|

نعمت الله آغاسی،خواننده

نعمت الله آزموده با نام هنری آغاسی 29 تیر 1318 در اهواز از پدری اصفهانی و مادری دزفولی متولد شد.

نعمت الله آغاسی،خواننده

نعمت الله آزموده با نام هنری آغاسی 29 تیر 1318 در اهواز از پدری اصفهانی و مادری دزفولی متولد شد.

آغاسی با وجود اینکه برادرش فرهنگی بود، اما به دلیل فقر نه توانست مدرسه را تمام کند و نه فرصت شرکت در کلاس‌های موسیقی را پیدا کرد.

 تحصیل را نیمه کاره رها کرد و با کارگری کسب درآمد می‌کرد.

او علی‌رغم نقص حرکتی که داشت در باشگاه تاج اهواز ورزش هم می کرد.

نعمت الله آغاسی در اوایل جوانی به خواندن آواز علاقه داشت .

او که استعداد خوانندگی خود را سرخود و بی استاد پرورش داده بود ابتدا در مراسم و جشن‌های مردم می‌خواند. بعدتر اما ، با آمدن به تهران در سال ١٣٤٨، با ترانه‌هایی مانند " مرو با دیگری" و " بت پرست" به نامی آشنا در عرصه فرهنگ عامه پسند ایران بدل شد و با ترانه‌های "آمنه" و "لب کارون" به شهرتی بی مثال رسید.

یک بچه اصیل جنوبی، که بوی شرجی جنوب را با خود به تهران آورده بود.

بعد از لب کارون دیگر لاله زار را با او می شناختند، نمادش بود، سرشناس‌تر از داوود مقامی، حسن شجاعی، جواد یساری، عباس قادری و بسیاری دیگر.

انگار آمد تا طعنه بزند به خوانندگانی که کافه های مجلل، پاتوق شان بود، لاله زار را تبدیل کرد به مرکز موسیقی مردمی.

رادیو و تلویزیون ملی ایران تا مدت ها اجازه پخش آهنگ های خوانندگان لاله زاری را نمی داد.

اما به دستان مردی از دزفول، مردم عش موسیقی را سر دادند به کافه های لاله زار.

نمت الله آغاسی شد اولین خواننده لاله زاری که از رادیو و تلویزیون صدایش را پخش کردند.

با همان پای شَل کشان کشان میرفت روی صحنه، دستمال سفیدش را در هوا میچرخاند و مردم را سر ذوق می‌آورد.

دوستش داشتند، با همان قیافه‌ی شهرستانی،ابروهای به هم پیوند خورده و موهایی که انگار هیچ وقت رنگ شاه را ندیده اند.

لب کارون اش بمبی بود که در آسمان موسیقی ایران ترکید.

هنوز که هنوز است زمزمه‌اش میکنند و از یاد نمیبرندش.

آهنگ های ماندگار زیادی داشت که هر کدام بارها و بارها توسط خوانندگان سرشناس موسیقی پاپ بازخوانی شد.

محبوبیتش اعجاب انگیز بود، شاید فراگیرترین نام موسیقایی سال های پیش از انقلاب، حتی آهنگسازان نامداری که کافه های لاله زار را در کلاسِ خود نمی دیدند، بدشان نمی آمد آثارشان را با صدای آغاسی به گوش مردم برسانند.

آغاسی به سبک خیلی از خوانندگان مشهور آن زمان، راهش به سینما باز شد، مرحوم منوچهر نوذری دعوتش کرد شانسش را در هنر هفتم هم امتحان کند، هشت فیلم بازی کرد، فیلم هایی که شاید از جنبه هنری حرفی برای گفتن نداشتند اما نام آغاسی کافی بود تا مردم صف ببندند جلوی باجه های بلیت فروشی، عشق شان شنیدن صدایش بود وقتی چشمانش را می بست و آواز سر می داد.

  • سرپل دزفول - ایوالله (1350) فاتح دل ها (1351) خیلی هم ممنون (1351) نعمت نفتی (1352) بنده خدا(1353) فراش باشی (1354) خدا قوت (1356) یکی خوش صدا ، یکی خوش دست (1356)

بعد از انقلاب به سرنوشت بسیاری از هم صنفانش دچار شد، نگذاشتند بخواند و برود روی صحنه، مثل حبیب محبیان، مثل ناصر ملک مطیعی و مثل محمدعلی فردین. دو سال مانده بود به رفتنش، مجوز گرفت، سال ۸۲ آخرین کنسرتش را برگزار کرد، دقیقا همان جایی که کارش استارت خورد؛ تئاتر پارس در لاله زار. استقبال، وصف نشدنی بود، مردم، لاله زار را بستند؛ اتفاقی که به معنای ممنوعیت دوباره آغاسی بود.

نعمت الله آغاسی دوبار ازدواج کرد که از  از دو ازدواج خود 7 فرزند و 2 نوه دارد که دو تا از فرزندانش به نام علیرضا و داود آغاسی،  به خوانندگی به سبک و سیاق پدرشان مشغول هستند. علیرضا در دبی و داود در ایران زندگی می‌کنند

آغاسی در آخرین روزهای زندگیش  هیچ شباهتی به یکه تاز صحنه ها نداشت، با عینک ته استکانی و لب های چروکیده، زل می زد به روبرو اما انگار نمی دیدت.

نعمت الله آغاسی در سن 66 سالگی در روز شنبه 14 آبان 1384 بر اثر سکته مغزی در کرج درگذشت و در قبرستان امامزاده طاهر به خاک سپرده شد

پسرش امیرحسین بعدها در مصاحبه‌ای مجوز نگرفتن آلبومش را دلیل سکته پدر عنوان کرد.

 مردم اما برایش سنگ تمام گذاشتند، با شکوه هر چه تمام تر بدرقه اش کردند، استقبالی عظیم تر از روزهایی که پای سِن برایش کف می زدند و هورا می کشیدند. در اوج محبوبیت و شهرت هم، مردمی بود.

مهدی ذکائی، سردبیر مجله جوان لس آنجلس در گفتگویی با بی بی سی، گفت: آغاسی حرف دل مردم را می زد، حرف دل عاشقان ساده و بی ریای کوچه و بازار ... خیلی ساده می خواند و خیلی ساده روی صحنه بود. با گذشتن چند دقیقه از برنامه او مردم را به روی صحنه می کشید یا خود به میان آنها می رفت و مردم در آواز خواندن او شریک می شدند

 

آغاسی را من از زمان نوجوانی می شناختم که در شهر ما اهواز نفت به درخانه ها می آورد و می فروخت . او به نعمت نفتی معروف بود و بشکه ای بزرگ روی گاری دستی داشت و در خیابانها می گشت و با صدایی بلند درکوی وبرزن ضمن اعلام ورودش ، ترانه های محلی هم می خواند ونفت سفید توزیع می کرد . با اینکه سخت بی پول بود و دشواری مالی داشت ، اما همیشه لبخند به لب داشت و می خندید وخدا را شکر می کرد . وی ، نفت خانه ما را که یک فامیل ۳۲نفری بودیم هفته ای دوبار می اورد واز همان روزها بود که با وی دوستی برقرار کردم و بعدها در کلوپ شنای اهواز باهم زیبای اندام کار کردیم. مرد باصـفایی بود اصلا دزفولی که هرگز دروغ نمی گفت و با یک دست فشردن به پیمان و قرارش متعهد می شد . سالها بعد که معروف شد ، شبی او را دریک کنسرت بزرگ دیدم فکر می کردم مرا به یاد نمی آورد . درفاصله برنامه از روی سن پائین آمد و دستم را گرفت و پس از سلام و تعارف زیاد ، مرا در جلوی صحنه نشانید و به افتخار من ترانه محلی دزفولی مورد علاقه ام بنام ( بیا بَریمِـت ، بیا بَریمِـت )را خواند . نه اهل فساد بود و نه اهل باندبازی. مردی بود که از درون خاک و خاشاکهای خوزستان برخاست و همانگونه باقی ماند . واقعأ مردی خاکی بود. خدا بیامرزدش

حجم فایل :16.69M | مدت زمان :00:07:17