|

نگاهی به فیلم «غریبه و مه»، ساخته بهرام بیضایی

سپیدی جهان معما

در میان آثار سینمایی بهرام بیضایی «غریبه و مه» بیان صریح‌تری دارد. اگرچه در این فیلم نیز پنهانی معنا دیده می‌شود اما کار اصلی عناصر روایی و بصری در جهت هموارکردن یک مسیر مشخص برای زندگی رعنا و آیت است

محمدعلی افتخاری: در میان آثار سینمایی بهرام بیضایی «غریبه و مه» بیان صریح‌تری دارد. اگرچه در این فیلم نیز پنهانی معنا دیده می‌شود اما کار اصلی عناصر روایی و بصری در جهت هموارکردن یک مسیر مشخص برای زندگی رعنا و آیت است. درواقع جدایی شخصیت‌های نمایشی از یک اقلیم شناخته‌شده و بازگشت آنها به جزیره‌ای که در «غریبه و مه» به پیشنهاد بیضایی ساخته می‌شود، نه برای سرگشتگی در بی‌زمانی و بی‌مکانی، بلکه بیشتر برای پذیرش بودن در جهان معما و در پی آن، یافتن روشنای دانایی است. عنصر معما در روزگار رعنا و آیت کاربردی مشابه آنچه در سینمای دلهره مداوم است، ندارد و چنان تلخ و گزنده است که به نظر نمی‌رسد تماشاگری پیدا شود که میل و لذتش را با دیدن این دالان سیاه سیراب کند. ازاین‌رو آیت جای نشانه، رمز، نماد را می‌دهد به علامت. بیضایی در اینجا به‌روشنی تفکیک رمز، نشانه و نماد را واقف است و علامت را به دلیل صراحت آن انتخاب می‌کند. از این جمله، علامتی است که روی داس حک شده و رعنا ردیابی این علامت را به تشویش آیت اضافه می‌کند و همین‌طور پنهان‌شدن داس بعد از ورود آیت به جمع خویشان رعنا، آمدن و رفتن مردان ناشناس، دزدیدن قایق و علامت‌های دیگری که آیت در کنار هم می‌گذارد تا دلیل یورش سیاه‌پوشان غریبه را بازشناسد. وقتی که آیت در جمع خویشان رعنا پذیرفته می‌شود، نیرویی پنهان و آزاردهنده به زندگی‌اش نزدیک می‌شود که قرار است زمینه بازگشت او به دریا را فراهم کند. این نیرو به‌واسطه علامت‌ها خود را به آیت عرضه می‌کند و در مسیر آمیختن با بی‌قراری آیت قرار می‌گیرد تا دست‌یابی به معما را برای او ممکن سازد. گویی مبارزه آیت و نیروی پنهان که باعث ترس او از دریا و فرستاده‌هایش می‌شود، توان او برای اینکه چطور ساختار یک معما را بسازد، دو‌چندان می‌کند.

در این مسیر رعنا و زکریا نیز او را همراهی می‌کنند؛ زکریا داس را پنهان کرده و رعنا قایق را به آب می‌اندازد. البته رعنا خود به‌عنوان حضوری مهربان و قدرتمند در روایت «غریبه و مه» که تمامی علامت‌ها را بازتعریف خواهد کرد، آیت را شهامت می‌بخشد که برای یافتن معما به دریا بازگردد. پس از اینکه آیت در آزمون‌های متعدد پیروز شد و توانست جای خود را میان خویشان رعنا باز کند، هنوز به‌عنوان غریبه‌ای در بین اهالیِ آبادی مورد شک و تردید است. فرازوفرودهای داستان نیز به‌تدریج این تردید را بیشتر می‌کند و اجازه نمی‌دهد که اهالی تصمیم مشخصی برای ماندن یا رفتن آیت بگیرند. تا جایی که مرد ماهی‌گیر چهارشانه (همسر رعنا) سر می‌رسد و ناخواسته در جدال با آیت زخمی می‌شود. فردای آن روز جنازه همسر رعنا در ساحل پیدا می‌شود و آیت در ادامه همین تردیدهای بی‌پایان، مرگ او را می‌پذیرد. اینجاست که سیاهی معما بروز می‌یابد و لذت‌بردن از تعلیق را کاهش می‌دهد. تا پیش از این لحظه، انتظار رعنا برای بازگشت همسرش از دریا، واکنش یک زن به از دست دادن مردی بود که بر او سلطه داشت (حضور زکریا به‌عنوان برادر این مرد در خانه رعنا، وجه بارز رفتار مرد ماهی‌گیری است که رعنا چشم به راه اوست. وقتی که زکریا با ورود آیت به زندگی رعنا مخالفت می‌کند و ازدواج دوباره او را خیانت به برادرش می‌داند، خواهرش به زبان شکایت از این خلق‌وخوی دیرینه برادرانش پرده برمی‌دارد) اما بعد از این، گویی تقابل حضور مهربان رعنا با تمامی عناصر ناشناس برجسته می‌شود؛ عناصری که خود را پشت علامت‌ها پنهان می‌کنند. خویشانِ رعنا مثل زکریا و خواهرش نیز ممکن است چنین کرداری را از خود نشان داده باشند. به‌هرترتیب این تقابل به دست رعنا که توانایی پذیرفتن آیت را پس از مرگ همسرش داشته و حالا با او همراه شده است، شکسته می‌شود. با این وجود پیروزی رعنا و خویشانش بر مردان غریبه ترس آیت را پایان نمی‌دهد و تصمیم می‌گیرد که برای شناختن بیشتر راهی دریا شود. این همان پیشنهاد مداوم بیضایی است که همواره کوشیده تماشاگرش را به دانایی و دوری از سیاهیِ ترس و جهل دعوت کند. با وجود ابهامی که برای تماشاگر امروز به دلیل دوری از آیین‌های ایران‌زمین ایجاد می‌شود، به نظر می‌رسد که بیان هنری بیضایی در «غریبه و مه» راه نزدیک‌تری به واقع‌گرایی باز خواهد کرد و جای بسی امید که در تلخی مداوم روزگار، آثار نیک‌اندیشانی مثل بهرام بیضایی همچنان ماندگار خواهد بود.