تكنولوژی دیجیتال عروسك سرمایه داری
خوشبختانه تاکنون به اندازه کافی درباره کتاب تکاندهنده شوشانا زوبُف، پژوهشگر برجسته و استاد دانشگاه هاروارد، به نام عصر سرمایهداری نظارتی (۲۰۱۹)، به فارسی مطلب ترجمه یا نوشته شده است. اصرار من در این یادداشت بر این است که اگر کسانی نظریه این پژوهشگر و روانشناس اجتماعی برجسته را مطالعه نکردهاند، حتما به متنهای مربوطه دراینباره در اینترنت مراجعه کنند، زیرا ما در قرن عجیبی زندگی میکنیم
عبدالرحمن نجلرحیم. مغزپژوه
خوشبختانه تاکنون به اندازه کافی درباره کتاب تکاندهنده شوشانا زوبُف، پژوهشگر برجسته و استاد دانشگاه هاروارد، به نام عصر سرمایهداری نظارتی (۲۰۱۹)، به فارسی مطلب ترجمه یا نوشته شده است. اصرار من در این یادداشت بر این است که اگر کسانی نظریه این پژوهشگر و روانشناس اجتماعی برجسته را مطالعه نکردهاند، حتما به متنهای مربوطه دراینباره در اینترنت مراجعه کنند، زیرا ما در قرن عجیبی زندگی میکنیم. از طرفی آوار عظیمی از اطلاعات در هر ثانیه از زندگی به مغز ما هجوم میآورد که به نظر نمیرسد در هیچ عصری بر انسان چنین گذشته باشد. از طرف دیگر، این حجم از دادهها در عصر اطلاعات میتواند ما را بیش از هر وقت دیگری در طول تاریخ، غافل و بیتوجهتر و ناآگاه نسبت به شرایط و موقعیت انسانیمان نگه دارد؛ بهطوریکه نتوانیم بهعنوان سوژه انسانی، آگاهانه در سرنوشت خود نقش داشته باشیم. زوبف در کتاب خود به ما هشدار میدهد که از سال ۲۰۰۱ تاکنون با گشودهشدن فضای مجازی برای شرکتهای عظیمی مانند گوگل، مایکروسافت، فیسبوک و... با نضج شبکههای رسانه اجتماعی و درهمآمیختگی آنها با تکنولوژی ماشینهای هوشمند، ما شاهد تولد سرمایهداری سبعانهتر و وحشیانهتری هستیم. اگر سرمایهداری صنعتی طبیعت را هدف قرار داد و به طرز حریصانهای منابع طبیعی را به کالا و سود تبدیل کرد، سرمایهداری نظارتی، طبیعت تجربههای زیسته انسانی را در عمیقترین و خصوصیترین ابعاد آن مورد تهاجم قرا میدهد و سعی بر تبدیلکردن انسان به ابژههای سودده منبع خام اطلاعات میکند. آنچه در نظریه زوبف، برای منِ مغزپژوه اجتماعی جالب و برجسته میشود، ابعاد اهمیت و ارزشمندی انتظار و پیشبینی در کنشهای انسانی است. ارزش پیشبینی در کنشهای انسانی، نشانه قصدمندی و هدفمندی، احساس اختیار و قدرت در ذهن تنمند به حساب میآید. فاجعه در سرمایهداری نظارتی زمانی رخ میدهد که ارزش افزوده از فروش اطلاعات بزرگ استخراجشده از پیشبینی رفتار مشتریان اینترنتی یا وسایل ارتباط جمعی دیگر حاصل میشود که خود آن افراد از وجود این دادوستد کاملا بیاطلاع هستند یا اگر هم مطلع میشوند، کاری از دستشان ساخته نیست یا آن را اجتنابناپذیر میدانند. انسان در این میان مصرفکننده نیست؛ بلکه ماده خام تولید است. اطلاعات پیشبینی رفتار من و شما به شرکتهایی فروخته میشود که سود بیشتری نصیبشان شود و به این ترتیب ارزش افزودهتری را با کندوکاو بیشتر در احوال و رفتار ما در پیشبینی دقیقتر خود به دست آورند. البته تجاوز به حریم دانایی، توانایی و اختیار ما از طرف سرمایهداری نظارتی تنها به پیشبینی رفتار خاتمه پیدا نمیکند؛ بلکه با کمک تکنولوژی ساخت ماشینهای هوشمند، البته نه هوشمند مانند انسان؛ بلکه مقلد هوش و واردکردن آنها در زندگی روزمره ما، میکوشند در شرایط زیست ما نیز دستکاری کنند و ما را به اجبار و ناخواسته به سوی هدفهای سودجویانه خود راهنمایی کنند و آینده رفتار از پیش تعیینشده ما را به شرکتهای دیگر پیشفروش کنند. این تجاوز آشکار به حقوق اولیه انسانی در قالب خیرخواهی و خدمترسانی عمومی و رایگان از طرف شرکتهای بزرگ سرمایهداری نظارتی بدون هیچگونه مانع قانونی و به طور غیردموکراتیک، در حال انجام است. زوبف آن را کودتایی غیردموکراتیک و از بالا میداند؛ زیرا به نظر او، بازار سرمایه دیگر برای انسان نیست؛ بلکه درباره انسان است. این نوع سرمایهداری، در اسب تروای تکنولوژی برای سرنگونی کامل دموکراسی پا به میدان گذاشته است. این نابرابری در دانایی و توانایی نسبت به ارزش دادههای (اطلاعات) بزرگ (بیگدیتا)، در اختیار عدهای از صاحبان قدرت و ثروت که میتوان آنها را «دیگری بزرگ» نامید، غیردموکراتیکترین شیوه استعماری و استثماری ممکن را پیشروی بشر در جوامع امروز میگذارد. نفوذ سرمایهداری نظارتی غیردموکراتیک امروز چنان در تار و پود زندگی تودههای مردم بافته شده است که درخواست تغییر سیستم مثل این است که از زرافه بخواهیم که گردن خود را کوتاه کند یا از گاو بخواهیم که از نشخوارکردن دست بردارد. ما در تله افتادهایم. این غفلت اجباری را بر ما تحمیل کردهاند. واقعیت این است که زمانی ما فکر میکردیم ما گوگل را رایگان جستوجو میکنیم، حالا میفهمیم که گوگل ما را رایگان جستوجو کرده است تا به ثروتی افسانهای دست پیدا کند. درواقع سرمایهداری نظارتی سعی میکند ما را رایگان و تهیشده از خود در اختیار داشته باشد. به عبارتی ما کمکم به تبعیدی رفتار خود تبدیل میشویم؛ یعنی محروم از دستیابی به دانایی و توانایی انسانی خود هستیم، زیرا این دیگری بزرگ، سرمایهداری نظارتی است که دانایی و توانایی لازم برای اداره ما را در دست دارد. ما در این میان فقط منابع انسانی خام برای تولید ثروت و قدرت «دیگری بزرگ» هستیم. برای سرمایهداری نظارتی امروز، واقعیت تجربی بدنها، احساسات و افکار انسانها همانقدر بکر و دستنخورده هستند که زمانی طبیعت برای سرمایهداری صنعتی بود. از طرف دیگر میدانیم که تکنولوژی دیجیتال امروز عروسکی است که در دست عروسکگردانی مانند سرمایهداری نظارتی اداره میشود. ارزش افزوده این سرمایهداری مدرن از راه دانایی و کنترل رفتار آدمی به دست میآید. از راه ردگیری زندگی هیجانی عاطفی و تبدیل آن به ارزش افزوده رفتاری حاصل میشود و نوعی به انحصاردرآوردن دانایی بشر امروز است. به نظر زوبف، در نابرابری فاحش در توزیع دانایی، سه سؤال مشخص وجود دارد: اول، چه کسی میداند؟ دوم، چه کسی مرجع این اختیار است و تصمیم میگیرد که چه کسی بداند؟ سوم، چه کسی تصمیم میگیرد که چه کسی تصمیم بگیرد چه کسی بداند؟
واقعیت این است که قبل از اینکه به راه برونرفت فکر کنیم، باید مغز خود را به کار بیندازیم، از خواب غفلت بیدار شویم و از عمق فاجعه آگاه شویم. باید خطری که جامعه انسانی را از درون تهدید میکند، جدی بگیریم، زیرا برای پیداکردن راهحل به هماندیشی طولانیمدت همراه با مقاومت و بردباری مسئولیتپذیری نیاز داریم.