گفتوگو با ژیلا دژم، عکاس
قصدم آگاهکردن از رنج انسانها ست
گروه هنر: 29 مرداد مصادف با 19 آگوست را روز عکاسی نامیدهاند؛ ازاینرو بهانهای شد تا با ژیلا دژم، مسئول اسبق واحد عکاسی موزه هنرهای معاصر تهران، گپی کوتاه بزنیم. ژیلا دژم تحصیلکرده هنر و کارشناسی ارشد پژوهش هنر از دانشگاه هنر تهران، سابقه اشتغال در صداوسیما، موزه هنرهای معاصر تهران و همچنین فعالیت آموزشی در دانشگاه آزاد اسلامی، دانشگاه دخترانه شریعتی، مؤسسه آموزشیهنری ایده و انجمن سینمای جوان ایران را در کارنامه خود دارد. بهعنوان یک عکاس مستند و هنری، همواره بر سبیل طریقت والای هنر، علاوه بر شرکت در چندین نمایشگاه گروهی و انفرادی داخلی و خارجی، مفتخر به دریافت تندیس و دیپلم افتخار از سومین نمایشگاه منزلت زن در نظام جمهوری اسلامی و دریافت دیپلم افتخار یونسکو با موضوع جوانان در دهه 1980 شده است.
اگر بخواهیم ژیلا دژم را بیان کنیم، چه میگوییم؟
سؤال سختی است. همینجا کلی از خودم سؤال دارم. شاید ویژگی اصلی من نگاه مهربانانه به جهان است. از دوران کودکی بیماریهای سختی را پشتسر گذاشتم. وقتی کودکی چهارساله بودم، چهار ماه در بیمارستان بستری شدم. بارها از زندهماندنم قطع امید کرده بودند. تنها راه ارتباطم نگاهکردن از پنجره به بیرون بیمارستان و درختان کاج بود که در روزهای برفی زیباتر میشدند. آدمها را نگاه میکردم. روبهروی بیمارستان، دانشکده افسری بود. پنجشنبهها بعدازظهر که مرخص میشدند، در خیالم برای تکتک آنها داستانسرایی کرده و به خانه یکیکشان میرفتم و درمییافتم دیدار من با خانوادهام نزدیک است. در آن اتاق از طرف دو خواهر که هر دو مرتب در بیمارستان بستری میشدند، تحقیر و تمسخر میشدم. شاید دلیل تلاشم برای زندهماندن مبارزه با آنها بود تا رویشان را کم کنم! خلاصه پس از چهار ماه از بیمارستان مرخص شدم. تأثیری عمیق بر ذهن و روحم گذاشت. همیشه در حال تلاش برای پیروزی و فائقآمدن بر مشکلات، درونگرا، عاشق طبیعت و انسانها هستم.
چه شد که به سمت عکاسی روی آوردید؟ از نقاشی، مجسمهسازی، معماری و عکاسی و همچنین ریاضی و نجوم خوشم میآمد. باید بگویم از چالش خوشم میآمد. ابتدا دوست داشتم نقاش شوم که تا سن بلوغ هم ادامه داشت. در آن سن بود که متوجه شدم با روح سرکش و ماجراجوی من تنها نقاشی پاسخگو نیست. به عکاسی علاقهمند شدم. دیدن عکسها شوق عجیبی در من به وجود میآورد و این شد که با آگهی تلویزیون برای گذراندن دوره عکاسی سپس استخدام، این شوق دیرینه من را به وجد آورد و موفق شدم.
اگر به گذشته برمیگشتید، باز هم عکاسی را انتخاب میکردید؟ بله.
چرا؟ این را میتوانم قاطع بگویم که انتخابم همواره هنر بود؛ چون تنفس در فضایی غیر هنر برایم امکانپذیر نیست. رشته کارشناسیام اقتصاد بینالملل بود و متوجه شدم با دنیای من فاصله دارد و من با مسائل علوم انسانی مثل جامعهشناسی روانشناسی و فلسفه میتوانم ارتباط خوبی برقرار کنم؛ ولی با حسابوکتاب خیلی جور نبودم و اصلا خیلی از من دور بود.
از نگاه ژیلا دژم عکاسی چگونه تعریف شده است؟ عکاسی با زندگی مردم عجین شده و هر روز ثبت تصویر به شیوههای مختلفی صورت میگیرد؛ از ثبت رویدادها تا خصوصیترین لحظههای زندگی انسانها. عکاسی بهدلیل ذات تکثیرشدنش در عصر گسترش فضای مجازی، زبان معاصر است. نمیتوان زبان را حذف کرد. با وجود مولتیمدیا، عکاسی فقط یک مدیای تنها نیست و پل ارتباطی دیگر رشتههای هنری هم محسوب میشود. هنرمند میتواند با بهکارگیری عکاسی ایده خود را به تصویر بکشد؛ پس عکاسی صرفا ثبت لحظهها یا رویدادها نیست.
موضوعات غالب عکسهای شما چیست؟ درباره موضوع عکسها باید بگویم بستگی به دغدغه یا حس خودم دارد. دوست نداشتم خودم را در یک سبک و سیاق یا موضوع محدود کنم. همیشه اختلاف طبقاتی اذیتم میکرد. چون وضع مردم را میدیدم، به عکاسی مستند اجتماعی روی آوردم. بهتصویرکشیدن مشکلات مردم دغدغهام شد. گویا قصدم آگاهکردن جهانیان از ناملایماتی بود که بر انسانها روا میداشتند. به نقاط مختلف ایران سفر کردم و به رنج مضاعف زنان سرزمینم پی بردم، رنج آنها رنج خودم شد. این موجب شد بهتصویرکشیدن زنان برایم دغدغه اصلی شود. زنان هم در اجتماع و قوانین حقوقی و هم در زندگی خانوادگی اغلب دچار تبعیض و مواجهه با خشونت رفتاری بودند و هستند. دردی که شاید برای بسیاری از زنان چنان نهادینه شده است که حتی از این تبعیض بیاطلاع هستند و آن را طبیعی و عرف میشمارند.
نگاه اکنونتان به سوژهها چگونه است؟ زمانی بر آن شدم که از فلسفه نگارگری و رعایتنکردن پرسپکتیو بهره جویم و زنان را در چنین فضایی به تصویر بکشم. زمانی نیز به زن معاصر و خواستههایش پرداختم. اکنون بیشتر دوست دارم با دوربینی کوچک به شهر بازگردم؛ جایی که مردم کوچه و خیابان هستند.
چرا با دوربینی کوچک؟ دوربین کوچک میگویم، هم به خاطر موضوع سبکیاش و هم نگرانی از نبود امنیت برای عکاسی؛ چون بسیاری از عکاسان ضربوجرح شدند یا دوربینهایشان ربوده شده و مشکلاتی فراتر از این حرفها. برای عکاس آزاد که کارت از نهاد خاصی ندارد، عکاسی در سطح شهر با موانع بسیاری مواجه است.
شما برای تهیه یک عکس خوب چه عوامل و رویکردی را مدنظر دارید؟ عکس خوب یا نقاشی خوب یا مجسمه خوب یا موسیقی خوب تفاوتی ندارند. مهم برقراری ارتباط با مخاطب است. اثر هنری زبان هنرمند برای بیان اندیشه یا احساسش است. چنانچه این زبان الکن باشد، مسلما نمیتواند بیانکننده تفکر هنرمند باشد و همانطور که شما با مخاطبان مختلف در سطوح مختلفی صحبت میکنید یا مینویسید، هنر هم اینچنین است. مهم جامعه مخاطبی است که شما برمیگزینید و در رویکرد، دوست دارم درک عکسهایم لایهلایه باشد و مخاطب را به چالش بکشم.