گفتوگو با حمید متبسم
عوام، ساده و سطحیپسندند
سالهاست در آلمان به دور از وطن زندگی میکند، اما پیوند خویش را با موسیقی حفظ کرده و به اجرا، پژوهش و حتی تدریس مشغول بوده است. در دورانی که موسیقی ایرانیان خارج از کشور رو به افول رفته و در داخل نیز به جز تعدادی انگشتشمار نتوانستهاند نوای موسیقی ایرانی را به گوش جهانیان برسانند؛ حمید متبسم با «دستان» خود، نقطهعطفی در معرفی موسیقی اصیل ایرانزمین به فراسوی مرزها رقم زد.
مهدی فیضیصفت: سال 1337 در مشهد به دنیا آمد. در همان سن و سال کودکی، مسیر تهران را در پیش گرفت تا مشق موسیقی را نزد سرآمدان تار ایرانزمین مشق کند. در هنرستان موسیقی ملی و دانشسرای هنر تهران تحصیل کرد و نزد علی متبسم، حبیبالله صالحی، زیدالله طلوعی، هوشنگ ظریف، حسین علیزاده و محمدرضا لطفی، نوازندگی و ردیف موسیقی ایران را فرا گرفت.
عضویت در کانون فرهنگی و هنری «چاووش» و گروه «عارف»، تشکیل گروههای «چکاوک»، «دستان»، «مضراب»، تأسیس انجمن تار و سهتار، بنیاد «سیمرغ» و برگزاری 11 سمینار سالانه موسیقی در اروپا، فعالیتهای هنری شاخص او به شمار میروند.
آثار بسیاری از حمید متبسم به صورت آلبوم در ایران و خارج از کشور انتشار یافته که «بامداد»، «بوی نوروز»، «لولیان»، «به نام گل سرخ»، «شوریده» (برنده عنوان شوک موسیقی از مجله موسیقی لوموند و جایزه بهترین موسیقی سال 2003 از وزارت فرهنگ فرانسه)، «سیمرغ»، «زمزمهها»، «زمستان»، «تو کیستی؟» و «تار و پود» از آن جملهاند.
سالهاست در آلمان به دور از وطن زندگی میکند، اما پیوند خویش را با موسیقی حفظ کرده و به اجرا، پژوهش و حتی تدریس مشغول بوده است. در دورانی که موسیقی ایرانیان خارج از کشور رو به افول رفته و در داخل نیز به جز تعدادی انگشتشمار نتوانستهاند نوای موسیقی ایرانی را به گوش جهانیان برسانند؛ حمید متبسم با «دستان» خود، نقطهعطفی در معرفی موسیقی اصیل ایرانزمین به فراسوی مرزها رقم زد.
گروه «دستان» به سرپرستی او و البته با همنوازی و همراهی نامهایی که امروز هرکدام به قلههایی در موسیقی این سرزمین بدل شدهاند، اجراهای درخشانی در سالنهای بزرگ اروپا و آمریکا به روی صحنه برد. هرچند نفس این گروه از مدتی پیش به شماره افتاد و سرانجام خاموش شد، اما حمید متبسم احتمال شکلگیری دوباره «دستان» را رد نمیکند. البته تأکید دارد این گروه شهیر، تنها با همان اعضا میتواند فعالیت خود را از سر بگیرد.
او از جمله معدود موزیسینهای برجسته تاریخ معاصر موسیقی ایران است که همنوازی با بزرگان و نیز همکاری با صداهای جوان را در کارنامه دارد. اوایل دهه 90 شمسی، پروژهای بزرگ به نام «سیمرغ» را با آواز همایون شجریان بر اشعار فردوسی به روی صحنه برد. حالا بعد از 10 سال همچنان آرزومند است بار دیگر مجال پرواز برای سیمرغش فراهم شود.
با حمید متبسم به گفتوگو نشستیم تا از جدیدترین اجرای خود در ایتالیا سخن بگوید. او نقبی به گذشته و گریزی به وضعیت موسیقی ایران در سالهای اخیر نیز زد. جانمایه این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
چندی پیش در ایتالیا به روی صحنه رفتید. درباره این تجربه توضیح دهید.
محسن کثیرالسفر (تنبکنواز) از دوستان و همشهریان قدیم است که بیشتر عمرش را در رم گذرانده. او گاهی برنامههایی را در شهرهای مختلف ایتالیا و به مناسبتهای گوناگون هماهنگ کرده و از دیگر موزیسینها برای همکاری دعوت میکند.
اینبار قرعه به نام ما خورد. ابتدا قرار بود این برنامه آوازی باشد، ولی بعدا تغییر کرد و کنسرت ما در ترکیبی چهارنفره، شامل سمیرا گلباز، علیرضا مهدیزاده، محسن کثیرالسفر و من به «سازی» برگزار شد. دو کنسرت در دو شهر کوچک در 200 کیلومتری شهر رم به روی صحنه بردیم.
در دوران کرونا و بعد از دوری طولانیمدت از صحنه، برنامههای بسیار خوبی از آب درآمد و هم شنوندگان و هم ما از این برنامهها خشنود بودیم. شاید هیچ اتفاقی به اندازه دوری از صحنه برای هنرمند، دشوار و طاقتفرسا نباشد. در چنین شرایطی و بعد از مدتی دوری اجباری، بسیار خوشحالم بار دیگر با مخاطبان جدی موسیقی همنفس شدم.
این اجراها بعد از دو سالی که جهان درگیر کرونا بوده، ادامهدار خواهد بود؟
اتفاقا در همین ماه فوریه (بهمن و اسفند) تدارک 12 کنسرت در اروپا دیده بودیم که باز هم به دلیل بالارفتن آمار کرونا ناگزیر به لغو اجراها شدیم و برنامههای ما به اواخر بهار و اوایل تابستان موکول شد. فعلا منتظریم تا ببینیم شرایط چگونه پیش خواهد رفت. البته اینبار با ترکیبی متفاوت بازمیگردیم.
گروه «دستان» با ترکیب آشنایش که اغلب آنان را میشناسیم، دوباره شانس تشکیل مجدد و روی صحنه رفتن را دارد؟
اگر قرار باشد گروه «دستان» دوباره به صحنه برود، حتما با همان ترکیب خواهد بود. در واقع نام «دستان» بهتنهایی مطرح نیست و اعضای گروه هستند که به آن معنی میدهند؛ چه آنهایی که زمانی عضو بودند یا آنهایی که آخرین ترکیب سالهای اخیر را شکل دادند.
از نظر اقتصادی، کرونا بر زندگی شما تأثیری داشته یا نه؟
بیش از هر چیز دوری از صحنه، بهتعویقافتادن اجرای آثار آهنگسازیشده و انتشار و رونمایی آثار، ملالآور است، وگرنه برای نوع زندگی ساده ما اگر کنسرت و نشر آثار نباشد، تدریس هم کفایت میکند؛ اتفاقی که در این دوران به پشتیبانی ابزار اینترنتی میسر شد.
از کتابهایی که قبلا منتشر کردید و آثار مکتوبی که قرار است در ایام پیشرو، به بازار ارائه کنید هم برایمان بگویید.
پیش از این مجموعه «دوازده نغمه» و پارتیتور «زمزمهها» را منتشر کردیم. فعلا درمجموع 10 اثر از آثاری که برای گروه نوشته شدهاند و دارای پارتیتور هستند، در دست ویرایش و آمادهسازی برای چاپ هستند. از این تعداد، دو پارتیتور «ونوشه» و «رقص ناز» احتمالا در سال پیشرو منتشر خواهند شد.
در فرصت خانهنشینی کرونا چند کار دیگر نیز آماده شدند؛ اول، ردیف افشاری (نت و اجرا با تار و سهتار) و دوم، همراه با دوست گرامی، مهرداد مؤمنی، کتابی در زمینه تئوری موسیقی ایران تهیه و تنظیم شد. همچنین به همت دوست گرامی، ابوالحسن مختاباد کتابی آماده شده که چکیده صد مصاحبه با ایشان است.
ارتباط هنری شما و همسرتان چگونه است؟ آیا همیشه از حضور او در کنسرتهایتان بهره میبرید؟
ارتباط هنری ما، دو جنبه دارد؛ اول، نقش نوازندگی او در کار گروهی است. در آنجا ارتباط ما شکلی کاری، مانند هر همکار دیگر دارد. سمیرا گلباز به غیر از اینکه نوازندهای خوب و تواناست، انسانی وظیفهشناس و منضبط است و بدیهی است اگر به نوازنده یا نوازندگان سهتار یا بمتار نیاز داشته باشم به او هم پیشنهاد خواهم داد.
دوم، نقش مشاورهای او در خلق، اجرا و نشر آثار است. در آنجا، این من هستم که از توجه و محبت او بهرهمند میشوم.
به طور کلی، وضعیت اجرای کنسرت موسیقی ایرانی در خارج از کشور چگونه است؟ آیا میشود به روزهای پرفروغ برگزاری تورهای کنسرت در اروپا و آمریکا بازگشت؟
وضع موسیقی کلاسیک ایران در هیچ کجا خوب نیست، به همین دلیل خوانندههای ما هم که عوامل ارتباط مستقیم با مردم هستند، برای پذیرش و جلب مردم به انواع دیگر موسیقی روی آوردهاند. گرایش به موسیقی به ظاهر هنری و سطحی، موردی جهانی است، عوام، ساده و سطحیپسندند.
بودجههای فرهنگی در سطح جهانی بسیار محدود شدهاند که موجب میشود برگزاری کنسرت منوط به درآمد خود کنسرت باشد. البته آن هم برای موسیقی کلاسیک هنری و فاخر در هیچ کجای دنیا میسر نیست.
اغلب همدورهایهای شما در زمینه موسیقیِ فیلم هم فعالیتی جدی دارند، اما ظاهرا شما در این حوزه چندان فعال نیستید. چرا؟
موسیقی من تصویری است و در کنار درونیبودن ذاتیاش که شامل همه انواع موسیقی است، بیشتر توصیف برون میکند. در نتیجه میتواند برای موسیقی فیلم هم مناسب باشد. من مایل هستم که موسیقی فیلم بسازم ولی تا به حال پیشنهادی نداشتهام. راستش را بخواهید از این روند متعجب نیز هستم. اگر اهالی سینما از من برای حضور به عنوان آهنگساز در یک فیلم سینمایی دعوت کنند، بدون شک در صورت همخوانی با استانداردهایم، چنین پیشنهادی را خواهم پذیرفت.
چه زمانی قصد سفر به ایران را دارید؟
فعلا مشخص نیست.
وضعیت کلاسهایتان چگونه است؟ آیا به شکل مجازی تدریس میکنید؟
همانطور که اشاره شد، بله.
آیا در آینده نزدیک قصد روی صحنه رفتن در ایران را دارید؟ در ادامه نیز همچون سالهای نهچندان دور با خوانندگان شناختهشده همکاری خواهید کرد؟
آرزوی اجرای بسیاری از آثارم، بهخصوص «سیمرغ» را دارم و برایش تلاش خواهم کرد.
مدتی قبل نامهای سرگشاده خطاب به هیئتمدیره خانه موسیقی منتشر شد که نام شما هم در فهرست امضاکنندگان آن دیده میشد. ماجرای آن نامه چه بود؟
موضوع؛ انتظارات ما اهالی موسیقی از آنچه نامش خانه موسیقی است. شخصا تا به حال نه در آن خانه بودهام و نه آن خانه تا به حال پذیرای من بوده است. نه عضو بودهام و نه دعوت به عضویت شدهام. نه نشانی از 40 سال فعالیت مستمر موسیقایی من در آن خانه بوده و نه آن خانه خواسته کلامی در اینباره به زبان بیاورد.
خلاصه اینکه ارتباطی در میان ما نیست، فقط هرازچندگاهی که صحبت از خانه موسیقی ایران میشود، من نیز به مناسبت کار و وظیفهام، اخبارش را دنبال میکنم و نسبت به اتفاقات و رویدادهای این خانه کنجکاو هستم.
شخصا چه نظری درباره «خانه موسیقی» دارید و آیا این مجموعه را به معنای واقعی کلمه، خانه اهالی موسیقی میدانید؟
خانه موسیقی ایران باید نهادی متمرکز روی دغدغههای مربوط به موسیقی ایران و موسیقیدان ایرانی باشد؛ بدون اعمال سلایق شخصی، بدون تنگنظری، بدون گروهبندی و... .
اگر حرف و سخنی باقی مانده که مایلید به آن اشاره کنید، بفرمایید.
سپاس از شما. بله؛ مطلبی هست که قبلا بارها و به اشکال گوناگون به آن اشاره کردهام، ولی بیجا نیست که باز هم مطرحش کنم.
درک درست از هنر و موسیقی مستلزم آموزش است؛ شما هرچه را، حتی یک انسان را، موقعی بیشتر دوست میدارید که بیشتر او را بشناسید. شناخت موجب لذت بیشتر و ارتباط عمیقتر میشود. درک موسیقی خوب هم نیاز به ممارست در شنیدن و شناخت بیشتر دارد؛ درواقع برای رسیدن به لذت بیشتر باید زحمت بیشتری هم کشید.
مردم همه چیز را راحت، ساده و آماده میخواهند. الان موسیقی شده است مثل فستفود تا ساندویچی بخوریم، گرسنگیمان برطرف شود و سرپا باشیم، اما آنکه سر فرصت و با مراسمی خاص یک غذا را فراهم کرده و با همان کیفیت سرو میکند، لذت بیشتری از صرف غذا میبرد.
شاید مهمترین بحث در این مجال، پاسخ به این پرسش باشد که اصلا موسیقی در زندگی ما چه اهمیتی دارد؟
در میان موجودات زنده فقط انسان است که خِردی دارد و همیشه در حال رشد و تکامل است، ولی این پیشرفت میتواند در جهات منفی هم صورت بگیرد. شناختِ بیشتر میتواند روحیات مختلف را در انسان بیدار کند و رشد بدهد، به همین دلیل انسان نیاز به فرهنگ دارد و به همین خاطر فرهنگ کمتر از آب و هوا و نان نیست. ما برای زندگی به فرهنگ هم نیاز داریم. برای اینکه به حقوق یکدیگر احترام بگذاریم، جنگ بر سر قدرت و ثروت نکنیم و برای نیازهایمان مرزی بشناسیم.
دیگر موجودات زنده با طبیعت به صورت غریزی هماهنگ هستند؛ میخورند و خورده میشوند. این چرخه طبیعت در جریان است، ولی زیادهخواهی و قدرتطلبی انسان اندازه ندارد و از این رو است که فرهنگ نیازی مبرم است.
در این میان تکلیف افرادی که از موسیقی لذت نمیبرند، چیست؟
یکی از پدیدههای آسمانی و بسیار بااهمیت فرهنگ، موسیقی است. شما نمیتوانید زندگی را بدون موسیقی سر کنید. من خیلی متأسف هستم برای کسی که از لذت موسیقی بهره نمیبرد، اما بیشتر از او برای کسی متأسفم که موسیقی را منع میکند. موسیقی و دیگر هنرها باید از ابتدای تحصیل و از ابتدای به زبان آمدن کودک آموزش داده شوند تا قوه تشخیص او پرورش پیدا کند و بتواند انواع هنر و موسیقی را از هم تشخیص بدهد و صاحب سلیقه شود.
غالب نغماتی که امروزه بهعنوان موسیقی ارائه میشود، موسیقیهایی است که امروز میشنوید و فردا فراموشش میکنید؛ موسیقیهایی است که تاریخ مصرف دارد، ولی شما هیچ وقت نمیتوانید درویشخان، وزیری، خالقی، بتهوون، بلابارتوک و موتزارت را فراموش کنید؛ شما نمیتوانید چایکوفسکی را که مهر سرافرازی بشریت است فراموش کنید، به همین خاطر هم او و آثارش ماندگار هستند. موسیقی برآمده از نهاد انسان، اجتماع و فرهنگ همیشه میماند و تأثیرگذار خواهد بود.
موسیقی ملی ایران یکی از انواع موسیقی است که باید به آن پرداخته شود. ما خیلی ساده از کنار این موسیقی گذشتهایم و گفتهایم این موسیقی غمگین، قدیمی و کهنه است. نگاه به موضوعات فرهنگی اینگونه نیست. زبانی که نیما با آن شعر گفته همان زبانی است که سعدی استفاده کرده؛ اما زبان نیما بهروز شده است. موسیقی ما هم میتواند مثل زبانمان در هر دورهای بهروز و نو شود. شعر سعدی را اگر درک کنید، همیشه نو است. موسیقی ابزار بیان احساس و حالات انسان به زبان هنری است؛ احساسی که در کلام روزمره نمیگنجد و در رنگآمیزی نغمات تأثیرگذارتر است. این احوالات تنها سرور و شادی نیست و دامنهای وسیع دارد.