|

یک رؤیای همدلانه

جشنواره بین‌المللی تئاتر عروسکی تهران فرصت مناسبی است تا قدر تئاتر و زیستِ روی صحنه را بدانیم. فرصت مناسب تا دوباره قوه ادراک خود را به کار بیندازیم و از طلسم تنانگی و سروکله‌زدن با اعداد و ارقام فاصله بگیریم.

محراب توکلی: جشنواره بین‌المللی تئاتر عروسکی تهران فرصت مناسبی است تا قدر تئاتر و زیستِ روی صحنه را بدانیم. فرصت مناسب تا دوباره قوه ادراک خود را به کار بیندازیم و از طلسم تنانگی و سروکله‌زدن با اعداد و ارقام فاصله بگیریم. به رؤیا و خیالمان پر و بال بدهیم و در جهانی دیگر، مفهوم عام هنر را لمس کنیم. مفهومی که صرفا با «نمایش» یک «داستان» سروکار ندارد. بلکه هم‌زمان عناصری مانند ریتم، موسیقی و مشخصه‌های فرامتنی را در بر می‌گیرد. تئاتر اساسا می‌تواند با مشخصه‌هایی مانند انسانیت به ساحت جامعه نقبی بزند و سلامت روان جامعه را ارتقا ببخشد؛ جامعه‌‌ای که اوقات فراغت خود را زیر چتر تئاتر و سینما می‌برد، از خمودگیِ برآمده از مشکلات جان سالم به در می‌برد.

تئاتر عروسکی با توجه به تمهیداتی که باید در صحنه نمایش پیاده کند، نسبت مستقیمی با رؤیاهای تماشاگر دارد‌. از طرفی آن تمهیدات اگر منطقی درست نداشته باشند، تماشاگر از صحنه فاصله می‌گیرد و به‌اصطلاح موتور ادراکی‌اش از کار می‌افتد.

این امر به حجم و میزان تجهیزات -به‌ویژه عروسک‌ها- حاضر در یک اجرا مربوط نمی‌شود بلکه به نحوه استفاده از آنها برمی‌گردد. چنانچه عروسک‌ها از جسم و جانی مستقل برخوردار باشند، میزانسن نمایش می‌تواند جایگاهی درخور در ذهن مخاطب پیدا کند. نمایش «هبوط» به کارگردانی مجید بشکال‌ تمام سعی خود را می‌کند تا از امکانات و تجهیزاتی که دارد، در مسیر قصه‌گویی و البته ایجاد فضایی دراماتیک بهره‌ ببرد و تماشاگر را در این مسیر همراه کند. این نمایش در فاز دوم اجرای خود یعنی ترسیم اتمسفری همراه و هم‌دل به موفقیت می‌رسد. موسیقی‌های جنوبی و آثاری که رامی (ابراهیم منصفی) ساخته است کمک بسیاری به این امر می‌کنند. در ادامه، موسیقی زنده جنوبی در پشت صحنه اثر به اتمسفر مذکور جان می‌بخشد. در خلال جریان موسیقایی «هبوط» بازیگران به روی صحنه می‌آیند و با ریتم آن موسیقی همراه می‌شوند. حجم زیادی از رنگ، نور و ترانه بر نگاه مخاطب غالب می‌شود. همه‌چیز برای رسیدن به احساسی هیجان‌انگیز حاضر است.

یکی از عملکردهای قابل رؤیت در رسیدن به احساس مزبور به تلاش و کوشش بازیگران مربوط می‌شود. هرکدام از تیپ‌های حاضر در «هبوط» سعی دارند تمام وجود خود را به نحو احسن انجام دهند تا منطق اغراق‌‌آمیز ساحت درام آشکار شود. بازیگران در ضمن تلاش‌های خود به کار گروهی نیز توجه داشته و در زمینه ریتم به یکدیگر یاری می‌رسانند. هرچند پی‌ریزی ساختاری نمایشی که بر مبنای ریتم پیش می‌رود کار بسیار مشکلی است!

ریتمی که بازیگران بدان چنگ می‌زنند با ایده نمایش‌نامه‌ «هبوط» توأم شده و چشم‌اندازی از کلیت اثر ارائه می‌دهد. در‌واقع ریتم بازیگران می‌خواهد ایده قائم به ذاتِ داستان را پرورش دهد. منظور از ایده قائم به ذات، رویکردی است که در پیرنگ اثر وجود دارد. پیرنگ تعقیب و گریز ذاتا می‌تواند از ریتم و هیجان خاصی برخوردار باشد. حال تصور کنید این پیرنگ به همراه تلاش‌هایی که بازیگران در ادای احترام به موسیقی و فرهنگ جنوب می‌کنند تا چه حد می‌تواند تماشاگر را با فضای هیجان‌انگیز روبه‌رو کند؟

در‌نهایت «هبوط» را می‌توان به‌مثابه فرصتی برای یک رؤیای همدلانه دانست‌. فرصتی که به روح این جامعه خموده جانی دوباره می‌بخشد‌.