درباره پروژه بزرگ «آی ویوی» با موضوع مهاجران
هنری که سیاسی نباشد، هنر نیست
آی ویوی هنرمندی است کنشگر که عموما با نمایشهای جنجالی بر سر زبانها است. در دهه 1990 به واسطه طراحی استادیوم «لانه پرنده» در پکن که بازیهای المپیک ۲۰۰۸ در آن برگزار شد، به اوج شهرت رسید؛ اما به دلیل مخالفتها و انتقادهای بسیارش از سیاستهای دولت چین در معرض فشار و محدودیتهای بسیار قرار گرفت.
علیرضا جوادی
آی ویوی هنرمندی است کنشگر که عموما با نمایشهای جنجالی بر سر زبانها است. در دهه 1990 به واسطه طراحی استادیوم «لانه پرنده» در پکن که بازیهای المپیک ۲۰۰۸ در آن برگزار شد، به اوج شهرت رسید؛ اما به دلیل مخالفتها و انتقادهای بسیارش از سیاستهای دولت چین در معرض فشار و محدودیتهای بسیار قرار گرفت. او در یکی از نمایشهایش به موضوع مهاجران و مشکلات آنها پرداخته است. این نمایش را که «لباسشویی» نام دارد، در محله سوهو در ناحیهای از شهر وستمینستر که بخشی از شهر لندن است، به نمایش گذاشت. این ناحیه مدتها بهعنوان منطقه تفریحی پابرجا بوده و هست.
در نمایش «لباسشویی» هزاران اجناس مختلف و مرتبط به لباس، به طور مرتب از آویزهای سیمی آویخته و بر روی دهها قفسه چرخان پوشانده شده بودند و در فضای اصلی در پروژههای دیچ در سوهو چیده شدند. لبههای یک قفسه با ژاکتهای کوچک به اندازه قد یک کودک پر شده است و یکی با لباسهای زیر مردانه و دیگری با جلیقه، بلوز و پیراهن.
روی یک سکو، ردیفهای کفش، مستطیل باریکی را تشکیل میدهند. اگر این نحوه چیدمان نبود و برخی از کفشها کهنه و تکلنگه نبودند، به نظر بیننده میآمد که وارد یک فروشگاه لباسفروشی دست دوم شده است. در حقیقت، همه اینها لباسهایی است که پس از تخلیه اجباری اردوگاه آوارگان ایدومِنی در مرز یونان و مقدونیه بر جا مانده است. چیزی که میبینیم جاهطلبانهترین نمایش آی ویوی است که در نیویورک به نمایش گذاشته شد.
هنرمند که بعد از افزایش فشارها در چین چند سالی است که بین برلین و پکن در رفتوآمد است، بر روی صحنه تالاری شلوغ در موزه بروکلین ظاهر شد تا تنها سخنرانی عمومیاش را در طول اقامت در نیویورک ایراد کند.
آی ویوی در واکنش به انتقادها و درحالیکه صدایش را بلند کرده بود، خطاب به جمعیت گفت: «من یک هنرمند هستم نه یک کشیش. من سؤالاتی را مطرح میکنم و خودم را درگیر پاسخ به این سؤالات میکنم، اگر مثل بقیه به آنچه رخ میدهد، اهمیت نمیدادم، هرگز هنرمند نمیشدم». به گفته او تصاویر بسیار بدتری در جهان وجود دارد و علاوه بر اینها، او میگوید در برابر نقد منتقدان مصون است: «من به این موضوع فکر نمیکنم».
در عوض، او گفتوگو را به سمت موضوعی سوق داد که بسیار به قلبش نزدیک است؛ سههزارو 800 پناهجویی که امسال در دریای مدیترانه جان باختند و همچنین کارهایی که در چند سال گذشته برای تحقیق و رسیدگی به بحران پناهجویان انجام داده است. او در گفتوگو با تانیا بروگوئرا، هنرمند کوبایی در موزه بروکلین، گفت: «صحبت در مورد این موضوع برای من بسیار دشوار است، من حتی برای پاسخدادن در این صحنه بیش از حد احساساتی خواهم شد».
موضوعاتی که افراد مختلف را از نظر عاطفی درگیر میکند، بهخصوص در مواردی که مربوط به وضعیت اسفبار کودکان باشد، برای آی ویوی (که یک پسر هفتساله دارد) یک بهانه مهم است. بهعنوان مثال، در سال 2009، برای ادای احترام به هزاران کودکی که در زلزله سال قبل در ایالت سیچوان چین جان باخته بودند، او 9 هزار کولهپشتی را به هاوس در کونست (خانه هنر) مونیخ برده و چیدمان بزرگی را اجرا کرد. در سال 2011، انتقاد شدید او از دولت چین -که پس از بازیهای المپیک 2008 آغاز شد و پس از آن از طریق کانالهای رسانههای اجتماعی همرسانی و در نمایشگاههای او در سرتاسر جهان منتشر شد- طی سرکوب گسترده مخالفان و با مصادره گذرنامه او به اوج خود رسید. درحالیکه در همان سال مجبور به ماندن در چین شد، کار با پناهندگان را آغاز کرد که اکنون به محور آثار اصلی آثار او تبدیل شده است. اولین پروژه او، برای پنجاهوششمین دوسالانه ونیز با بنیاد رؤیا، نمایشی از نقاشیهایی بود که به دست پناهندگان اردوگاه شریعه در عراق خلق شده بودند.
آی ویوی در زمان کودکی به این دلیل که پدرش «راستگرا» بود، با خانوادهاش از پکن به یک اردوگاه کار دورافتاده تبعید شدند، پس از نقل مکان به برلین در ماه جولای او با پناهندگان سوری در آنجا ملاقات کرد و تحت تأثیر آنها شرایط زندگی آنها قرار گرفت تا در مورد سرگذشت آنها عمیقتر تحقیق کند.
او اکنون بیش از هزار ساعت فیلم گرفته است تا مستندی را ساخته و منتشر کند. او همچنین با بیش از صد سیاستمدار مصاحبه کرده و از پناهندگان در چندین کشور که در وضعیت وخیمی قرار دارند، دیدن کرده است.
نمایش «لباسشویی» کارهایی را که آی ویوی در ماههای اخیر برای تحقیق، مستندسازی و تجربه بحران پناهجویان انجام داده است، بهویژه در ایدومنی، بهخوبی به نمایش میگذارد. در جریان نمایش از مخاطبان خواسته شد تا فیلمی را که در آنجا آماده اکران بود، تماشا کنند. این فیلم به شکلی مسئولانه پسزمینه دلخراش نمایش را به تصویر میکشد. در فیلمهایی که آی ویوی و گروه همراهش تهیه کرده بودند، کودکانی را میبینیم که گریه میکنند و مردمی که در تعداد بیشماری چادرهای کوچک و شلخته زندگی میکنند و در شرایط وحشتناکی به سر میبرند. پناهجویان به پلیس مرزی فشار آورده و در عوض با گاز اشکآور مواجه میشوند. در نهایت، پس از اینکه دولت مجبور به ترک اردوگاهها شد، تعدادی از مردان، زنان و کودکان کمپ را ترک میکنند. پس از نماهایی از بولدوزرهایی که ردیفهایی از چادرها را تخریب میکردند، وسایلی را که پناهندگان نمیتوانستند حمل کنند، کنار میزدند، در فیلم به استودیوی آی ویوی در برلین میرسیم که پر است از انبوهی از لباسهای جمعآوریشده که در محلی متروکه روی هم تلنبار شده بودند. گروه او با مقامات محلی مذاکره کردند تا هزاران تکه لباس و پتو را که از سفر دشوار به ایدومنی رها شده بودند، نگه دارند. ما هنرمند و گروهش را میبینیم که لباسها را میشویند، آنها را برای خشکشدن در سراسر استودیو آویزان میکنند، هر قطعه را با دقت اتو میکنند و یک سیستم سازماندهی را طراحی میکنند. کفشهای کتانی و صندلها با برس در سطلهایی با مواد شوینده تمیز میشوند. آی ویوی فضایی را برای کارهای پژوهشی و تحقیقی راهاندازی کرده است تا گروه او بتوانند در ادامه جزئیات بیشتری را پوشش دهند. او همچنین کانالی را در شبکه اجتماعی ویچت به راه انداخت تا مردم بتوانند اطلاعات، عکس و چیزهای دیگر را به او برسانند.
با وجودیکه نمایشگاه دیگری از آی ویوی با این پروژه همزمان شد؛ اما در گالری مریبون در نیویورک و لیسون در لندن میتوان آثاری را دید که انگار ارتباط چندانی با این پروژه ندارند. در این نمایشگاه بیننده آثاری را میبیند که هم به نگاه ویوی نسب به مجسمه شبیهتر است و هم با یادآوری سبک نقاشیهای دیواری یونان باستان و طرحهای آمفورا، نوارهای تکراری را نشان میدهد که صحنههای دقیق جنگ و بحران پناهجویان را به تصویر میکشد: افرادی که در اردوگاهها هستند، با تابلوهایی روی نردههای زنجیرهای که روی آن نوشته شده است
«#SafePassage»، «هیچکس غیرقانونی نیست» و «بازکردن مرز»، صف مردانی که با مسلسل راهپیمایی میکنند، زنان و کودکانی که وسایل خود را در گونی بر روی سر خود حمل میکنند، قایقهای پرازدحام که در میان آبهای متلاطم حرکت میکنند و هلیکوپترهایی که بر فراز آسمان یک شهر در حال پرواز هستند.
انتقادهای شدید آی ویوی باعث شد او بهعنوان یک «هنرمند دگراندیش» یا شاید قدرتمندترین هنرمند سیاسی زنده شهرت پیدا کند. «من هرگز خود را یک هنرمند سیاسی نمیدانم، کسی که من را اینطور صدا میکند، برایم حکم یک توهین را دارد؛ اما آن را میپذیرم». او در موزه بروکلین گفت: «هر هنری باید سیاسی باشد. اگر سیاسی نباشد، هنر نیست». در این نمایش است که ما به یاد توانایی تزلزلناپذیر آی ویوی در استفاده از هنر بهعنوان وسیلهای برای کنشگری میافتیم و توجه را به مسائل سیاسی بهگونهای جلب میکند که گفتار و کردار نمیتوانند.