|

درباره فیلم نهنگ اثر داردن آرنوفسکی/ The Whale

اندوه بی‌پایان چارلی

وال در واقع نمایشی است که فیلم‌برداری شده. چیزی شبیه کاری که پولانسکی در کشتار یا ونوس در پوست خز انجام دارد.

اندوه بی‌پایان چارلی
خبرنگار: فرانک کلانتری

نهنگ یا وال فیلمی غمگین است و جز این از آرنوفسکی انتظار نمی‌رود. او همیشه در کارهایش تا جایی که می‌تواند نیشتر می‌زند و داستایوفسکی‌وار با سؤالات انبوهش درباره آفرینش، خدا، مسیح و عشق مخاطب را دنبال خودش می‌کشاند.

هرچند فیلم اخیر در مقابل آثاری چون مادر و نوح فیلمی سر و ساده و کم‌ادعا است و درطول داستان تک لوکیشن تلاش می‌کند، تنها به زندگی شخصیت اصلی نزدیک شود، معلم انگلیسی منزوی و بسیار چاقی که با خوردن زیاد به سمت مرگی تقریبا خودخواسته قدم برمی‌دارد. او در اوج ناامیدی می‌خواهد بار دیگر با دختر نوجوانش که ده سال پیش ترکش کرده ارتباط بگیرد. همین خلاصه و چند داستان تکمیلی ماجرای فیلم است.

فیلم بر اساس نمایشنامه ساموئل دی هانتر که فیلم‌نامه را هم نوشته، ساخته‌شده است و آرنوفسکی هم به ماجرای نمایشنامه وفادار است و سعی نمی‌کند از آپارتمان مهلک چارلی بیرون بزند. وال در واقع نمایشی است که فیلم‌برداری شده. چیزی شبیه کاری که پولانسکی در کشتار یا ونوس در پوست خز انجام دارد. شخصیت‌های محدود در فضایی محدودتر. به نظر می‌رسد آرنوفسکی با این روش، می‌خواهد بیننده مثل چارلی احساس در دام افتادن کند. انتخاب رنگ و طراحی صحنه هم در همین مسیر گام برمی‌دارد. همه‌چیز در خدمت چارلی است تا اندوه بی‌انتهایش را بفهمیم.

اما اینکه چقدر آرنوفسکی موفق شده، قصه‌ای جداست. با وجود نمره بسیار قابل قبولی که فیلم دریافت می‌کند اشکالاتی متوجهش است. داستان‌های فرعی کمی بی‌منطق و کم رمقند. به‌طور مثال داستان شخصیت توماس، مبلغی که معتقد بود باید چارلی را نجات دهد تا حدودی خسته‌کننده بود و حتی زمانی که افشای نهایی در مورد این شخصیت انجام شد، نمی‌توانست تأثیرگذار باشد. جاهای از فیلم این شخصیت در روایت‌ها گم می‌شود و با وجود حضور زیادش، تاثیر کمی دارد. این لکنت در جاهی دیگری هم به چشم می‌خورد. مثلا درست است که محور اصلی فیلم موضوع وزن چارلی است و ما به این باور رسیده‌ایم که این مشکل او و اطرافیانش را ناراحت می‌کند اما در مورد نحوه رفتار با او به دلیل وزنش مانند یک مرد طردشده، توضیحات بسیار کمی در فیلم وجود دارد و در حد اشاره‌هایی باقی می‌ماند.

تماشای نهنگ ممکن است برای برخی دشوار باشد، نه به خاطر جثه چارلی، بلکه به این دلیل که به نظر می‌رسد با او به‌عنوان یک آدم گروتسک رفتار می‌شود، موجودی که تلاش می‌کند از او منزجر شوید. زمان زیادی از فیلم صرف منزجر نشان دادن چارلی می‌شود با این‌ همه اطرافیانش واقعا دوستش دارند. در واقع او با همه بدی‌هایش هیولایی با قلبی طلایی است. البته هنر آرنوفسکی همین نکته است که او از بین همه این زشتی‌های منزجرکننده لحظات مشخصی از لطافت و زیبایی بیرون می‌کشد. این لحظات درخشان برای به رخ کشیدن بازی‌ بسیار قوی برندان فریزر در نقش چارلی که برایش جایزه بهترین بازیگر نقش مرد جایزه اسکار ۲۰۲۳ را گرفت و هونگ چاو در نقش لیزا کافی است. آرنوفسکی ما را به چالش می‌کشد تا فراتر از تعصبات و ایده‌های از پیش برنامه‌ریزی‌شده جذابیت چارلی را ببینیم و زیبایی را در ملودی گرم حرف زدنش و یا در روح شاعرانه و پرشورش بیابیم. بازی هنرمندانه‌ای که آرنوفسکی با مخاطبش می‌کند این است که درست در نقطه‌ای که تصمیم می‌گیریم چارلی را دوست داشته باشید او به چارلی حمله می‌کند. دوربین در حالت پایین قرار می‌گیرد و چارلی خودش را روی پاهایش می‌کشد و آرنوفسکی این شخصیت پیچیده و زخمی را به یک آبشار گوشت تنزل می‌دهد.

نورپردازی و پالت رنگی بدون هوا و کمی نامطلوب نشان دهنده فضای زندگی چارلی است گویی که از داخل یک سبد لباس‌های چرک به تماشای همه چیز نشسته‌ایم در جاهایی از فیلم بوی زننده آپارتمان خفه و عرق تن چارلی احساس می‌شود. فیلم قصد دارد بیننده را دفع کند و اغلب موفق می‌شود. چون دوری کردن و نادیده گرفتن چنین شخصیتی آسان و وسوسه‌انگیز است و آرنوفسکی هم همه تلاشش را می‌کند تا چنین اتفاقی بیفتد. به‌غیراز تصویربرداری بسیار درخشان، سهم زیادی از موفقیت فیلم بر دوش برندان فریزر است. آرنوفسکی برای انتخاب او سال‌ها صبوری کرد و ساختن نهنگ را مشروط به پیدا کردن بازیگری چون او کرد که بتواند مسئولیت چنین قصه‌ای را بپذیرد. بازیگر خوشتیپی که با گریم و افکت تبدیل به چارلی شد. بازی بی‌نظیر و فرو رفتنش در آن بدن عظیم‌الجثه قابل تقدیر و تماشایی است. برندان فریزر حتی در نگاه و رفتارش نوعی زیبایی متورم شده را یدک می‌کشد و ما به‌سختی می‌توانیم او را در نقش‌های دیگر به یاد بیاوریم. برندان فریزر به ما کمک می‌کند تا در دو سوال دراماتیک اجتناب‌ناپذیر فیلم غرق شویم: چارلی چگونه به این راه رسید؟ و آیا می‌توان او را نجات داد؟ فیلم در انتها به سؤالاتمان درباره اینکه چه به چارلی گذشت که او تصمیم گرفت در لانه چربی‌اش پنهان شود تا از آسیب‌های دنیای بی‌رحم بیرون مصون بماند، پاسخ می‌دهد. اما به یاد داشته باشید، سؤالاتی که مطرح شد سؤالات بیننده است. آرنوفسکی همچنان در پی این سوال بزرگ است که آیا انسان موجود شیطان‌صفت و بی‌رحم است یا همچنان می‌توان به او ایمان داشت؟ موضوع مبهمی که او در فیلم قوی سیاه و مرثیه برای یک رو یا به شکل دیگری مطرح می‌کند.

او فیلم‌سازی است که به جرات می‌توان در موردش گفت بلد نیست فیلم بد بسازد و می‌توانید راحت خودتان را به‌ عنوان پر درخشش بسپارید. پس بهتر است بعد از تماشای فیلم درخشان نهنگ منتظر باشیم تا او اثر دیگری به کارنامه پربارش اضافه کند.