیط آکادمیک عرض اندام جدی داشته باشد. جالب است بدانیم که از ابتدا، پزشکی اجتماعی ازسوی اشخاصی چون فریدریش انگلس در انگلیس، ردولف ویرشو در آلمان و سالوادر النده در شیلی حمایت میشد. در جوامع سرمایهداری فشار شرایط کار سنگین و سخت در کارخانجات صنعتی با شرایط غیربهداشتی، عوارض جنگهای مخرب جهانی، فقر و انواع نابرابریها و تبعیضهای اجتماعی و همهگیریهای عفونی، باعث شد تا رشته پزشکی اجتماعی در مجامع علمی مطرح شده و شکل بگیرد. علت عدم استقرار این نوع از پزشکی اجتماعی شاید به همین دلیل روشن باشد که نمیتوانست برای بازار سرمایه، سودآوری قابل توجهی داشته باشد. البته رویکرد تقلیلگرایانه مسلط در پزشکی که منافع جوامع سرمایهداری را نیز تأمین میکرد، پزشکی اجتماعی را متمایل به تفسیر ژنتیکی علت نابرابریهای اجتماعی اقتصادی و فقر زاییده آن کرد. هنوز کم نیستند لشکر طرفداران علم ژنتیک که باور کردهاند سرنوشت و تقدیر انسان در کدهای ژنتیکی نوشته شده است. هماکنون نیز در علم پزشکی تمایل شدیدی وجود دارد که علتالعلل هر بیماری بشری را در کدهای ژنتیکی جستوجو کنند. اما باوجود شکست پروژه عظیم و پرهزینه ژنوم انسانی برای تعیین تکلیف سرنوشت انسان و یافتههای اپیژنتیکی جدید، بیش از پیش معلوم است که کدهای ژنتیکی فرماندههای تقدیری بدن ما روی زمین نیستند، بلکه شرایط زیست است که ازطریق عوامل اپیژنتیکی در نحوه عملکرد کدهای ژنتیکی تکلیف تعیین میکند؛ به عبارت دیگر، ازطریق تعامل و کنش متقابل با محیط طبیعی و اجتماعی است که نحوه فعالیت مولکولی در سطح ژنتیکی تعیین و اداره میشود. بنابرین در اصل نمیتوان هیچگونه دیترمینیسم یا جبرگرایی را در کارکرد بدن حاکم دانست. انسان در بستر تحولات محیط زیست خود دائما در حال تغییر و دگرگونی است و در طول رشد، قبل از اینکه خودش آگاه شود، بهعنوان سوژه دارای عاملیت فردی- اجتماعی میشود. باوجوداین، میتوان به این نتیجه روشن رسید که علم پزشکی نباید تافته جدابافتهای از علوم انسانی باشد و آلام پزشکی انسان نیز وابسته به مسائل اجتماعی و اقتصادی و همه ابعاد فرهنگی آن است. نمونه این وابستگی را امروز میتوانیم در همهگیری کرونا و جهانیشدن این ابتلا مشاهده کنیم. حتی نشریه نیویورکتایمز نیز نمیتواند این واقعیت را پنهان کند که بیماری مسری کرونا و نابرابری اجتماعی اقتصادی در چرخهای معیوب، یکی آن دیگری را تقویت میکند و اینکه این نابرابری اجتماعی اقتصادی است که کرونا را کشندهتر و مهلکتر میکند. متأسفانه در جوامع پزشکی فقط عواملی مثل سن و بیماریهای زمینهای را علت کشتار این بیماری مسری میدانند. این اشتباه است که پزشکان توجه نکنند نابرابری اجتماعی اقتصادی موجود است که کشتار ناشی از بیماری را روزبهروز افزایش میدهد و بیماری زمینهای را در سنین جوانتر شایع میکند، به عبارتی نظام ایمنی بدن در مقابله با بیماری، غیرمنعطفتر و آسیبپذیرتر میشود. این را دوباره باید تأکید کرد که ژنتیک، قدرت برتری جبری و تعیینکننده ندارد. به همین علت، نابرابریها و بیعدالتیهای اجتماعی و اقتصادی جاری بر انسان، جبری و تقدیری نیستند. کنشهای جمعی انسانی برای کاهش این نابرابریهای اجتماعی اقتصادی سایه مرگ را بر جوامع کرونازده، پس خواهد زد. بدن ما میتواند در جنگ با ویروس کرونا نباشد. نظام ایمنی بدن ما میتواند در مقابله با ویروس کرونا دستوپای خود را گم نکند و التهابهای آشوبگرانه را در جایجای بدنمان دامن نزند و ما را به کشتن ندهد. البته در بدن اکثریت مبتلایان، نظام ایمنی دستوپایش را گم نمیکند و با خونسردی و متانت رفتار میکند و از ویروس غول بیشاخودم نمیسازد. البته این به شرطی است که نابرابری اجتماعی اقتصادی بر نظام ایمنی ما فشار نیاورده و آن را غیرمنعطف و خشک و بیحوصله نکرده باشد. همه اینها شرایط مناسب محیطی (طبیعی اجتماعی) میطلبد. اما این استعاره ترسناک جنگ تنبهتن با ویروس، ساختگی است. این را در اینسکلوپیدیای فلسفه استانفورد میتوانید بخوانید که استفاده از استعاره ضدبیگانه برای ایمنشناسی در پزشکی قرن نوزدهمی کلود برنارد تا امروز کاربرد سیاسی دارد که بدن را از محیط جدا و مستقل تصور میکند. این همان استعاره سیاسی است که حفظ فردیت مستقل و جدا بهطور اتمیزه، براساس رقابت سودورزانه را اصل میداند. بر این اساس، دستگاه ایمنی بدن ما چون ارتشی با زرادخانهای مسلح آماده جنگ دفاعی در مقابل دشمن متجاوز و بیگانه، مانند موجودات ریز ویروسی است. البته این تابعیت علم از استعارههای سیاسی حاکم، علم را نیز منحرف کرده و به بیراهه میبرد. هماکنون نیز ما وارد جنگ پرهزینه، پراستهلاک و مهلک با ویروسی شدهایم که در بدن پستاندار پرندهای چون خفاش با مسالمت زندگی میکند. چرا ما که انسانی آگاه هستیم و از مدتها پیش به این واقعیت هوشیاریم، نتوانستهایم شرایط پذیرش مصالحهآمیز با این ویروس حقیر در بدن خود را فراهم کنیم؟ آیا این تنگنظری سودجویانه نیست که در علم ما هم رسوخ کرده و ما را بهطور احمقانهای بهسوی جنگی پرهزینه و مخرب با ویروس کشانده است؟ میدانید چرا علم ما امروز اینقدر ضعیف عمل میکند و پریشانی و ندانمکاری میآفریند؟ برای اینکه ما علم خود را در جهت تقویت انعطافپذیری نظام ایمنی بدن خود در پذیرش متعاملانه در مقابل گوناگونی طبیعت آماده نکردیم و با طبیعت به عنوان رقیب یا دشمن، رفتاری متجاوزانه داشتیم. بدنـ سوژه انسانی ما در طول تاریخ تکامل طبیعی نوعی و فردی توانسته است از بیشمار دشمن فرضی، دوستهای بیشماری بسازد. فراموش نکنید که نظام ایمنی بدن ما با مغزمان کار میکند. اگر مغز ما اجتماعی است، پس دستگاه ایمنی ما نیز به مسائل اجتماعی و اقتصادی حساس است. بدیهی است که ما ازطریق یک علم پزشکی همهجانبه، آگاه و گشوده به مسائل اجتماعی اقتصادی که هماکنون نداریم، میتوانیم با مصائبی چون همهگیری کرونا بهمراتب بهتر و متعاملانهتر روبهرو شویم و از طبیعت دشمن نسازیم.