محمدرضا لطفی، ردیف دان، موسیقیدان، آهنگساز و نوازندهی برجسته تار، سه تار، کمانچه
محمدرضا لطفی، ردیف دان، موسیقی دان، آهنگساز و نوازندهی برجسته تار، سه تار، کمانچه و همچنین پژوهشگر و مدرس موسیقی سنتی ایرانی بود.
محمدرضا لطفی، ردیف دان، موسیقی دان، آهنگساز و نوازندهی برجسته تار، سه تار، کمانچه و همچنین پژوهشگر و مدرس موسیقی سنتی ایرانی بود.
محمدرضا لطفی در 17 دی 1325 درشهرگرگان در خانواده ای فرهنگی دیده به جهان گشود.
پدر و مادر ایشان در جوانی به شغل معلمی اشتغال داشتند. آنها در دوران رضاشاه پهلوی طی فرمانی از طرف رضاشاه که همه ی معلمان مجرد را در ظرف سه ماه به ازدواج موظف کرده بود باهم اشنا شدند وازدواج کردند و به مدت 15 سال در شمال شرقی ایران در منطقه ای بنام ترکمن صحرا به معلمی پرداختند.
مادر وی حرفه ی معلمی را به طوری جدی ادامه داد و به تدریس قران کریم نیز مشغول بود.
اما پدر ایشان پس از مدتی معلمی را رها کرد و به زراعت و تجارت پرداخت.
خانوادهاش همچنین دوستدار و علاقمند به موسیقی بوده و پدر و برادرش تار مینواختند. همچنین پدرش دستی در خوانندگی هم داشته است. او براین باوربود که صدای پدرش به صدای رضاقلیمیرزا ضِللّی که خواننده واستاد موسیقی سنتی بود شباهت داشتهاست.
استاد لطفی خودش بعدها میگوید با تار برادرش بزرگ شدهاست.
وی بیشتر تحت تاثیر تار نوازی برادرش بوده تا زندگی فرهنگی خانواده اش.
لطفی در اثرشیوع بیماری وبا خانواده ی خود را ازدست داد و به نزد یکی از اقوامش در رودسرکه یکی از شهرهای استان گیلان است فرستاده شد.
پس از تحصیلات مقدماتی لطفی تصمیم گرفت برای فراگیری موسیقی به تهران بیاید.
او در اغاز در کلاس های شبانه ی هنرستان عالی موسیقی ملی که توسط انجمنی بنام انجمن دوستداران موسیقی ملی به کوشش روح الله خالقی درتهران تاسیس شده بود نام نویسی کرد.
پس از مدتی به کلاس های روزانه نیز راه پیداکرد.استاد لطفی ظرف مدت پنج سال و اندی به اموختن موسیقی نزد اشخاصی چون علی اکبر شهنازی و حبیب الله صالحی در کلاس های ازاد هنرستان موسیقی پرداخت.اشنایی ایشان با حسین علیزاده و داریوش طلایی مربوط به سال اول حضورشان درهنرستان موسیقی میباشد.
در دوره ی هنرستان بودکه به دعوت حسین دهلوی به ارکستر استاد صبا رفت و درانجا بعنوان نوازنده ی تارمشغول بکارشد.
محمدرضا لطفی آنقدر پیشرفت کرد که در سال ۱۳۴۳ جایزه نخست موسیقیدانان جوان را در 18 سالگی کسب کرد.
پس از آن به دانشگاه رفت و در سال های تحصیلی 1352 تا1353 زیر نظراستاد محمدتقی مسعودیه اهنگساز وموسیقیدان، موفق به دریافت مدرک کارشناسی از دانشکده ی
هنرهای زیبای تهران شد .
در سال ۱۳۵۳ به عضویت گروه علمی دانشکده موسیقی درآمد، وظرف مدت یک سال و نیم مدیر گروه موسیقی دانشکده هنرهای زیبای تهران بود تااینکه از این سمت استعفا داد.
لطفی پس از آن مدتی را به موسیقی کلاسیک غرب پرداخته و فراگیری ویولن را شروع میکند و از ساز اصلی خود فاصله میگیرد.
اما پس از مدتها باز به سراغ سه تارش میرود. از او در این رابطه نقل شده است که: "همین که دوتا ناخن به آن زدم، اشک از چشمانم سرازیر شد. دیدم که موسیقیِ غرب چنین حالتی را هیچ وقت به من نمیدهد" ایشان ذکرکرده است که پس از این اتفاق، از آنجا که موسیقی ایرانی به وی احتیاج داشت، تصمیم گرفتهاست که فقط به موسیقی ایرانی بپردازد، و موسیقیِ کلاسیک را تنها به عنوان پشتوانه در اندیشهٔ خود همراه داشته باشد.
در جشنواره موسیقی جشن هنردر سال ۱۳۵۴در شیراز به همراه محمدرضا شجریان و ناصر فرهنگفر به اجرای راست پنجگاه پرداخت که بسیار مورد توجه قرار گرفت.
در همان سال این نوازنده چیره دست گروه شیدا را راه اندازی کرد و به همراه گروه عارف به سرپرستی حسین علیزاده آهنگساز و نوازنده ایرانی به بازخوانی و اجرای دوباره آثار گذشتگان پرداخت.
محمدرضا لطفی در دوران سربازی خود به سنندج رفته بود و در همین زمان با خانواده کامکار آشنا گردید. به واسطه همین آشنایی وی با قشنگ کامکار ازدواج کرد که امید لطفی حاصلِ این ازدواج است.
البته لطفی و قشنگ کامکار در نهایت در سال ۵۷ از یکدیگر جدا شدند. لطفی پس از آن بار دیگر ازدواج کرد که حاصل آن ازدواج، فرزند دیگری به نام سرود لطفی است.
گروههای عارف و شیدا که زیر نظر کانون چاووش تا قبل از ۲۲ بهمن ۵۷ به طور مخفیانه آثاری را در زیر زمین خانه لطفی تولید میکردند از جمله سه سرود شبنورد (برادر نوجوونه)، سپیده ایران ای سرای امید و آزاد دچار انحلال شد.
پس از انحلال چاووش لطفی برای کنسرت به ایتالیا فرانسه و آلمان سفر کرد و در نهایت در سال 65 به آمریکا رفت و فعالیت موسیقایی اش را در این کشور ادامه داد.
او ۲۰ سال بعد، یعنی در سال ۱۳۸۵ به ایران بازگشت و با تربیت شاگردانی و ثبت آثاری در مؤسسه آوای شیدا به فعالیت هنری خود ادامه داد.
لطفی که پیش از رفتن به آمریکا، با گروه شیدا در رادیو همکاری می کرد، در بازگشت دوباره به ایران با ساخت و تهیه برنامههای موسیقی در رادیو فرهنگ، گامی دیگر در مسیر آشنا کردن مردم با موسیقی ایرانی برداشت.
سالهای پایانی عمر لطفی برخی از کنسرتهای وی اجازه برگزاری نیافتند، در شهریور سال ۱۳۹۱ تور موسیقی محمدرضا لطفی که از ۲۵ شهریور ماه در شهر ساری آغاز شده و قرار بود در چهار شهر استان مازندران به صحنه رود؛ به دلیل نگرفتن مجوز در شهر بابلسر لغو شد.
همچنین در اردیبهشت ۱۳۹۲ کنسرت محمدرضا لطفی در شهر اندیمشک و همچنین کنسرت شب دوم این هنرمند در شهر بهبهان هم لغو شد،لغو این کنسرت در شرایطی بود که این کنسرت مجوز داشته و مخاطبان برای اجرای شب دوم نیز بلیت خریداری کرده بودند.
محمد رضا لطفی در یک نشست خبری با انتقاد از مشکلاتی که وزارت ارشاد بر سر پوستر کنسرت او ایجاد کرد گفت: پوستر کنسرت اخیر ما که با تصویری از من است به خاطر موها و ریش من به مشکل برخورده است! در حالی به عکس من در این پوستر گیر دادهاند که همین عکس از من در روزنامهها چاپ میشود و حتی زمانی نیز که برای اولین بار به صداوسیما رفتم هم با همین موها و ریشها رفتم.
استاد محمدرضا لطفی صبح روز جمعه، دوازدهم اردیبهشت ماه یک هزار و سیصدو نود وسه بر اثر بیماری سرطان درسن ۶۷ سالگی در بیمارستان پارس تهران، دارفانی را وداع گفت.
پیکر محمدرضا لطفی صبح ۱۴ اردیبهشت یک هزاروسیصدونود وسه روی دوش دوستداران و شاگردانش، از مقابل تالار وحدت، به سمت زادگاهش گرگان بدرقه شد.
لطفی جایی در مورد مرگ گفته بود: به دنیا نمیآییم که یک بار بمیریم بلکه یک بار متولد میشویم و همیشه هستیم....