|

در مرگ نویسنده‌ای که ناتمام ماند

قرار یعقوب یادعلی و بی‌قراری ادبیات

پنج سال پیش یعقوب یادعلی در مصاحبه‌ای گفت که «به نظر من، نویسنده و همه‌ آنها که کار خلاقه می‌کنند، فقط تا حدود پنجاه‌وچندسالگی یا نهایتش حدود شصت‌سالگی فرصت دارند و باتری خلاقیت‌شان بعدش از کار می‌افتد و سولفاته می‌شود... با این اوصاف، من شخصا فکر می‌کنم ده تا پانزده سال فرصت دارم که اگر اجلم سر نرسد، کار کنم و سه یا چهار رمان دیگر بنویسم و خبر نداشت که دست اجل تنها تا پنجاه‌ویک‌سالگی به او امان می‌دهد.

قرار یعقوب یادعلی و بی‌قراری ادبیات
شیما بهره‌مند دبیر گروه فرهنگ‌

پنج سال پیش یعقوب یادعلی در مصاحبه‌ای با مجله «تجربه» این جملات تلخ را ‌گفت که «به نظر من، نویسنده و همه‌ آنها که کار خلاقه می‌کنند، فقط تا حدود پنجاه‌وچندسالگی یا نهایتش حدود شصت‌سالگی فرصت دارند و باتری خلاقیت‌شان بعدش از کار می‌افتد و سولفاته می‌شود... با این اوصاف، من شخصا فکر می‌کنم ده تا پانزده سال فرصت دارم که اگر اجلم سر نرسد، کار کنم و سه یا چهار رمان دیگر بنویسم» و خبر نداشت که دست اجل تنها تا پنجاه‌ویک‌سالگی به او امان می‌دهد. یعقوب یادعلی، نویسنده رمان مطرح و تحسین‌شده «آداب بی‌قراری» که بیش از همه او را با این کتاب و حواشی بعد از انتشارش می‌شناسند، روز سوم اسفند در بوستون آمریکا از دنیا رفت. مایه تأسفِ بیشتر اینکه قلبِ این نویسنده زمانی از تپش ایستاد که او بعد از چند سال گرفتاریِ ناشی از چاپ رمان مطرحش و به زندان افتادن برای نوشتن «آداب بی‌قراری» و سرانجام تبرئه‌شدن از تمام اتهامات، تازه فراغتی یافته بود تا با انتشار چند کتاب دیگر به ادبیات بازگردد. این نویسنده بی‌حاشیه که جز کلمه و نوشتنِ مدام و البته گزیده، از بساط ادبیات ما سهمی نمی‌خواست، پیش از آنکه به‌ تعبیر خودش باتری خلاقیت‌اش از کار بیفتد، از میان ما رفت. در این میان سالیانی هم در انتظار حکم قطعی دادگاه به سر شد، از این‌روست که مرگ او حتی در روزگاری که پدیده پاندمی، مرگ را بی‌قدر کرده، برای اصحاب ادبیات و فرهنگ شوکه‌آور است.
یعقوب یادعلی نویسندگی را در جوانی آغاز کرد، آن‌هم با چاپِ داستان کوتاه «همان خاک آشنا» در ‌سال 1369 و در مجله «آدینه» که این خود برای نویسنده‌ای نوزده‌ساله و تازه‌کار یک اتفاق بود. بعد از آن، او در سال 1377 اولین مجموعه‌ داستانش «حالت‌ها در حیاط» را با شش داستان به چاپ رساند که جایزه ادبی نویسندگان و منتقدان مطبوعات را از آنِ خود کرد. یادعلی سال 1381 مهم‌ترین رمانش «آداب بی‌قراری» را منتشر کرد، رمان منتخبِ جایزه ادبی هوشنگ گلشیری که در دهه هشتاد رویدادی ادبی به‌ شمار می‌آمد، اما ماجرا به برآمدنِ یک نویسنده کاربلد و صاحب‌سبک و شور و شوقِ جامعه ادبی ختم نشد و شاهکار این نویسنده، ماجراهای دیگری به دنبال داشت که مخلِ کار نویسندگی یادعلی هم شد.


حدود دو سال بعد از انتشار «آداب بی‌قراری»، یعقوب یادعلی گرفتار آن پرونده قضائی و حاشیه‌های ناخواسته‌ و عجیبش شد که به‌ روایت خودش تا شش یا هفت سال بعد، او را از روال طبیعی زندگی عادی و حرفه‌ای‌ دور کرد. مدتی پس از انتشار رمان «آداب بی‌قراری»، یعقوب یادعلی در اسفند ۱۳۸۴ بازداشت شد و دو ماه در زندان بود. توهین به قوم لر از اتهامات یادعلی بود و شعبه ۱۰۴ دادگاه جزایی یاسوج در کیفرخواستِ این نویسنده او را به «توهین به یکی از اقوام ایرانی، افترا و نشر اکاذیب» متهم کرد و دست آخر بعد از رفت‌وبرگشت‌های بسیار پرونده در شعبات و محاکم، تیر‌ماه 1391 یادعلی خبر داد که با مساعدت ریاست وقت قوه قضائیه و استفاده از تبصره‌ قانونی ماده‌ 18، دادگاه تجدیدنظر حکم به تبرئه او از همه اتهامات داده است و گفت بالاخره کمی آرامش ذهنی پیدا کرده و توانسته کار کند.


به‌این‌ترتیب یادعلی بعد از یک دهه غیبتِ ناگزیر از فضای ادبیات، مجموعه داستان «متغیر منصور» و رمان‌های «آداب دنیا» و «آمرزش زمینی» را منتشر کرد که رمان اخیرش در زندان می‌گذرد و روایت نویسنده‌ای است که ماجراهایی ناخواسته او را به زندان می‌کشاند. با اینکه داستانِ خودبسنده یادعلی نعل به نعل با تجربه خودش همخوان نیست، پیداست که تجربه او از فضای زندان با داستان این رمان تنیده شده و انتخابِ این مضمون بعد از آن روزگار با آنچه بر او رفته، چندان بی‌نسبت نبوده است. به هر ترتیب، اجل به یادعلی مهلت نداد تا رمان‌های دیگری را که در دست داشت، از‌جمله رمان «زندگی به روایت بونوئلیست‌ها» را که با بازداشتش «ناتمام ماند و هیچ‌وقت هم تمام نشد»، به آخر برساند.

منبع: روزنامه شرق