|

بازی تسلط بر جهان

دوران پرتلاطم و پرآشوب اواخر قاجار باعث شده بود که بخشی از روشنفکران و بخش‌هایی از جامعه در پی برقراری نظمی مسلط باشند و رضاشاه در چنین بستری به قدرت رسید.


بازی تسلط بر جهان

شرق: دوران پرتلاطم و پرآشوب اواخر قاجار باعث شده بود که بخشی از روشنفکران و بخش‌هایی از جامعه در پی برقراری نظمی مسلط باشند و رضاشاه در چنین بستری به قدرت رسید. او که در آغاز سربازی ساده بود، به‌تدریج ارتقای درجه پیدا کرد و به فرماندهی قزاق‌های ایرانی رسید. رضاخان در کودتایی که به همراهی سید ضیاء‌الدین طباطبایی انجام شد، در سحرگاه سوم اسفند 1299 نیروهایش را به تهران آورد و دولت را سرنگون کرد. قدرت و اعتبار سیاسی رضاشاه به مرور افزایش یافت و در اردیبهشت 1305 پس از آنکه احمدشاه قاجار ایران را به مقصد اروپا ترک کرد، رضاشاه خود را شاه خواند و خاندان سلطنتی جدیدی پایه گذاشت. رضاشاه تا شهریور 1320 در قدرت باقی ماند و پایان حکومت او و تبعیدش از ایران به نوعی پایان دوره‌ای خاص از تاریخ معاصر ایران بود. دوره‌ای که با خواست نظم متمرکز و آمرانه آغاز شده بود و هرچه گذشت روشن شد که این نظم چیزی جز استبداد و سرکوب آزادی‌های برآمده از نهضت مشروطه نیست. درباره به‌قدرت‌رسیدن رضاشاه و پایان قدرت او آثار زیادی منتشر شده که یکی از آنها پژوهش ریچارد ا. استوارت در کتابی با عنوان «در آخرین روزهای رضاشاه» است که با ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات توسط نشر نو منتشر شده است. نویسنده کتاب سرگرد نیروی دریایی آمریکا و کارشناس مسائل اطلاعاتی و مخابرات است. او در سال ۱۹۷۳ از آکادمی نیروی دریایی فارغ‌التحصیل شده و سپس در دانشگاه جورج‌تاون ادامه تحصیل داده است.

استوارت در این کتاب زمینه‌ها و علل و عوامل اشغال ایران توسط متفقین در دوران جنگ جهانی دوم را بررسی کرده است. در‌واقع کتاب وقایع خلع رضاشاه از سلطنت و سقوط او را، از منظر مناسبات بین‌الملل و رابطه انگلیس و شوروی و آلمان نازی و روابط خارجی ایران در روزهای منتهی به سقوط حکومت رضاشاه و اشغال ایران توسط متفقین، روایت و بررسی و تحلیل می‌کند. استوارت در این کتاب نخست پیش‌زمینه‌ای از رقابت میان روسیه و انگلستان بر سر آب‌های خلیج فارس به دست می‌دهد و سپس نشان می‌دهد که این رقابت و مناسبات روسیه و انگلیس، بعد از به‌قدر‌ت‌رسیدن هیتلر در آلمان و وقوع جنگ جهانی دومی چه وضعیت و سرنوشتی پیدا کرد و این دو کشور تحت تأثیر چه نگرانی‌هایی رقابت خود را به حالت تعلیق درآوردند و به این نتیجه رسیدند که برای مقابله با آلمان نازی و مقاومت در برابر آن، ایران را اشغال کنند.

کتاب در فصل اول به برخی اصلاحات آغازین دوره رضاشاه پرداخته است. برخلاف این تصور جعلی که می‌گوید رضاشاه وطن‌پرستی بود که تنها در فکر پیشرفت وطن بود، موارد متعددی وجود دارد که می‌گوید قدرت شخصی در اولویت او بوده است. دولت ایران در سال‌های ابتدایی دهه 1920 گروهی از مستشاران مالی آمریکایی را که تحت سرپرستی آرتور میلسپو قرار داشتند برای اصلاح و تجدید سازمان تشکیلات مالی ایران دعوت کرد. هدف دولت ایران از این کار اصلاح وضعیت مالی و در پی جلب سرمایه‌گذاری و علایق صنعتی آمریکا در کشور بود تا از این طریق وابستگی ایران به انگلستان و شوروی کاهش یابد. هیئت تحت سرپرستی میلسپو دست به اقداماتی می‌زنند اما خیلی زود روند اصلاحات متوقف می‌شود و دلیل آن هم کسی جز خود رضاشاه نیست. استوارت نوشته: «ولی طولی نکشید که نظر مساعد رضاشاه از آمریکایی‌ها برگشت و تلاش‌های اصلاحگرانه میلسپو با مقاومت جدی محافل صاحب قدرت و تمول ایران روبه‌رو شد. در این میان به‌ویژه تلاش‌های او برای خاتمه‌دادن به فساد مالی حاکم بر ارتش ایران با مخالفت و رویارویی خود شاه روبه‌رو شد که شخصا در عواید و مداخل امرای لشکری سهیم بود. خواسته‌های مستمر و مکرر میلسپو جهت برخورداری از اختیارات بیشتر نیز در نارضایی روزافزون شاه مؤثر بود. رضاشاه اعلام کرد که این کشور نمی‌تواند دو شاه داشته باشد و شاه نیز من خواهم بود». در نتیجه گروه میلسپو در جلب سرمایه‌گذاری‌ آمریکایی‌ها موفقیتی به دست نیاورد. خود او که مدام از اختیاراتش کاسته می‌شد، در سال 1306 استعفا داد. سایر مستشاران مالی آمریکایی نیز با اتمام قراردادشان ایران را ترک کردند. اما با‌این‌حال رضاشاه همچنان برای رسیدن به اهدافش به کمک یک قدرت اقتصادی بزرگ نیاز داشت و ازاین‌رو به آلمان روی آورد. با به‌قدرت‌رسیدن هیتلر در ژانویه 1933 روابط تجاری ایران و آلمان به نحو چشمگیری افزایش یافت و این روابط نزدیک در اشغال ایران در جریان جنگ تأثیر داشت.

در آخرین روزهای رضاشاه/ ریچارد ا. استوارت/ ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات/ نشر نو